کرامت مقبلی هنزایی

نــام :
کرامت
نـام خـانوادگـی :
مقبلی هنزایی
نـام پـدر :
حسن
تـاریخ تـولـد :
1341
مـحل تـولـد :
سـن :
سـال
دیـن و مـذهب :
شرح شهادت
وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحيم  انا لله و انا اليه راجعون (بازگشت همه به سوى خداست ) ان الله يحب الذين يقاتلون فى سبيل الله صفا كانهم بنيان مرصوص براستى خداوند دوست مى دارد جنگاورانى را كه چون دژهاى محكم در راه خدا صف بسته اند

وصيت نامه نظامى سرباز وظيفه  كرامت مقبلى فرزند حسن و فاطمه

من شهادت مى دهم كه قيام من براى حرص به مقام و خوشگذرانى يا دامن زدن بر آتش ظلم و فساد نيست من ستمكار و مفسد نيستم بلكه بر خاسته ام تا زنجير بدبختى و اسارت را از دست و پاى ستمديگان باز كنم .

بر خاسته ام تا پيروان جا ارجمندم محمدبن عبدالله (ص)و پدر بزرگوارم على را از زير بار شكنجه ها و مصيبت ها رهايى بخشم .

هر كه مرا در اين قيام الهى يارى كند و گفته هايم را بپذيرد در پيشگاه خداوند پاداشى نيكو خواهد داشت و هر كه زير بار انديشه اصلاح طلبانه من نرود و با من به عناد و ستيز بر خيزد آنقدر در برابر حق شكيبايى خواهم ورزيد تا پروردگار ميان من و او حكم دهد و داد مرا بشتاند .

(امام حسين عليه السلام ). اگر با ريختن خون من شمشير ها پا بر جا مى ماند پس اى شمشيرها بكشيد مرا  .

(امام حسين عليه السلام )تا چند روز ديگر كه عازم جبهه هاى كردستان هستم چه خوب است مختصرى از نصايح و يا وصايعم را براى بازماندگان م افراد ديگرى كه مى خواهند در ايم دنيا زندگى كنند و اسلام را سر لوحه زندگى خود قرار دهند بنويسم تا اگر شربت شهادت نوشيدم و به لقاالله پيوستم بدانيدكه كور كورانه قدم در راه ان نگذاشته بودم من بنا به فرموده استاد مطهرى مرگ زيبا را انتخاب كردخ بلى حالا كه قرار است بميرم پس چرا زيبا ترين انرا انتخاب نكنم و اگر شهادت نصيبم شد مطالب ذيل را به اجرا در اوريد .
از كليه باز ماندگانم ،پدر ،مادر ،خواهران ، دايى و زن دايى ام مى خواهم كه بعد از شهادت من صبر پيشه كنند و از گريه و زارى بپرهيزند و بگذارند مثل هزاران شهيد ديگر آسمان برايمان خون ببارد و بعد از من چون برادرى ندارم دايى ام كه هم برادرم بودهم پدر و هممراد و مربيم تقاضا دارم كه همانند گذشته به جبهه رفته و نگذارد اسلحه ام زير باران زنگ بزند و سنگرم خالى بماند ولاله هايى كه از خونم در كردستان مى رويد به يغما برود بعد از من از امام زمان و نايب بر حقش امام خمينى دام ظله حمايت كنيد و در خط او باشيد كه خود گفتى اين خط صراط مستقيم است و تو خود مرا به انراهنمايى كردى هر چند لزومى ندارد ولى بار هم توصيه مى كنم كه امام را تنها نگذاريد .

دايى جان پدرم به سن كهولترسيده و شايد بعد از منبميرد و اگر هم نمرد نام زنده بر او نمى توان گذاشت تو برايشان پسرى كن و بجاى من دهها بلكه صدها برابر ،از همه لحاظ مادى و معنوى به انها برس به خواهرانم در س بردبارى و از خود گذشتگى را بياموز .

خواهرانم را طورى سرپرستى و اموزش بده كه هر كدام زينبى باشند و در قبال يزيد زمان .شيون و زارى نكنند   كه منافقين از ان بهره بردارى كنند . به انها طورى درس فداكارى و از خود گذشتگى بياموز كه به ديگران روحيه دهند نه اينكهبا اعمال و رفتار و گفتارشان مانع شوند كه جبهه ها خالى بمانند .

دايى جان در پايان دو خاطره را برايت باز گو مى كنم تا بدانى هنوز در اراده ام تزلزلى رخ نداده .

اول اينكه يادت مى ايد مى گفتى خدا و اسلام را بايد در جبهه ه شناخت و من ديدم وشناختم .

دوم اينكه از من خواستى كه تقاضاى كفالت كنم من چطور مى توانستم تقاضاى كفالت كنم در حالى كه تو دايى من با داشتن دو بچه و زن به جبهه مى رفتى ولى مانع رفتن من مى شدى اگر تو شهيد مى شدى بقول خودت من بودم و حالا هم اگر من شهيد شدم تو هستى ما يك روح در دوقالبيم .

ضمنا از همان اوان جوانى قول دادى كه هر وقت خواستم عروسى كنم كليه لوازم و وسائل ان مثل قند ،روغن ،گوسفند ،سيگار و برنج وغيره را تو با پول خودت برايم مى خرى هر چند من و تو ئى نبود ولى با همه اين احوال اگر شهيد شدم هزينه هفت ،چهل و سالگردم را تو بپرداز مگر نه اينكه شهادت هم خودش عروسى است .

مادرو ،پدرم و خواهرانم ،دايى و زن دايى ،فاميلها و ديگر اشنايانم همگى مى دانيد كه مردماز نام مرگ مى ترسند و از گورستان متنفرند وبا زرق و برق دادن به قبرها مى كوشند ماهيت اصلى انها را بدست فراموشى بسپارند ولى من از مرگ هراسى ندارم چون مرگ توام با شهادت اغاز زندگى اسن نه پايانى بر طومار زندگى من و امثال م . در خاتمه به تك تك اشنايان سلام مى رسانم و از همگى فاميل ووابستگان اميد عفو دارم .

دايى جان طبق معمول پس از اينكه رسيدم تلگراف خواهم زدو اگر انشااله شهيد شده زهى سعادت ومرا عفو كن .

با درود وسلام به رهبر كبير انقلاب امام امت و نايب امام زمان و رزمندگان جبهه هاى حق عليه باطل توفيق همگى را از در گاه احديت يكتا خواهانم و اميد وارم كه بقول امام جبهه ها را خالى نگذارند و جنگ را فراموش نكنند .

من التوفيق المومنين

( و السلام )هشتم محرم سال 1402برابر با چهارم ابانماه روز سه شنبه 1361

بیوگرافی

زندگینامه شهید معظم :کرامت مقبلی

هشتم فروردین 1341در شهرستان جیرفت متولد شد پدرش حسن ومادرش فاطمه نام داشت تا پایان مقطع ابتدایی درس خواند به عنوان سرباز ارتش به جبهه رفت پانزدهم آبان 1361در سردشت هنگام در گیری با گروههای ضد انقلاب کومله ودمکرات براثر اصابت ترکش به قلب شهید شد پیکر وی در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد

جـزئیات شـهادت

تـاریخ شـهادت :
1361/08/15
کـشور شـهادت :
مـحل شـهادت :
سردشت
عـملیـات :
نـحوه شـهادت :

اطـلاعات مـزار

مـحل مـزار :
وضـعیت پـیکر :
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
ردیـف :
شـماره :

تصویرمـزار

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *