درویش شمس الدینی لری

نــام :
درویش
نـام خـانوادگـی :
شمس الدینی لری
نـام پـدر :
مقصودعلی
تـاریخ تـولـد :
1340
مـحل تـولـد :
سـن :
سـال
دیـن و مـذهب :
شرح شهادت
وصیت نامه

بنام خدا
انا لله و انا الیه راجعون
بازگشت همه به سوی خدا(قرآن مجید)
با درود بر رهبر کبیر انقلاب اسلام ایران امام خمینی با سلام و درود بر همه شهیدان بخون خفته این جنگ تحمیلی که با نثار خون خود نهال این انقلاب را آبیاری کرده اند حال که تمام جنایتکاران ابرقدرتان دست در دست هم داده تا این انقلاب اسلامی ما را که می آید به انقلاب حضرت ولی الله ارواحنا فدا متصل گردد واژگون کنند تا آخرین قطره خونم را مقابل آنها ایستادگی خواهم کرد و نمی گذارم یک وجب از خاک میهن عزیزمان ایران غصب بکنند و آنها را تا از سرزمین خود بیرون نکنم دست از مبارزه خود بر نخواهم داشت. صدام این نوکر جیره خوار آمریکای جنایت کار فکر کرده بود که در عرض یک هفته ایران را گرفته و چه خیال پوچی و چنانکه شاهد هستم رزمندگان اسلام هر روز حماسه ای در جنگ می آفریدند و چنان درسی به صدام و اربابانش نشان خواهیم داد که هیچ وقت هوس حمله به ایران عزیز را نداشته باشند ما پیروز هستیم چون این وعده خداوند در قرآن کریم است که مسلمانان و مظلومان حاکمان اصلی او روی زمین هستند. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
این وصیت نامه سرباز درویش شمس الدینی : پدرجان گرامی بنده را بعد از مرگم، من را ببرید در پهلوی شهیدان عزیز در کنجان دفن کنید. پدرجان مهریه زن بطوری بدهید من زیر دین نمانم. این وظیفه الهی هست از مال خودم بدهید در ضمن به همسر خود می نویسم بعد از مرگ من گریه برای من نکنید اگر گریه بکنید اجر خودت و من را ضایع می کنید در ضمن همسر مهربانم اگر بخواهید بعد از مرگ من عروس بشوید اشکال ندارد من بگردن خودت می اندازم.
در ضمن پدرجان در اول و آخر کتاب بحارالانوار من چیزی را نوشتم الان هم می نویسم خوب مهریه مطهره را بدهید بعد پدرجان از مال مطهره خرج کردم چیزی خودت میدانی اضاف بدهیدش بقیه مال بنده یک 1000 تومان خمس بدهید چون گردنم هست در ضمن اکبر پانصد تومان می خواهد بپردازیذ و سالی یک مرتبه مجلس روضه خوانی بعد از مرگم برایم بکنید. من چیزی ندارم آنهایی که دارم تعلق به خودت می گردد این را به مادرم بگویید برای من گریه نکنید برای آخرت خودت گریه بکنید. مادرجان و پدرجان از روی این وصیت نامه عمل بکنید فقط تنها چیزی می گویم مهریه زن بنده را بدهید بایستی اضافه بدهید. کم ندهید .
امید است پدرجان این وصیت را از پسر خودت تحویل بگیری من اگر توی منزل بودم پدرجان نصیحت می کردم نه این بگویید در جبهه هستم البته مسلمان باید حرفش را بزند.
سلام درود من برادرانم و خواهرانم همسرم و پدر مادرم اینجا (خداحافظی می کنم). والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
سرباز وظیفه درویش شمس الدینی. 1360/12/16

بیوگرافی

يكم ‌تير 1340، در روستاي گنجان از توابع شهرستان رابر چشم به جهان گشود. پدرش مقصودعلي و مادرش تاج‌ملك نام داشت. خواندن ‌و نوشتن را مي‌دانست. سال 1359، ازدواج كرد، به عنوان سرباز ارتش عازم جبهه شد. دوم ‌فروردين 1361، در شوش بر اثر اصابت تركش به سر، شهيد شد. مزار وي در گلزار شهداي زادگاهش واقع است.

جـزئیات شـهادت

تـاریخ شـهادت :
1361/01/02
کـشور شـهادت :
مـحل شـهادت :
شوش
عـملیـات :
فتح المبین
نـحوه شـهادت :

اطـلاعات مـزار

مـحل مـزار :
وضـعیت پـیکر :
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
ردیـف :
شـماره :

تصویرمـزار

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *