علی شفیعی

نــام :
علی
نـام خـانوادگـی :
شفیعی
نـام پـدر :
حسین
تـاریخ تـولـد :
1345/08/18
مـحل تـولـد :
كرمان
سـن :
سـال
دیـن و مـذهب :
شرح شهادت
وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم
مورخه 65/9/28 ، ساعت 7 شب جمعه، داخل چادر تنها نشسته ام و می نویسم الهی و ربی من لی غیرک. خدایا من به جز تو کسی را ندارم و از تو کمک می خواهم. خدایا توفیقی به من عنایت کن که به آنچه خواسته دل خانواده ام است عمل کنم. حضور محترم همسر عزیزم فاطمه کیانی سلام عرض می نمایم و از خداوند تبارک و تعالی توفق سلامت و سعادت شما را خواستارم از اینکه در نامه هایم مطالبی را در رابطه با مرگ و شهادت شرح می دهم بسیار عذر […]. من بی مقدمه صحبت خودم را شروع می کنم. جنگ و جنگیدن کار همه مردان راه خداوند تعالی می باشد. جنگیدن و از ناموس و حق دفاع کردن بی مشکل می باشد امید است فقط خداوند تبارک و تعالی بپذیرد ما هم حرفی نداریم اگر می گویم شاید بنا باشد ما هم بمیریم از این دلیل است که مرگ حق است و شهادت سعادتی بسیار عظیم . بودند عزیزانی که در راه خدا از دست و پا و سر و دیگر اعضای بدنشان […] و بودند افرادیکه بدنهایشان تکه تکه شد و به خدا رسیدند و […].>امروز من این لباس پاسداری را پوشیده ام و به خودم گفته ام که مرد هستم این حرف من به معنای این نیست که […] من باید در این صحنه حضور پیدا کنم و در کنار دوستان دیگرم و همرزمان عزیزم باشم. […] غصه مخور به خدا قسم وقتیکه به شهرهایی مثل خرمشهر و آبادان می روم و بیاد می آورم مردم آن شهرها روزی به دست بعثیان افتادند و با آنها هزار جنایت را کردند و می توانم بگویم تجاوز کردند به حریم اسلام و قرآن تجاوز کردند به ناموس این ملت و زنده به گور کردند دختران جوان آیا با چنین قوم کافر باید دست دوستی داد و در خانه نشست و به این فکر فرو رفت که روزی عراقیها بیایند و در خانه های خودمان سرمان را ببرند و به تمام زندگیمان تجاوز کنند امروز خط همه من و شما را حضرت امام مشخص کرده است گفته ما همچون حسین(ع) وارد جنگ شده ایم و همچون او از جنگ خارج خواهیم شد پس معنا ندارد جوش بزنیم. من اگر شوهر تو هستم کاظم برادر من بود آن زمان که همسر تو نبودم رضا برادرم بود و دیگر عزیزان نیز به همچنین. آنها را کشتند و اسیر کردند پس شما نباید ناراحت باشی هر وقت در نامه ات صحبت از این می کنی که از من […] غصه به دلت راه نده و خداوند را در نظر بگیر من بسیار شما را دوست می دارم و همیشه در این فکرم که بیایم و خدمت شما برسم لیکن دعا کنید در این عملیات پیروز شویم من خواهم آمد و رضا هم خواهد آمد چشم هزاران نفر مسلمان هزاران نفر از خانواده های شهدا و حضرت امام و دیگر امت چشم به انتظار این عملیات هستند و مطالب دیگری را که در نامه دومی گقته بودید که من بیایم و شما را به خانه ببرم باید بگویم من برایم امکان ندارد و نمی توانم به کرمان بیایم اگر خدا لطفی کرد به کرمان خواهم آمد بعد از اینکه کارمان تمام شد و خانه مادرم هم می باشد اگر مسئله ای برایتان بوجود آمد می توانید بروید داخل خانه مادرم یا خانه خودتان همانجا که […] تحویل گرفته ام به خوشی اگر بگویید شما را جابجا خواهد کرد. سلام من را به تمامی اهل خانه برسانید و بگویید دعاگوی شما هستم به حاج عباس کیانی بگویید انشاالله روزی به کرمان خواهم آمد و جبران تمامی زحمات شما را خواهم کرد اگر توانستم و اگر نتوانستم خدا جبران خواهد کرد و به خدا قسم اینقدر شرمنده ام در مقابل پدر و مادر شما که حد و حساب ندارد آنها زندگیشان را در اختیار من گذاشتند […] آنها را به عنوان پدر و مادر واقعا قبول دارم و باید داشته باشم یعنی به عنوان پدر و مادر واقعی و اما حاج خانم مادرتان به من بسیار محبت کرد خداوند را به زینب کبری بانویی که بسیار رنج کشیده قسم می دهم که اجر دنیا و آخرت را به او که زنی با استقامت است عنایت کند به اطهره سلام من را برسانید روح الله کوچولو را ببوسید و اما[…] را سلام فراوان برسانید و بگویید خداوند به تو خیر دهد برای اینکه به من بسیار کمک می کنی و اگر از دست من ناراحت هستی ببخش مرا و بگویید که در خانه شما بماند تا خودم بیایم و از همسر شما طلب عفو دارم و قسط های بانک را یادتان نرود حتما بدهید به پدرت بگو من نمیگویم حتما پول ضیا عزیزی را بدهید من از شما طلب پدری که ندارم و اگر هم ندهید هیچ اشکالی ندارد شما بسیار برایم زحمت کشیده از پدرت تشکر می کنم خداوند ببخشد مرا. مطلب بعد اینکه اول عذرخواهی می کنم از اینکه بسیار صحبت کردم و سرت درد گرفت ولی چون دیگر نمی توانم نامه بنویسم و احتمالا دیگر نمی توانم تلفن هم بزنم نیاز دیدم کلیه مطالب در ذهنم را روی این صفحه بیاورم و برایتان بگویم. ببخشید شما.
اولا اگر در این مدت کوتاه و زودگذر در خانه حرکتی از من سر زده است که موجب ناراحتی شما شده امید است ببخشید و این را به حساب من نگذارید خدا می داند که قصدی ندارم بلکه اعصاب من مقداری ناراحت است و دوم اینکه فاطمه جان من فکر می کنم همسری انتخاب کردم که […] هیچ کجا نیست و اینقدر دوستت می دارم خدا می داند اگر این همه مطالب را در این نامه نوشتم باعث […] شما شود و ناراحتی نیز به خودتان راه ندهید و به تمامی اقوام و خویشان صدیقه، بتول 1و 2 و سیدعباس سیدی، اکبر کارآمد[…] عبدالحسین، خاله زهرا و تمامی اقوامتان برسانید و بگویید مرا ببخشند از شما التماس دعا دارم. فاطمه جان همسر عزیز و مهربانم می دانم که بسیار ناراحتی ولی زن پاسدار هستی باید مقاومت کنی و از خدا کمک بخواهی برای تمامی رزمندگان اسلام.>من می خواهم […] کنم ولی دلم می خواهد هر چه بیشتر با شما عشق زیبایم صحبت کنم چه کنم وقت نیست و کار دارم باید دنبال کارهایم بروم مرا خیلی عفو کنید باز هم سفارش می کنم نکند از این نامه ناراحت بشوی انشاالله خودم می آیم و تمام مسائل را حل خواهم کرد.خدایا تو را به مقربان درگاهت ما را به حسین(ع) برسان. خدایا توفیق دیدار امام زمان را به ما عنایت کن. خدایا این بسیجی […] بگردان. خداوند تو را به حضرت سجاد قسم می دهیم اسرای ما را آزاد بگردان. خدایا عاقبت ما را ختم به خیر بگردان. خدایا طول عمر رهبر کبیر انقلاب اسلامی را هر چه بیشتر بگردان. خدایا خانواده های محترم و شهدا را به صحن و سرای حسین برسان. خدایا به همه ما توفیق بده که از سربازان واقعی حضرت مهدی(عج) باشیم. خدایا در فرج و ظهور امام زمان تعجیل بفرما. انشاالله تعالی.ضمنا دو مطلب را برایتان می گویم امید است تا می توانید انجام دهید اول اینکه من حدود دو ماه روزه قضا دارم و برای احتیاط یک سال نماز یادتان باشد.فاطمه جان خیلی خیلی زود جواب نامه را بدهید. دوستت دارم. همسر کوچک شما علی شفیعی.عبد ذلیل خدا
(ای نامه که می روی به سویش. از جانب من ببوس رویش)  
[وصیتی دیگر]
خدایا شاهد باش به ظاهر و به درستی نیتم وتورا بهترین دوست ها وعشق ها  واعمال ها یافتم پس مرابه راه خودت فراخوان و بدان از تمامی مظاهر جاری بریدم تا به تو بپیوندم . خدایا من خواهان شهادت هستم پس در حقم لطفی کن ، خدایا این دست ها درخانه تو را زده است خدایا این چشم ها بهانه تو رامی گیرد و بی اختیار اشک می ریزد.

بیوگرافی

علی هجدهم آبان‌ماه سال 1345 در شهر کرمان متولد شد. پدرش حسین و مادرش سکینه نام داشتند. علی تا پایان مقطع راهنمایی تحصیل کرد. در این زمان پدر را به‌خاطر ابتلا به بیماری سرطان از دست داد و در کنار مادر رنجدیده خود، با فقر دست‌وپنجه نرم کرد.
سال 1356 که یازده سال داشت، کم‌وبیش در فعالیت‌های انقلابی علیه رژیم ستم‌شاهی پهلوی شرکت می‌کرد، پخش اعلامیه، نوار و کتاب‌های امام خمینی(ره) درمسجد جامع را سال بعد شروع کرد.
علی، با پیروزی انقلاب و راه‌افتادن تشکلی به نام بسیج، به عضویت این نهاد درآمد. با شروع جنگ تحمیلی به جبهه رفت و سال 1362 رسماً عضو سپاه پاسداران شد وعلاوه برحضور درعرصه جنگ در فعالیت‌های سیاسی-مذهبی ازجمله در گروه امر به معروف و نهی از منکر شهر کرمان هم مشارکت داشت.
سال 1365 به سنت پیامبر اکرم(ص) مُهر عقد و ازدواج در شناسنامه علی ثبت شد. مراسمی که از خواستگاری تا جشن ازدواج با حضور فرمانده‌اش شهید حاج قاسم سلیمانی برگزار شد. پس از ازدواج هم این فرزند دلاور کرمان برای ادای تکلیف در قبال مردم، انقلاب و میهن، راهی جبهه‌های نبرد با دشمن بعثی شد.
نکته حائز اهمیت این‌که بانو “سکینه پاک‌ذات” مادر بزرگوار علی هم سال‌ها در ستاد پشتیبانی جبهه و جنگ فعالیت داشت و یاری‌گر رزمندگان بود.
تدبیر، شجاعت، مدیریت و اخلاص علی، باعث شد خیلی زود در لشکر ثارالله در جبهه مسئولیت بگیرد. علی در عملیات‌های مختلفی از جمله بدر، والفجر8 و کربلای 4 شرکت فعال داشت. آخرین حضور او در عملیات کربلای 4 بود که علی به عنوان مسئول محورهای عملیاتی لشکر 41 ثارالله در آن ایفای نقش کرد.
هنوز یک سال از زندگی مشترک علی با همسرش نگذشته بود که این جوان خوش‌غیرت شهد شیرین شهادت را نوشید و نوعروس خود را تنها گذاشت.

علی سرانجام چهارم دی ماه 1365 در عملیات کربلای 4 در ام‌الرصاص بر اثر اصابت ترکش آسمانی شد.

جـزئیات شـهادت

تـاریخ شـهادت :
1365/10/04
کـشور شـهادت :
مـحل شـهادت :
ام الرصاص عراق
عـملیـات :
کربلای 4
نـحوه شـهادت :
چهارم‌دي1365، در ام‌الرصاص براثر اصابت‌تركش‌ به سر، شهيد شد.

اطـلاعات مـزار

مـحل مـزار :
گلزار شهدای کرمان
وضـعیت پـیکر :
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
1
ردیـف :
11
شـماره :
16

تصویرمـزار

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *