فرازی از وصیت شهید
پروردگارا! اگر کشته شدم، چگونه نام شهید را بر خود نهم، موقعی که زندگی خود را با دیگر شهیدان اسلام، در این نبرد حق و باطل مقایسه کنم، میبینم که هیچ نیستم.
مرا هرگز شهید خطاب نکنید و اگر جسدم به دست آمد، هرگز مرا تشییع نکنید و در مزار پاک شهیدان اسلام دفن نکنید؛ بلکه در جایی دفن کنید که زودتر به دست فراموشی سپرده شوم تا اسمی از این بنده گناهکار نباشد.
محمدتقی، بیستودوم تیرماه سال 1342در کرمان دیده به جهان گشود. پدرش محمدعلی، دبیر آموزشوپرورش بود و مادرش ایراندخت نام داشت.
محمدتقی تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم ادامه داد و سپس به عضویت سپاه پاسداران درآمد و پاسدار شد.
این جوان رعنا هفدهم اردیبهشتماه سال 1361 درعملیات بیتالمقدس (آزاد سازی خرمشهر) به شهادت رسید.
پیکر مطهرش در گلزار شهدای کرمان قطعه 1، ردیف 12، شماره 58 به خاک سپرده شد.
خاطراتی از شهید محمدتقی ابوسعیدی:
/حاجی، فرمانده است باید اطاعت کنیم
هوا تازه روشن شده بود که حاج قاسم آمد توی مقر و خواست برویم نزدیک عراقیها و منطقه را شناسایی کنیم. چون شب قبل تا صبح نزدیک همان جایی را که حاجی گفته بود، شناسایی کرده و خیلی خسته بودم، اول مخالفت کردم؛ اما محمدتقی بلند شد و گفت: بریم.
گفتم: نه، توی روز روشن کجا بریم؟ توی دل عراقیها، تازه اونم جایی که لو رفته!
محمدتقی که بلند شد، مهدی جمهری هم بلند شد و ایستاد که برود برای شناسایی. آمدم مخالفت کنم که محمدتقی دستم را گرفت و گفت: میگم بریم.
راه افتادیم، همانطور که میرفتیم، محمدتقی گفت: وقتی حاج قاسم میگه بریم، باید بریم.
محمدتقی نشست روی موتور، من هم نشستم پشت سرش، داشتیم میرفتیم به طرف منطقهای که قرار بود شناسایی کنیم. سرم را بردم نزدیکش و گفتم: تقی، امروز کوتاه بیا! امروز از اینجا زنده برنمیگردی.
همانطور که به موتور گاز میداد، گفت: امام گفته حرف فرماندهها را باید اطاعت کنیم، حالا هم فرمانده گفته.
خندیدم و گفتم: ما که با حاج قاسم رفیقیم، با حاجی این حرفها را نداریم، بعداً میریم.
گفت: نه! حاجی فرماندهست، باید اطاعتش کنیم.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه