جعفر خداکرم پورهندیمی

بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ  يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ
با سلام به پیشگاه مقدس ولی الله الاعظم حضرت حجه بن الحسن المهدی ارواحنا و ارواح العالمین له الفدا و نائب آن حضرت مرجع شیعیان جهان رهبر عالیقدر و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی مد ظله العالی. خدمت پدر و مادر عزیزم سلام عرض می کنم از پدر و مادر رضایت کامل دارم. امیدوارم مرا بخشیده باشند. ای پدر تو که می دانی زندگی همه اش درد و رنج است و اگر در زندگی کار خوبی نماییم پاداش آن موفقیت است. ای مادر که مرا در دامان خود پرورش دادی و شب و روز برایم زحمت کشیدی سعی کن همچون زینب در مرگ فرزندت صبور باش و این را بدان که آخر این راه مردن است چه بهتر آنکه در راه اسلام شهید شوم و ننگ می دانم آنکس را که در رختخواب بمیرد. مادرجان از تو می خواهم که مرا حلال کنید. پدر و مادرم خدا صابران را دوست دارد اینجاست که خدا انسان را امتحان می کند. صبر و استقامت داشته باشید سرانجام ما خاک شدن است چرا این جان را به جای اینکه رفته رفته به نابودی رسد این تن را قبل از اینکه بپوسد با خدا معامله نکنیم فکر کنید که فرزندی تربیت کرده اید که اگر برای اسلام سودمند نبوده است به باطل کشیده نشد و در راه حق جان را به جان آفرین تسلیم کرد. ای پدر مهربان هیچ ناراحت نباش و گریه نکن. همانطور که اماممان فرزند گرامیش را داد و گریه نکرد چون می دانست که رضای خدا شامل حال اوست. اگر در راه اسلام کشته شوم به یاران امام حسین(ع) می پیوندم.
و ای برادر ان و خوهران از شما می خواهم که مرا ببخشید و من از شما هم رضایت کامل دارم. برادران و خواهران قلبم روشن است که اسلام پیروز می شود و باید پیروز شود. پس در راه پیروزیش کوشش کنیم . ای برادران و خواهران بشتابید که راه سعادت است چرا که آموزگار حسین(ع) است و اجدادش. برادرانم اگر شهید شدم راهم را ادامه بدهید و لباس رزم بپوشان و به دنبال راه من و راه حسین(ع) بروید. خواهرانم همیشه بدانید که حجاب ما کوبنده تر از خون سرخ شهیدان است. از تو برادرم غلامحسین و خواهرم می خواهم که در سنگر مدرسه کوشا باش. پشت جبهه را نگه داشته باشید. آخرین توصیه اینکه برادران عزیز و مسلمان غیور تا خون در رگ و بدن دارید دست از یاری امام خمینی مرجع عالیقدر و نائب امام زمان(ع) بر ندارید و از شما می خواهم که قدر این نایب مهدی را بدانید که اطاعت او واجب شرعی است و ای مادرجان حال وقت آن رسیده است که رسالت زینب وار خود را نشان دهی. مادرجان گریه نکن. بخند و خوشحال باش  زیرا در راه هدف مقدس گام برداشته ام و جان باخته ام. ای پدر و مادر من همیشه از خدا می خواستم که راضی بودن شما از من و امیدوارم این دعای من مقبول درگاه الهیش قرار گرفته باشد. بزرگترین وصیت نامه من به بازماندگانم و پدر و مادر و برادران و خواهران و خویشان توجه کردن به دستورات خدا و سعی کنید با یاد خدا و بنام و در راه خدا زندگی کنید. تکلیف ما این است که فقط و فقط دنباله رو خط اصیل امام خمینی که مکتب راستین و انقلابی اسلام است باشیم من از شما می خواهم که بر روی سنگ قبر من ناکام ننویسید زیرا که شهادت آرزوی من بوده. این وصیت من است. پس از گذشت 16 سال عمرم هیچ چیز[مثل] شهادت نمی تواند گلوی تشنه مرا سیراب کند. ای پدر و مادر من دلم می خواهد که جسدم مثل شهیدان دیگر گمنام هستند باشم و اگر جسدم را آوردند مرا در بهشت زهرا دفن کنید و از شما می خواهم که نماز چند سال مرا بدهید بخوانند و روزه های مرا چند سال بدهید بگیرند و خلاصه مرا ببخشید. دیگر عرضی ندارم بجز سلامتی شما. والسلام
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.

سوم شهريور 1346، در روستاي پوزه‌خون از توابع شهرستان‌ سيرجان زاده شد. پدرش‌ محمدعلي، كشاورز بود و مادرش زهرا نام داشت. تا پايان مقطع ابتدايي تحصيل كرد. كارگر بود، به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. بيست‌و‌پنجم ‌اسفند 1363، در شرق رود ‌دجله بر اثر اصابت تركش به ‌سر و صورت، شهيد شد. مزار وي در گلزار شهداي زادگاهش واقع است.