محمد زارعی پور جلال آبادی

بسم الله الرحمن الرحیم

انا لله و انا الیه راجعون

ما همه از خدائیم و بازگشتمان به سوی اوست چه بهتر در راه او شهید شویم به نام خدا و با سلام به رزمندگان اسلام و با درود فراوان بر شهدای راستین انقلاب اسلامی از شهدای بدر و احد تا امروز با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب امام امت خمینی بت شکن و با سلام به مهدی موعود و صاحب الزمان منشی تمام مسلمانان جهان ای مهدی موعود و یا حجه الله و حجه بن الحسن عمر ما تمام شد و ما در راه فی سبیل الله جانمان را نثار اسلام کردیم و ما چهره منور پرنور عزیزتان را ندیدیم و حال ظهورت را نزدیک نما اینجانب محمد زارعی موقعی که از زرند اعزام به جبهه ها گشتم هدفم یک بود و آن هم جنگیدن در راه خدا  و اسلام و الان به آرزوی ابدی خود نائل آمدم و آنهم آرزویم شهادت بود خدایا پروردگار تو را به آبروی حسین قسمت می دهم که این شهادت بر ما قبول فرما و پدران و مادران ما را آمرزیده بدار ای برادر و  خواهر بدان شما وظیفه تان تنها در راه اسلام این است که باید به وظیفه شرعی خود نسبت به دین خود عمل نمائید و باید خون پاک ما را پایمال نکنید و این متجاوزین را سرکوب نموده و اسلام عزیز را به تمام کشورها نشان دهیم و ای خواهر بدان حجاب تو از خون من رنگینتر است و منظورم این است ما عزیزان جانمان را فدای میهن و فدای اسلام مینمائیم شما باید در این مملکت خون ما را حفظ نمائید و ای مادر تو را از خداوند مسئلت می کنم که شما را در پناه مهدی موعود سالم بدارد و حفظتان نماید و من خدا را شکر می نمایم که چه سعادتی به من عطا کرد و چه سعادتی به مادر عزیزم که چنین فرزندی را از دست دادی و ای مادر تو را در برابر قرآن سوگند می دهم که روز شهادت من را همچون روز عروسیم بدان به امید قبول کردن شهادت من در راه خدا و حال این افتخار برای من است که با جان در کف دست گذاشتن اسلام آبیاری نمایم و سلام علیکم و رحمه الله و برکاته خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.

دوم فروردين 1337، در روستاي جلال آباد از توابع شهرستان زرند متولد شد. پدرش حبيب الله، كشاورز بود و مادرش فاطمه ‌نام داشت. تا پايان مقطع‌ متوسطه درس ‌خواند و ديپلم تجربي‌گرفت. معلم‌ بود، به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. بيست و دوم اسفند 1362، در جزيره‌ مجنون عراق بر اثر اصابت گلوله شهيد شد. پيكر وي مدت‌ها در منطقه برجا ماند و پس ‌از تفحص سال 1376، در گلزار شهداي‌ زادگاهش‌ به خاك ‌سپرده شد. برادرش رمضان نيز به ‌شهادت رسيده است.

وی در خانواده ای مذهبی و مستضعف  دیده به جهان گشود دوران دبستان را در دبستان این روستا سپری نمود و به دلیل نقل مکان پدر و مادر به شهرستان کرمان به این شهرستان عزیمت نمود و در مدرسه راهنمایی امیرکبیر ثبت نام و مشغول به تحصیل شد به دلیل اینکه پدر و مادر در یکی از روستاها سکنی گزیدند گاهاً مجبور بود فاصله 15 کیلومتری از محل منزل پدری یا محل تحصیل را پیاده طی نماید یا به صورت هفتگی در یک اطاق بسیار کوچک و مختصر در یکی از محلات فقیر نشین شهرستان زندگی نماید. به هر شکل با سختی و مشکلات فراوان در حالی که هم درس می خواند هم در ایام تعطیل به کمک پدر در کار کشاورزی می پرداخت دوران راهنمایی و دبیرستان را پشت سر گذارد و بعد از اخذ دیپلم به سربازی اعزام شد و خدمت سربازی را در گرمترین نقاط کشور یعنی ایرانشهر و زاهدان طی نمود با توجه به اینکه سربازی وی توأم شده بود با مبارزات مردمی به رهبری حضرت امام قدس سره الشریف با حکومت ساه وی در لباس سربازی به عنوان یک مبارز بر علیه حکومت اقداماتی را انجام می داد و همیشه سعی می نمود در جهت بیداری افکار سایر سربازان و ارتشیان در محل خدمت فرد تلاش نماید. پس از طی دوران سربازی که توأم با پیروزی انقلاب شد در اداره بیمه مشغول بکار شد و پس از حدود دو سال به خدمت آموزش و پرورش درآمد و به عنوان یک معلم دلسوز و فداکار روستاهای دور افتاده را برای خدمت برگزید مدتی در روستای دورافتاده سیریزسپس در روستای محروم فتح آباد یزدان آباد و سپس در روستای دورافتاده و بسیار محروم حصن به تدریس پرداخت و درکنار تدریس به امور اجتماعی عمرانی و فرهنگی اهمیت جدی می داد. به نوعی می توان گفت که ایشان درد آشنایی بود که به همراه امور مردم محروم واقف و در طلب رفع آنها سر از پا نمی شناخت وی در مجالس مذهبی خصوصاً دعاها و عزاداریها برای ائمه در روستاهای محل خدمت می کرد سرانجام بعد از شرکت در عملیاتهای مختلف در عملیات رمضان مجروح گردید که هنوز آثار جراحت بر پیکرش بود در عملیات خیبر شرکت و به درجه رفیع شهادت نائل و پس از 13 سال مفقود بودن پیکر مطهرش و استخوانی وی در بهشت زهرای جلال آباد به خاک سپرده شد. والسلام.