اصغر ایران نژاد پاریزی

بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ
خداوند جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده و آنها در راه خدا جهاد می کنند که دشمنان دین را به قتل رسانند و یا خود کشته شوند این وعده قطعی است بر خدا و عهدیست که در سه دفتر آسمانی تورات و انجیل و قرآن یاد فرموده و از خدا باوفاتر بعهد کیست و ای اهل ایمان شما به خود در این معامله بشارت دهید که این معاهده با خدا به حقیقت متعارف و فیروزی بزرگی است.
حمد و سپاس مخصوص خدایی است که همه چیز و همه کس در ید قدرت اوست. جنبنده ای حرکت نکند که از نظر خدا وند منان پنهان باشد. سپاس خدای را که تمام اعمال و رفتار بشریت را در نهان و آشکارا در نظر دارد. شکر خداوند بی همتا را که محمد صلی الله علیه و علی آبائه را جهت هدایت بشریت فرستاده و قرآن کتاب آسمانی را بر قلب او نازل کرده که خود در هر عهد و زمانی چراغ روشن و هدایت گری واضح برای بشریت هست به شرط اینکه به او عمل کنند. خداوندا از تو می خواهم که از تقصیرات بنده حقیرت درگذری زیرا تو کریمی و مهربان تر از مادر نسبت به فرزندش. خداوندا شاکرم به این جهت که ما را در زمانی قرار دادی که نائب حجتت با عزم و ایمانی راسخ کشور ایران را از منجلاب فساد نجات دادند می دهند تا انشاالله حکومت عدل اسلامی در سرتاسر گیتی پیاده شود. انشاالله مردم قدر چنین امامی را بدانید و نگذارند عده ای بی خردان دل امام را بشکنند و لحظه ای از این خط دور شوند. سپاس خدای را که ما را با خط سرخ حسین(ع) آشنا کرد که ادامه این راه سعادت دنیوی و جاودانی آخرت هست بیاد آرید زمانی را که فرزند پیغمبر در کربلا می گفت هل من ناصر ینصرنی و حالا فردی از همان تبار شما را جهت یاری و نشر اسلام فرا می خواند چرا عده ای دل به این دو روزه دنیا بسته اند مگر عاقبت امر می توانند از دست اجل فرار کنند؟ به کجا می خواهند بروند که مرگ آنها را نیابد. حال که همه به این جریان واقفند پس چرا دل به مال و فرزند و زندگی و تجملات و غیره بسته اید و مگر خیلی ها آرزو نداشته اند که ای کاش در کربلا بودند و حسین(ع) را یاری کنند اینک کربلا تکرار شده است. تمام مرز و بوم جنوب و غرب کشور کربلایی هست و به بیانات امام که نشات گرفته از قرآن کریم هست توجه کنید من حقیرتر از آنم که مطلبی را عنوان کنم ولی سخنم با عده ای از خدا بی خبرانی هست که جز نق زدن کاری ندارند. خداوند انشاالله همه را هدایت کند. اسلام از همان روز اول بنابر هدایت جامعه بشریت گذاشته و در مسیر تاریخ هر جا حقی عنوان شده مقابلش عده ای ایستاده اند. در حیات پیامبر اکرم با آن همه مرارتها در شعب ابیطالب کشیده اند که یک صدم آن هنوز متوجه ملت ما نشده است پس از آن جنگهای پی در پی که بر حضرت تحمیل شده و خلاصه عده ای برای قریش ابوجهلها و سران کفر به مقابله با این فرهنگ برخواسته اند ولی توفیق نیافتند. پس از آن  در زمان ائمه اطهار بترتیب حکام جهل به مقابله برخواسته اند و بی شرمی را به حدی رساندند که امام حسین(ع) را با لب تشنه با تمام اصحابش به شهادت رساندند و اینک در زمان غیبت ولی عصر(عج) همت مردی از سلاله ائمه اطهار پرچمی برافراشته که می رود انشاالله بر فراز مسجدالاقصی برافراشته شود ولی از همان اول شیطانهای داخلی و خارجی با تحریکات و توطئه های خود می خواسته اند سدی جلوی این انقلاب بوجود آورند ولی از آنجا که خداوند وعده داده که مستضعفین را حاکم بر جهان کند هیچکدام نتوانستند در هدف پوچشان موفق شوند و آمریکای جنایتکار همان روز اول پوزه اش به خاک مالیده شد و انشاالله ریشه ظلم و فساد از روی زمین برچیده می شود. صدام این عروسک کوکی آمریکا در حال دست و پا زدن هست که در این عملیات آینده به حول و قوه الهی دست و پایش قطع می شود و ما باید تکلیفمان را انجام دهیم هر چه مصلحت باریتعالی باشد. دنیاپرستان هنگامی دیده باز می کنند که کار از کار گذشته و آرزو می کنند که از همان روز اول خودشان را با این انقلاب وفق داده بودند همانطور که آمریکای جنایتکار ابرقدرت پوشالی که اکثر کشورهای جهان افتخار نوکری او را دارند التماس می کند که چگونه با ایران رابطه برقرار کند ولی با هوشیاری مسئولین و ملت ایران آرزویش تبدیل به یاس و ناامیدی می شد. خلاصه سفارشم این هست که قدمی از خط امام و ولایت فقیه فاصله نگیرید که به چاه و مرداب می افتید و کسی که در مرداب بیفتد هر چه دست و پا بزند بیشتر غرق می شود و شما پدر و مادر عزیزم می دانم که با استضعاف و تنگدستی رنج بسیاری را متحمل شدید و خیلی زحمت برایم کشیدید خداوند خودش اجر شما را بدهد ولی در عوض من نتوانستم حق شما را به اندازه سر مویی ادا کنم . من را ببخشید. حلالم کنید. پس از من صبر را پیشه کنید خداوند صابرین را دوست دارد و فرزند شما را از اصحاب و یاران و فرزندان رسول خدا و امام حسین(ع) عزیزتر نبود و اسلام از همان اول با خون آبیاری شده آنهم خون عزیزانی مثل امام حسین(ع) و حمزه . ما را چه قابل که حتی حرفش زده شود. ان الله مع الصابرین.
اما همسرم جدا از شما می خواهم که من را ببخشید من نتوانستم که حق همسری را به نحو احسن ادا کم. خداوند به تو اجر و صبر دهد. تنها سفارش من به شما این هست که آنی و کمتر از آنی از خدا غافل مشو . خداوند در خلوت و آشکار اعمال همه را در نظر دارد . این مصلحت خداوند خودش هست همه از آنیم و به سوی او می رویم. همسرم مانند زینب سلام الله علیها باش که چگونه در فراغ عزیزانش صبر کرد تو هم صابر باش ان الله مع الصابرین. همسرم در حق فرزندانم کوتاهی مکن گرچه می دانم تو دلسوزتر از من به آنها هستی. در تعلیم و تربیت آنها کمال سعی و کوششت را بکن. هر وقت که دختر عزیزم نجمه سراغم را گرفت بگو بابا رفته زیارت کربلا. رفته پیش امام حسین(ع). او را در خط اسلام و قرآن تربیت کنید. همینطور پسر عزیزم علی به او بگو  بابات رفته کربلا پیش عباس و علی اکبر. فرزندان عزیزم وقتی بزرگ شدید تحصیل علم و تقوی الهی را پیشه کنید. خواهرانم سفارشم این است که صبر کنید و زینب وار زندگی کنید و همیشه زینب گونه باشید که چگونه از خون برادرش حسین(ع) به خوبی مواظبت کرد با صبرش و بیانش انقلاب حسین(ع) را ادامه داد. برادرانم لحظه ای از خط امام و ولایت دور نشوید تحصیل علم و تقوا را پیشه کنید که سفارش پیامبر اکرم(ص) ز گهواره تا گور دانش بجوی. تمام صورتحسابهای بدهی و طلب من در دفترچه مخصوص که همسرم می داند نوشته شده طبق آن عمل کنید. مخصوصا حساب پدرم را روشن کنید در پایان خدا می داند که انتخاب شغل و آمدن به جبهه دلخواه خودم بوده. هیچ تحمیلی یا تحت تاثیر هیچ قدرتی قرار نگرفته ام . امیدوارم که هر کسی دینی بر گردنم دارد حلالم کند. مدت ؟ ماه روزه برایم بگیرید و مدتی نماز برایم بخوانید. به امید پیروزی نهایی بر کفر جهانی. به امید ظهور حضرت حجت بن الحسن. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار. والسلام  2/10/1365

پانزدهم مرداد 1337، در روستاي توتوئيه از توابع شهرستان سيرجان به دنيا آمد. پدرش محمد، كشاورز بود و مادرش زينب نام داشت. تا پايان دوره متوسطه در رشته ادبيات درس خواند و ديپلم گرفت. پاسدار بود. سال  1360 ازدوا ج كرد و صاحب دو پسر و یک دختر شد. بيست و هشتم دي 1370 ، با سمت معاون اطلاعات تيپ دوم صاحب الزمان در چاه کاريز سيرجان هنگام درگيري با اشرار بر اثر اصابت گلوله به قلب، شهيد شد. مزار و ي در گلزار شهداي شهرستان زادگاهش قرار دارد. برادرش رمضان نيز به شهادت رسيده است.