نظام الدین سالاری

بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
درود من به رهبر کبیر اسلام حضرت آیه الله العظمی امام خمینی و سلام من به روح شهیدان به خون غلتان ایران و سلام بر ملت شهیدپرور ایران .
من الان که مشغول نوشتن وصیت نامه خودم هستم در این گرمای خوزستان و وقتی که این وصیت نامه را شما می خوانید من در میان شما نیستم فقط یادی از من است. من در این چند دقیقه کوتاه می خواهم رازهای خود را به وسیله قلم و کاغذی با شما عزیزانم در میان بگذارم و امیدوارم که مورد قبول شما قرار گیرد. اولین کلمه ای که به شما وصیت می کنم این است که همیشه به یاد خدا باشید و او را از یاد نبرید و نمازتان را به پا دارید. روزه هایتان را بگیرید. خمس و زکات بدهید. جهاد کنید. همیشه همراه امام و پیرو امام خمینی باشید و او را تنها نگذارید حتی یک قدم که در روز قیامت جوابگو هستید. گوش به حرف او باشید از حرفهای گروهکها دوری جویید مبادا که شما را از راهتان که همان راه محمد(ص) است منحرف کنند و در اینجا به پدر و مادر و خواهر و برادرانم سلام می رسانم و از شما می خواهم که سلام مرا بپذیرید و از  کارها و زحماتی که برای من کشیدید مرا ببخشید که در روز قیامت من به […] رنج آن آتش دوزخ نیفتم و از خواهرم سکینه می خواهم که این وصیت مرا گوش کند و زحماتی که برایم کشیدی مرا ببخشید و از محبتهای شما در این وصیت نامه تشکر می کنم و پولهاییکه به من دادید از پدر و مادرم دریافت کنید که در روز قیامت روحم ناراحت است و اگر پدر و مادرم پول ندادند حلال کنید و اگر به امید خدا به شهادت رسیدم مرا در قبرستان محلم […] در پایین یا پهلو قبر برادرم قاسم به خاک بسپارید و از گریه و ناراحتی برای من که باعث خوشحالی دشمنان اسلام می شود خودداری کنید. نمازهای قضای من که از یک سال تجاوز می کند بوسیله برادرانم خوانده شود و از برادرانم می خواهم که راه شهیدان اسلام را ادامه دهند و از دوستان و آشنایانم می خواهم که اگر بدی از من دیده اند مرا ببخشند. و از برادرانم می خواهم که هر پنجشنبه قرآن بخوانند و ما را هم یاد کنند و ای پدر و مادری که مرا بزرگ کردید و زحمات بسیاری برای من کشیدید و سختیها را تحمل کردید حالا افتخار کنید که فرزندتان را در راه اسلام داده اید و به رهبر کبیر اسلام درود بفرستید و اگر پولی را که به من دادید از حالا به بعد به هوشنگ بدهید و او را تا جاییکه می توانید به ادامه دادن تحصیلش یاری جویید و من از برادرانم بسیار تا بسیار راضی هستم که تا توانستند مرا برای تحصیل یاری کردند و آنها بر گردن من دین های زیادی دارند که متاسفانه به غیر خودشان دیگر کسی را ندارم که بگویم جبران کنید از خدا می خواهم که به آنها عمر زیاد و زندگی با افتخار عنایت فرماید و در تشییع جنازه من همگی برادران و خواهران و اقوام شرکت نمایید.
و ای دوستان و آشنایانم بر سر قبرم بیایید و یادی از من کنید و برای شهیدان راه اسلام فاتحه بخوانید و تا می توانید خود را بسازید و زیر بار ظلم نروید و از کلیه خواهران ایرانی می خواهم که حجابتان را حفظ کنید که حجاب شما سنگری است در برابر ظلم زور و امپریالیسم جهانخوار. همانطور که روایت می شود:
ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است / ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است

يكم ‌اسفند 1342، در روستاي اسكر از توابع شهرستان بافت به دنيا آمد. پدرش مهدي و مادرش كبري نام ‌داشت. تا دوم متوسطه درس ‌خواند. متاهل بود، به ‌عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. هفتم مرداد 1360، در كرخه بر اثر اصابت ‌تركش به‌ شهادت رسيد. پيكر وي‌ در زادگاهش به خاك سپرده شد. برادرش محمدقلي نيز شهيد شده است.
وی در خانواده ای عشایر و مذهبی پا به عرصه و جود گذا شت و در زمانی به دنیا آمد که قحط سالی زند گی تمامی مردم از فقیر وغنی را تحت تاثیر قرار داد ه بوذ و با مشکلا ت فراوان روبرو ساخته بود اما وجود این کودک باعث خیر و برکت در خانواده شد و به همین جهت مورد توجه خاص اعضای خانواده قرار گر فت به شهید دوران طفو لیت را در آغوش مادری مهربان و دلسوز و در محیط خانه ای سرشار از محبت و صفا و عشق به ائمه اطهار سپری نمود. به تحصیلات ابتدایی خود را در تنها دبستان زادگاهش با موفقیت کامل پشت سر گذا شت و جهت ادامه تحصیل به بخش رابر عزیمت نمود تحصیلات راهنمایی را در مدرسه راهنمایی ده خدای رابر به اتمام رسانید و جهت بیشتر بهره گر فتن از علم و ادب وارد دبیرستا ن شد و تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان امام خمینی رابر ادامه داد در همین زمان بود که به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان امام خمینی بلند شد و شهید جهت پاسخ دادن به ندای امام راحل عازم جبهه ها ی جنگ حق علیه باطل شد با انکه جثه ای کو چک داشت همچون شیر با جنگ با صدامیان کافر پرداخت و سر انجام در منطقه عملیاتی مریوان به فیض عظمای شهادت نائل امد .