//سیدمجتبی در قسمتی از وصیتنامه خود آورده است :
خداوندا! ای آنكه نانوشته خوانی و ناگفته دانی! یا عالم السرو الخفیات! توفیقی عنایت فرما تا فقط برای رضای تو بنویسم و بر آنم دار كه خود خواهانی، بازم بدار از آنچه كه غضبت در آن است.
بارالها! استمداد از فضلت میجویم كه لطفت را شامل حالم كنی و آن بنویسم كه بندگانت را نفعی بخشد تا وصیت نامهای باشد كه دیگران از محتوایش بهره گیرند و سندی بر مظلومیتمان در تاریخ شیعی مظلوم باشد.
سیدمجتبی، بیستویکم خردادماه سال 1347 در شهر كرمان به دنیا آمد. پدرش سیدقاسم، مغازهدار بود و مادرش قدسی نام داشت. او پس از تحصیلات دوره راهنمایی برای فراگیری علوم اسلامی، راهی حوزه علمیه اصفهان شد و دروس مقدماتی را فرا گرفت و در سن پانزده سالگی با فراگیری آموزشهای نظامی به جبهه اعزام شد. سیدمجتبی به عنوان بیسیمچی در عملیات خیبر مشغول انجام وظیفه گردید و پس از پایان عملیات خیبر به اصفهان بازگشت و به تحصیلات خود ادامه داد و مجدداً پس از مدتی به جبهه عزیمت کرد و در عملیاتی كه در منطقه میمك صورت گرفت، شركت نمود. او برای بار سوم عازم جبهه شد و علاوه بر مسئولیت مخابرات یكی از گردانهای لشكر قدرتمند ثارالله، به انجام وظیفه طلبگی خود پرداخت و به فعالیت فرهنگی تبلیغی روی آورد. سرانجام این روحانی فرزانه، بیستودوم بهمنماه سال 1364 در عملیات والفجر هشت در اروندرود بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.
پیکر پاک شهید سیدمجتبی میرکمالی در قطعه 1، ردیف 11، شماره 43 گلزار شهدای کرمان به خاک سپرده شد.
برادرش سیدمصطفی نیز به شهادت رسیده است.
//عمه شهید نقل میکند:
سیدمجتبی گاهی بچهها را سوار ماشین میكرد و ضمن تفریح، معارف دین را به آنها میآموخت. یك بار كه به مشهد مقدس رفته بودیم، بچهها را سوار كرد و در سرازیری نتوانست ماشین را كنترل كند، ماشین به سنگی برخورد و ایستاد، سیدمجتبی رو به بچهها كرد و گفت: به خاطر معصومیت شما بود كه خدا ما را حفظ و به حال من روسیاه هم رحم کرد.
/فرمانده شهید میگوید: برای عملیات به منطقهای در ایلام رفتیم، هوای بسیار سرد و نامناسب، وضعیت عملیاتی منطقه را بسیار نامساعد كرده بود، اما با كمال تعجب دیدم او به نماز شب ایستاد و با آرامش و وقار تمام به راز و نیاز با پروردگار خویش مشغول شد.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه