محمود ساردوئی نسب

نــام :
محمود
نـام خـانوادگـی :
ساردوئی نسب
نـام پـدر :
خیرالله
تـاریخ تـولـد :
1346
مـحل تـولـد :
سـن :
سـال
دیـن و مـذهب :
شرح شهادت
وصیت نامه

به نام خدا
من پسری 18 ساله می باشم امسال سال 1364 سال سوم تجربی دبیرستان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می باشم فردی قدبلند با چشمان سبز تیره و …خانواده ما از کلاس اول ابتدایی که بودم از عشایری به سیرجان آمد و تحصیلات ابتدایی تا چهارم ابتدایی را در مدرسه فردوسی و سال پنجم یعنی سال 1357 را در دبستان مدرس گذراندم. سالهای راهنمایی را در مدرسه راهنمایی پرورش گذرانده و تحصیلات دبیرستان را در کرمان به پایان رساندم. در سال 1359 و 1365 طی دو سفر به جبهه مسافرت نمودم ولی متاسفانه در این دو بار علاوه بر اینکه آدم نشدم بلکه خرابتر هم شده ام البته عیب از جمال و صفای جبهه نبوده از خود من بوده که از فرصت استفاده نکرده و مصداق حدیث علی بن ابیطالب قرار نگرفته ام. امیدوارم روزی بشود که در حالت گلگون به سوی ذات ابدیت حرکت کرده باشم و در جوار حق تعالی از ملاقات خداوند سیراب شوم و هر چند که من خیلی با خدا فاصله دارم آرزوی من در آن روز است که در حال مجرد بودن در آینده ای نزدیک به سوی خداوند پر کشیده و به قباد، یوسف، محمد برسم جنازه ام را روی دستهای مردم بالا رود و این افتخاری است که شامل هر کس نمی شود و مهم تر از همه هر موقع  که جنازه ام بالا می رود دوستان و اشنایان خوشحال باشند زیرا واقعا جای جشن و سرور است. سرور پیروزی من و خوشبختی من. دوست دارم در شهادتم اگر شهید شدم مادرم بخند و با صبر و بردباری خود بر درجاتم بیفزاید با خنده خود مرا خوشحال تر کند و به حق که مادری آگاه در شهادت پسرش می خندد و شادی می کند نه گریه. دوست دارم که در مراسم ختمم در عوض گریه قرآن معنی شود زیرا تا موقعی که ما از قرآن چیزی ندانیم تلاوت آن اثر خالص خود را ندارد. مثل نگاه کردن به عکسهای کتاب است هر چند قرآن قابل قیاس نیست قرآن اول باید خوانده شود معنی آن فهمیده شود و بعد عمل شود و دوست دارم که خواهرانم سوی دو چشمانم در مراسم ختم من شاد باشند غبار […] چشم خواهرانم و مادرم جان و جسم مرا به آتش می کشید. من برای همه چیز تحمل داشته ام اما در مورد ناله مادر و گریه خواهر توانم را از دست داده ام. بعضی اوقات به مظلومیت خواهرانم و دیگر خواهران شهدا گریه می کنم خواهر نعمت است که وجودش احتیاج به سپاس خداوند دارد و مادر نعمتی است که وجودش مسئولیت بسی عظیم دارد و […].
مادر مهربان است و بر اساس احساسات می اندیشد ولی بر اساس مصلحت، در مراسم عزایم کسی وارد نشود مگر بخاطر خشنودی خداوند کسی وارد نشود مگر با رعایت حدود خداوند کسی وارد نشود مگر با حجاب کامل و …
در روز دفن من دوست دارم که تمام اقوام بیایند و برای اخرین بار جسدم را نظاره کنند و ببینند که دیگر روح در آن نیست اگر شما هم همان فکری که هم اکنون من می کنم می کردید هرگز برای شهید گریه نمی کردید هرگز از کسی خوف و ترسی نداشتید و هرگز دنبال دنیای مطلق نمی رفتید و هرگز خلاف انجام نمی دادید ولی افسوس که خود حتی این حالت را گاهی وقتها از دست می دهم و گناه می کنم لذا از مرگ می ترسم در صورتی که در غیر صورت گناه ، مشتاق هرگونه مرگی می باشم. گناه ترس می آورد گناه فکر خطا می آورد گناه ظلم می آفریند و گناه دنیا را برای دنیادوست مجلل می کند گناه انسان را پست می کند و فطرت انسان را می کشد. گناه…گناه…گناه…
محمود ساردویی 64/12/23

بیوگرافی

بيست و‌ششم شهريور 1346، در روستاي تنگوئيه از توابع ‌شهرستان سيرجان به متولد شد. پدرش خيرالله، كشاورز بود و مادرش ‌جان‌افروز نام داشت. تا سال چهارم‌ متوسطه درس خواند، به‌عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. هفتم ‌بهمن 1365، در شلمچه بر اثر اصابت تركش به پهلو، شهيد شد. مزار وي در گلزار شهداي سيرجان واقع است. برادرش‌قباد نيز به ‌شهادت رسيده است.

جـزئیات شـهادت

تـاریخ شـهادت :
1365/11/07
کـشور شـهادت :
مـحل شـهادت :
شلمچه
عـملیـات :
کربلای5
نـحوه شـهادت :

اطـلاعات مـزار

مـحل مـزار :
وضـعیت پـیکر :
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
ردیـف :
شـماره :

تصویرمـزار

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *