//فرازی از وصیتنامه شهید:
چه سخت است روز حساب، روزی که همه چیز دگرگون میشود، وای به حال کسی که در آن روز مورد غضب خداوند باشد.
ای کاش همه دریابیم حقیقت آفرینش را، حقیقت زندگی، حقیقت حق را، حقیقت خویش را، حقیقت راه را و حقیقت حرکت وعمل حقیقی را.
ای کاش همهی ما بهدنبال این بودیم که درک کنیم ارزش را و عمل با ارزش را و آنچیزی را که سبب میشود انسان از افتادن به اسفلالسافلین نجات پیدا کرده و به اعلاءعلیین برسد.
کاش همه دریابیم تنها وسیله معراج مؤمن را.
چه نیکوست اگر با دل و جان گوش کنیم این نصیحت پدرانه و دلسوزانه و با حلاوت رهبر عزیزمان را که میفرمایند: تزکیه، تزکیه، تزکیه و همه چیز منهای تزکیه صفر است.
محمدرضا، سیام فروردینماه سال 1342 در شهر كرمان دیده به جهان گشود. پدرش احمد، كارمند بود و مادرش حبیبه نام داشت. او از جمله سربازانی بود که سال 1342 حضرت روحالله در گهواره دیده و وعدهی همراهیشان با اسلام و انقلاب را به شاه مزدور داده بود.
دوران دبیرستان محمدرضا، با اوجگیری خروش ملت مسلمان بر علیه رژیم طاغوت همراه بود و محمدرضا به صورت فعال و تاثیرگذار در مبارزه با حکومت سرسپرده پهلوی در کنار مردم انقلابی حضور داشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تحصیل در مقطع متوسطه را به پایان رساند و برای ایفای نقش در تربیت فرزندان میهن، در کسوت معلمی به آموزشوپرورش رفت.
جنگ که شروع شد طاقت ماندن و شنیدن اخبار تجاوز دشمن به خاک پاک میهن را نداشت و به عنوان بسیجی راهی جبهه شد.
در صحنههای دفاع مقدس چند بار مجروح گردید اما دست از جبهه برنداشت. طولی نکشید که یکی از فرماندهان موفق و تاثیرگذار لشکر41 ثارالله شد. فرمانده گردان خط شکن، فرماندهی گردان عملیاتی و یک عنصر ورزیده اطلاعاتی و عملیاتی، اینها سِمَتهایی بود که در طول مدت حضور در جبهه در کارنامهی الهیاش ثبت گردید.
عملیات والفجر8 میعادگاه او برای ملاقات با خدا شد و محمدرضا پنجم اسفندماه سال 1364 به کاروان شهدا پیوست.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه