علی اکبر فریدونی

نــام :
علی اکبر
نـام خـانوادگـی :
فریدونی
نـام پـدر :
غلام عباس
تـاریخ تـولـد :
1342/11/19
مـحل تـولـد :
سـن :
سـال
دیـن و مـذهب :
شرح شهادت
وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم آنکس که مراطلب کند می یا بدو انکس که مرا یافت می شنا سد و انکس که مرا شنا خت دو ستم دارد وانکس که مرا دو ست داشت به من عشق میورزد و آنکس که به او عشق و رزید من به او عشق میو رزم و به انکس که عشق و رزید م او را میکشم و آنکس را که بکشم خو ن بهایش وا جب است و من خود خونبهای او می با شم . به نام آنکس که هستیم ازاوست ،جانم ازاو ست ،معبودم او ست و راهم برای او ست. عزیزا نم چند کلمه ای رابه عنوان سخنهای آخرم برای شما با زگو می نما یم هدف من از آمدن به جبهه این بودکه دین خودرا به انقلاب اسلا می وامام وامت ادا نمایم و به آن هدفی که دارم برسم پدر م نمیدا نی که چقدر خو شحالم که همچون پدری دارم که پسرش را با دست خودابرا هیم وارد قربا نگاه می بردتو ای پدر بدان واگاه باش هیچ و قت پسر ت همچون اسما عیل از قربا نگاه سر نخواهد پیچید . مادرم :خو شحالم که به احساس مادرا نه خودپیروزی شدی و فرزند ت را که مدتی زحمت کشیدی بزر گ کرده و شب وروز خواب نداشتی و آن و قت پسر ت را خودر وانه جبهه حق علیه با طل کردی من به همچون مادر ی مثل تو افتخار می کنم . بعد از نام خداوندبزر گ چندکلمه ای برای عزیزا نی که بعداز من می ما ند می نویسم درباره آمد ن من به جبهه باید بنو یسم که انسا ن تاعاشق جبهه نشود نمی توا ند به جبهه بیا ید واگربه جبهه بیا ید تا خدا عا شق او نشود جان اورا نمی گیر د و اورا به شهادت نمی رسا ند درطو ل مدت جنگ بار ها عزم جبهه کر دم وهردفعه برخورد به مشکلات یابرنامه ها یی میکرد م که با عث نرفتن من به جبهه میشد اما این دفعه که بزرگترین سعادت نصیب من شد و به صف رزمندگان اسلام که همانند یارا ن امام حسین (ع)درظهرعا شو ر ا شهید شد ندمن هم دعوت حق را لبیک گویم وبه انهابپیوندم و ای پدراین را بدا ن که من از بیکاری وبی ز نی و …اینها نبو د که به جبهه آمدم بلکه برای د فاع از اسلا م و مستقر شد ن حکومت عدل اسلامی روی کره زمین و نا بو دی دشمنان اسلام و منافقان و کا فران وپیر وزی مسلمین بو د.امید وارم که دردرجه اول پیروزشو یم واگر به درجه شهادت نائل شدم به بزرگترین سعادت رسیده ام و همچنین شماای مادرخو بم که می گفتی کسی نیست بنشیند قصه های دل خودرا برایم تعریف کند باید به شما بگویم که دیگر دراین مورد ها فکر نکنید ونارا حت نشویدچون من راضی نیستم که شما یک قطره اشک بریزیدو ازخدا وندمی خواهم که به شماصبرفراوان عطافرمایدکه ازاین قربا نی که درراه خدا داده اید خشنود باشید و هیچ نارا حتی به خود راه ندهید که باعث خشنود ی دشمن وآزرده شد ن من خواهدشد .ای مادر بعد از این برنامه ها که عمل خواهید کرد باید بنو یسم که یک سفره ابوالفضل برای سربازی و یک سفره ابو الفضل دیگر هم برای جبهه بیندازید .اگربر گشتم خود م می اندا زم و اگر نیا مدم شما بیندازید وپنج رو ز،ر وزه قرضی دار م بگو ئیدکه کسی برایم بگیرد و برایم نمازبخوانید و روزها دعا کنید که خداوندگناهانم راببخشدوهر چه مرا دو ست می دا شتید وبه من خوبی می کردید می خواستید بکنید به خواهر وبرادرهایم بکنید مخصوصا” حسن را خو ب تربیت کنید و کاری کنید که جای مرا بگیردوبه او بگو ئید که برادر ت را کشته است ؟و علی برای چه به جبهه ر فته و کشته شده است واما برادرم محمد که ان شا ءالله بزو دی ازاسارت آزادمی شو ی اگردرطو ل مدت عمرازدست من نارا حتی دیدی با ید مراببخشی و من ازتو بحل بودی می طلبم وازتو میخواهم که برایم دعا کنی که خداوندمرا ببخشد و ازتو میخواهم که به خواهرا نت وبرادرت خوبی کنی وکاری کنی که آنان احسا س کمبو

بیوگرافی

علی‌اكبر، نوزدهم بهمن‌ماه سال 1342 در شهر رفسنجان متولد شد. پدرش غلام‌عباس و مادرش عصمت نام داشت. او تا پایان مقطع متوسطه در رشته برق تحصیل كرد و دیپلم گرفت. پس از آن به‌عنوان بسیجی‌ در جبهه حضور یافت.
این جوان رشید رفسنجانی بیست‌ودوم فروردین‌ماه سال 1362 در فكه بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید.

پیكر وی مدت‌ها در منطقه به‌جا ماند و پس از تفحص ‌سال 1376 در گلزار شهدای شهر كرمان در قطعه 1، ردیف 12، شماره 38 به خاک سپرده شد.

جـزئیات شـهادت

تـاریخ شـهادت :
1362/01/22
کـشور شـهادت :
مـحل شـهادت :
فکه
عـملیـات :
نـحوه شـهادت :

اطـلاعات مـزار

مـحل مـزار :
گلزار شهدای کرمان
وضـعیت پـیکر :
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
1
ردیـف :
12
شـماره :
38

تصویرمـزار

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *