عباس رمضانی علی آباد وزیر

نــام :
عباس
نـام خـانوادگـی :
رمضانی علی آباد وزیر
نـام پـدر :
رمضان
تـاریخ تـولـد :
1342
مـحل تـولـد :
سـن :
سـال
دیـن و مـذهب :
شرح شهادت
وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلونَ في سَبيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنيانٌ مَرصوصٌ
برای حفظ اسلام باید از بذل جان و مال هیچ دریغ نکرد پس ما جوانان هم باید این راه را که راه حسین(ع) است انتخاب کردیم که مرگ با عزت بهتر از زندگی در ذلت می باشد حال بطور خلاصه هدف و پیام خود را می نویسم.
1-    حقیر برای حفظ اسلام و مسلمین و ولایت فقیه و حکومت جمهوری اسلامی ایران و رهبری امام خمینی این راه را انتخاب کردم و آگاهانه در این راه گام برداشتم و این راه را مهمترین سعادت برای همه انسانهای روی زمین می دانم و به همین علت هم است که امیدوارم جهان با وحدت کلمه پرا از عدل و داد شود.
2-    پیام  به همه برادران و خواهرانم: تر به خدا قسم قدر و ارزش یکدیگر را بدانید و از غیبت و حسد و کبر و دروغ و حب دنیا خلاصه رزذائل اخلاقی پرهیز کنید وقتی اینها را دوری جستید اینقدر قوی می شوید که احساس می کنید که خدا را دارید می بینید.
آری وظیفه هر فرد مسلمانی است که در مقابل تجاوزات بیگانه که به میهن و […] نموده دفاع کند و از آنجائی که بنده خود را یک فرد شیعه مسلمان یافتم دفاع از اسلام و میهن عزیز را یک وظیفه شرعی اسلامی دانستم و به جبهه های جنگ آمدم تا دست تمام غارتگران روس و انگلیس و آمریکا و غیره را از سرزمین خود کوتاه کنم و ما از امام خمینی تشکر می کنیم که ما را از منجلاب فساد نجات داده و هدایتمان نموده و لازم نمی دانیم که کسی از ما تشکر کند چرا که ما جنگ با کفر را یک وظیفه شرعی دانسته و از رهبرمان تشکر می نماییم. خداوند انشاالهگ ملتها را از ارشادات ایشان بهره مند نماید و سایه روحانیت را از مملکت ما کوتاه نفرماید. خداوند این منافقین کوردل را که از کفار صدر اسلام خونخوارترند نابود سازد انشاالله.
ملت ما با همت مسلمین جهان دست خون آشام شرق و غرب را از سایه کشورهای اسلامی کوتاه کرده و راه را برای رسیدن به زمین مقدس قدس هموار سازند و من بطور یقین چنین روزی را می بینم. خدایا تو خود گواهی که من برای یاری دادن به دین مقدست جان بر کف نهاده و به این آیه که “ادعونی استجب لکم” می باشد لبیک گفته باشم که تو مرا یاری دهی تقاضا دارم پس از شهادتم هیچکس برای من نگرید و به هم تبریک بگویند و هیچ ناراحتی بخود راه ندهند چون پدر و مادر بزرگوارم خون من که از خون مسلم بن عوسجه رنگین تر نبود. خون من از خون کودکی که نارنجک به کمر بست و به زیر تانک پرید رنگین تر نبود چون آنان عاشقانه رفتند و ما هم وظیفه مان بود که راه آنان را دنبال کنیم و اگر توانستیم حقشان را بگیریم و اگر نتوانستیم شهادت. شهادتی که لحظه زندگانی من است تا حال که من مرده بودم و این لحظه آغاز جهاد و زندگی من است. این احساس را در خود می بینم که تازه دارم متولد می شوم و زندگی جاویدان خود را آغاز می کنم شهادت انسان را به درجه ملکوتی می رساند و چقدر شهادت در راه خدا زیباست و مانند گل محمدی می ماند که وارثان خون پاک شهیدان از آن می بویند. خدایا شهادتم را در راه اسلام که خار چشم دشمنان است بپذیر.
ای مادر مهربان و پدر بزرگوارم سلام مرا بپذیرید حلالم کنید مبادا در فقدان من گریه کنی. در بالای کلبه حقیرمان پرچم سبز سوار کن و افتخار کن که فرزندت در راه خدا به این مقام بزرگ رسیده است. ای برادر ارجمندم مرا حلال کن و با شکیبایی و صبر از انقلاب دفاع کن مبادا روحیه خود را ببازی و گریه کن چون گریه تو باعث ناراحتی من است و به دعای خیل پاسداران و رزمندگان در هر کجای جهان باشی.
ای خواهر مسلمانم تو نیز زینت زمان باش و در راه خدا مبارزه کن.
ای برادر عزیزم راه خدا بهترین و برترین راههاست و پوینده و کوشنده این راه باش.
ای امت شهیدپرور ایران تنها راه نجات مستضعفین و پیروزی نهایی پشتیبانی قاطع و بی دریغ خود را ازدولت جمهوری اسلامی و پیوستن به خط امام که همان خط اصیل اسلام و محمد(ص) است در هر کجا هستید از روحانیت مبارز دفاع کنید تا اسلام را به تمام جهانیان بشناسانید خون شهیدان را پایمال نکنید و از توطئه های دشمن آگاه باشید هیچ وقت امام عزیز رهبر کبیر انقلاب را تنها نگذارید و توصیه مکرر من به شما این است که هر چه می توانید کمکهای زیاد خود را زیادتر به جبهه ارسال دارید تا رزمندگان اسلام در جبهه در مضیقه نباشند و بتوانند با کفار بعثی بجنگند و در ضمن مرا در گلستان شهدای شریف اباد بخاک بسپارید. خداحافظ. والسلام

به نام خدا
واعتصموا بحبل لله جمیعا و لاتفرقو                 انالله و انا علیه راجعون
حسین جان هم اکنون که این نامه را برای شما می نویسم با چند تن از رفقای نوقی – رفسنجان – کشکوئیه و بچه های برادر احمد علی اکبری و حسین علی کریمی حسن محمد حسنی حسین ابراهیمی باهم نشسته ایم و مشغول دعای توسل خواندنیم بالاخره حسین جان می خواستم چندنکته به عرضتان برسانم که چند روز دیگر در منطقه دزفول – شوش حمله بسیار مهمی است که باید انجام شود و ما هم اکنون در حال آماده باش هستیم براثر خوبی که بچه ها دیده اند به رحمت ایزدی متعال می پیوندیم برادر شما مسئولید که وصیتنامه مرا بر سر قبر من بخوانید و تشیع جنازه ام گرم بگیرید و به پدر ومادر من بگویید که مرا در گلستان شهدای شریف آباد به خاک بسپارند البته بعد از شهادت من این نکته را به پدر ومادر من بگویید همچنین به جوانهای علی آباد و محمدآباد بگویید اینقدرچشم به دنیا نبندید که دنیا تمام شدنی است و ما به سوی خدا بازگشت داریم (انا لله واناعلیه راجعون ) چه بهتر که در جبهه به شهادت برسیم جوانان را بسوی جبهه راونه سازید.
والسلام عباس رمضانی

بیوگرافی

چهارم مهر 1342، در روستاي علي‌آباد وزير از توابع شهرستان ‌رفسنجان متولد شد. پدرش‌‌ رمضان، كشاورز بود و مادرش ليلي نام داشت. تا سال سوم متوسطه درس خواند، به ‌عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. چهارم فروردين 1361، با سمت آرپي‌جي‌زن در دشت‌عباس بر اثر اصابت تـركش ‌خمپـاره ‌بـه شهـادت‌ رسيد. مــزار وي در روستای شريف‌آباد تابعه شهرستان زادگاهش‌ واقع است.

جـزئیات شـهادت

تـاریخ شـهادت :
1361/01/04
کـشور شـهادت :
مـحل شـهادت :
دشت عباس
عـملیـات :
نـحوه شـهادت :

اطـلاعات مـزار

مـحل مـزار :
وضـعیت پـیکر :
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
ردیـف :
شـماره :

تصویرمـزار

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *