حسن دشتی خویدکی

نــام :
حسن
نـام خـانوادگـی :
دشتی خویدکی
نـام پـدر :
علی
تـاریخ تـولـد :
1340
مـحل تـولـد :
سـن :
سـال
دیـن و مـذهب :
شرح شهادت
وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم

خدمت پدر و مادر گرامی سلام گرم مرا بپذیرید پدر جان و مادر عزیزم من خود را لایق نمی دانم که وصیتی برای دوستان داشته باشم ولی چند مطلب که از لحاظ شرعی باید عمل شود خدمت شما و همسرم می نویسم انشاءالله که این مطلب موجب دردسر برایتان نگردد.
1- من از کودکی تا بحال باعث رنج و زحمت بسیار برایتان شده ام و نسبت به شما خیلی بدی کردم از شما عاجزانه می خواهم تمام بدی هایم نسبت به خودتان را ببخشید تا انشاءالله خدا هم از کرم خود این بنده گنهکار را ببخشد .
2- در مدتی که در خانه عیش آباد بودیم شاید حقی از صاحب خانه را ضایع کرده باشم هر طور که صلاح می دانید آنها را از من راضی کنید
3- نسبت به فرزندانم و همسرم خیلی محبت کرده اید در نبودن من بیشتر محبت کنید انشاءالله خداوند به شما جزای خیر عنایت فرماید.
4- حدود دو ماه روزه قضا دارم
5- اگر خدا لطفی کرد و آنچه را که لایق آن نیستم به من عطا فرمود دوست دارم که در بم دفن شوم
6- از مادر بزرگوارم می خواهم از خداوند برایم طلب عفو و بخشش نماید.
7- از خواهران و برادران از اینکه نتوانستم برادر خوبی و برای همسرم همسر خوبی باشم طلب عفو و بخشش دارم
8- از تمام دوستان و آشنایان و اقوام می خواهم که بدی هایم را ببخشند

 

بیوگرافی

بيست و يكم شهريور 1340، در روستاي خويدك از توابع شهرستان يزد ديده به‌جهان گشود. پدرش علي، بزاز بود و مادرش معصومه بيگم نام داشت. تا پايان مقطع متوسطه درس‌خواند و ديپلم گرفت. سال 1362، ازدواج ‌كرد و صاحب يك پسر و يك ‌دختر شد. پاسدار بود، دهم‌ دي 1366، در روستای مزينو از شهرستان بم براثر درگيري با اشرار بر اثر اصابت گلوله به‌ شهادت رسيد. مزار وي در گلزار شهداي شهرستان بم واقع ‌است. برادرش محمدرضا نيز به ‌شهادت رسيده است.

وی در خانواده ای مذهبی متولد شد تحصیلات دوره ابتدایی را در شهرستان یزد و دوره راهنمایی را در شهرستان بم سپری کرد در زمانی که 17 ساله بود انقلاب به پیروزی رسید وی قبل از انقلاب در تظاهرات و راهپیماییها فعالانه شرکت می نمود و شبها در مساجد همراه با اقشار امت به گشت شب در سطح شهر فعالیت می نمود و زمانی که سپاه تأسیس گردید از اولین افرادی بود که ثبت نام نمود و فعالیت خود را شروع نمود در تابستانها بطور تمام وقت و زمانی که مدرسه اش باز می شدند بصورت نیم وقت در سپاه حضور می یافت و در تمام عملیات که توسط سپاه انجام می گرفت شرکت می جست تا اینکه جنگ تحمیلی شروع گردید. چندین مرتبه به جبهه های غرب و جنوب اعزام گردید و همچنین چندین مرتبه به استان سیستان و بلوچستان اعزام گردید و در شهرهای مختلف این استان اعم از پیشین چهار بهار زاهدان ایرانشهر زابل سراوان خدمت نموده است مرتبه آخری که به جبهه اعزام گردید در شهریور ماه شصت و شش وی در مدت پنج ماه که در جبهه جنوب اقامت داشت و برای استراحت و تجدید قوا به مرخصی آمد و  در بم بود که از جریان شهید شدن علی بلوچی باخبر گردید بدون وقفه خود را به سپاه معرفی کرد و اعلان آمادگی جهت پیگیری مسئله شد چند گشتی که به کوههای اطراف اعزام شد وی در آنها حضور یافت پدر به او گفت می بایستی از جبهه نیایی تو که مرخصی خود را در گشتهای سپاه گذراندی و کنار فرزندانت نیستی او با روحی با نشاط و اقیانوس گونه در جواب گفته بود آیا اگر فرزند خودتان بود همین حرفها را می زدید و یا می گفتید به هر صورت که هست آنها را پیدا کنید خلاصه مطلب اینکه روز موعود فرا رسید روز دهم دی ماه شصت و شش همراه با برادران بسیج و سپاه و نیروهای سپاه از شهرهای جیرفت و کهنوج به مأموریت رفتند و در شب حادثه وی خیلی با نشاط بود با برادران شوخی می کرد با بچه های سپاه گرم می گرفتند و زمانی که اسلحه اش را پاک می کرد لبخند شادی بر لب داشت او داشت به معبود خود می رسید او داشت به وصال عشق الله می پیوست او داشت بهشت جاودان را با چشمان پر فروغ خود می دید او خود را مهیا می کرد که با خون خود وضو بسازد تا زمان رسیدن به لقاءالله با وضو باشد. صبح شد به طلوع فجر چیزی نمانده بود برادران از جای خود بلند شدند و وضو ساختند او نیز وضو ساخت تا در نماز جماعت شرکت کند بعد از نماز نیایش به درگاه پروردگار نمود حدود نیم ساعت بعد ماشینها آماده حرکت شدند هوا ابری و سرد بود سرداران بالای ماشینها سوار شدند و بطرف منطقه ای که از پیش تعیین گشته بود اعزام شدند ساعت 6/5 بود که به محل مذکور رسیدند و با اشرار مسلح از پیش سنگر گرفته بودند درگیر شدند او در یک نبر مردانه در حالی که سر کرده اشرار را به هلاکت رسانیده بود خود نیز شربت شهادت رانوشید و به آرزوی دیرین خود رسید روحش شاد و راهش پر رهرو باد روح دو برادر شهید دشتی و برادر بزرگتر آنها مرحوم محمد حسین دشتی شاد. این زندگینامه شهید توسط برادر بزرگتر او که در این عملیات همراه و همرزم او بود نوشته شده است مرحوم محمد حسین دشتی.

جـزئیات شـهادت

تـاریخ شـهادت :
1366/10/10
کـشور شـهادت :
مـحل شـهادت :
روستای مزينو از شهرستان بم
عـملیـات :
نـحوه شـهادت :

اطـلاعات مـزار

مـحل مـزار :
وضـعیت پـیکر :
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
ردیـف :
شـماره :

تصویرمـزار

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *