اسحاق دانش

نــام :
اسحاق
نـام خـانوادگـی :
دانش
نـام پـدر :
دادی
تـاریخ تـولـد :
1348
مـحل تـولـد :
سـن :
سـال
دیـن و مـذهب :
شرح شهادت
وصیت نامه

بسمه تعالی

بسم رب الشهداء والصدقین

ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عندربهم یرزقون

مپندارید آنان که درراه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه آنها زنده هستند ودرنزد پروردگارشان روزی می خورند.

با سلام و درود برپیشگاه امام زمان و سلام و درود بر پیشتازان راه حق و قائد اعظم حضرت امام خمینی پرچمدار راهیان حق وعاشقان خدا که یزید و یزیدیان شوریده وطاغوتیان زمان را از صحنه روزگار محو کرد و چون ابراهیم بت شکن بت های خودخواهی و خودپرستی رادرهم شکست.

ومی رود تا پرچم لاالله الاالله ومحمد رسول الله را دربالاترین قله جهان به اهتزاز درآورد ای امام و ای رهبر مسلمانان و ای امید مستضعفان جهان :

من عاشق خدا – عاشق شهادت هستم ودرمکتب حسین راه و رسم ایثار و فداکاری را آموخته ام ودر خط تو که همان خط خدا واولیاء و انبیا است گام نهاده ام و تا پای جان از آرمان وعقیده ام دست برنخواهم داشت آری آنچه من از انقلاب آموخته ام اخلاص وایثار این برادران رزمنده درجبهه هااست که چگونه خودرا فدای اسلام می کنند.

خانواده عزیزم : من چگونه می توانستم نزد پدرو مادر بمانم و به زندگی روزمره ام ادامه دهم در حالی که دین و آیین من در معرض خطر افتاده و خاک مقدس میهنم جولانگاه چکمه های دشمن گردیده است می دانم که وقتی شما این وصیت نامه را می خوانید من دیگر در این دنیا نیستم امیدوارم بی تابی نکنید که اجر شما نزدپروردگار کاسته خواهد شد.

انسان برای گذرانیدن امتحان به این جهان قدم گذاشته است فرزندی را که خداوند بهیک خانواده عطا می کندو محبتش را دردل آنها قرار می دهد که آنها او را زیاد دوست داشته باشند و سپس او را ازآنها می گیرد که این خود یک آزمایش الهی است و این را بدانید انسان بعد از مرگ فانی نمی شود بلکه همه انسانها به جهان دیگر می روند و برگشت همه انسانها به سوی خداست و جایگاه ایزدی همه ما با هم هستیم ماکوچکتر ازآن هستیم که به این ملت شهیدپرور پیام دهم :

و پیام ما شهیدان به مردم شهیدپرور این است که بعد از ما اسلحه را به زمین نگذارند.

و راه ما را ادامه دهند و از خانواده محترمم می خواهم که برای من گریه و زاری نکنند همانطور که گفتم ازاجرشما کاسته میشود.

امیدوارم که خداوند به همه شما ها توفیق دهد که شهادت نصیبتان شود و من شهادت را همانند عسل می دانم .

 

بیوگرافی

سوم فروردين 1348، در روستاي علي‌آباد عمران از توابع‌ شهرستان ‌جيرفت متولد شد. پدرش ‌دادي، كشاورز بود و مادرش سكينه نام ‌داشت. دانش‌آموز سال چهارم متوسطه بود، به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. بيست‌و‌دوم دي 1365، در شلمچه بر اثر اصابت گلوله ‌به قلب و پيشاني، شهيد شد. مزار وي در گلزار شهداي زادگاهش واقع است.

“وی در روستای محروم علی آباد که ا یک محیط کارگری از توابع جیرفت بود چشم به جهان گشود و در خانواده مستضعف مذهبی پرورش یافت شهید دانش تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در روستای فوق سپری کرد درحالی که در سنین کودکی قرآن را در مکتب خانه های آن زمان فرا گرفته بود ایشان در جلسات مذهبی از قبیل مراسم عزاداری سالارشهیدان و جلسات سخنرانی شرکت فعال داشت شهید دانش با سپری کردن دوره راهنمایی وارد هنرستان کشاورزی شهرستان جیرفت شدوباسپری کردن سه دوره از هنرستان بامعدل خوبی وارد کلاس سال چهارم شد که در آن زمان بر اثر نیازجبهه های جنگ به فرمان رهبر شهیددانش درس را رها کرده و با لشکریان امام زمان عازم جبهه های جنگ شد و چون ایشان از نظر جثه کوچک بودند با هزار زحمت و التماس فراوان موافقت مسئولین بسیج را جهت اعزام ایشان به جبهه ها ی جنگ جلب نموده و چون قبل از عملیات گردان 416 جهت آمادگی لازم جنگی درسد دز استقرار یافته بود و دراین مدت شهید دانش به دعا و نمازهای نیمه شب علاقه فراوان داشت البته این مسئله در بین بسیجیها عادی بود اما آنهایی که قرار بود پرواز کنند به دیار باقی چهره نورانی و علاقه آنها به مناجات الهی بیشتربود شهید دانش درروزها در حال ذکر دعا بود بعد از آمادگی جنگی همگی ما راهی خرمشهرجهت عملیات کربلای 4 شدیم امامتاسفانه دشمن از انجام این عملیات بزرگ توسط مزدوران داخلی آگاه شده بود و گردان ما به عنوان گردان آماده ازتیپ امام سجاد بودیم ولی با دستورمسئول لشکرگردان ما وارد عملشد و به جنگل اهواز مراجعت نمودیم تا آمادگی لازم را جهت انجام عملیات کربلای5 را بدست آوریم تنهاخاطره خوب که درذهنم مانده به عنوان یک همرزم شهیدنزدیکی عملیات کربلای 5 بود که به علت شهدای زیاد که برای شهرستان جیرفت برده بودند وروحیه دادن به رزمندگان چندروزی به ما مرخصی دادند که به خانواده های خود سربزنیم و ما چند روزی غیبت به گردان مراجعت نمودیم به گروهان خود که گروهان عندالله از گردان 216 بود و فرمانده گروهان برادر محمد آبادی بود که اکنون در نیروی مقاومت کرمان مشغول به خدمت می باشد ایشان گفت شما غیبت دارید و باید دادگاه شما رابگیریم که گفت دادگاه ما را در آن دنیا خواهند گرفت و ما در دادگاه الهی تبرئه خواهیم شد و این مسئله گذشت تا اینکه عملیات کربلای 5 شروع شد و گردان ما شب دوم عملیات جهت دفع پاتکهای سنگین دشمن وارد شلمچه خونین شد ودرداخل کانال خاکی استقرار یافتیم ساعتهای 4 صبح بود که جهت دورکردن تانکهای دشمن که درپنجاه متری ما بودند از کانال وارد دشت بدون سرپناه شدیم و با شکار چندین تانک دشمن و فرار کردن دشمن از صحنه دوباره به کانال خاکی برگشتیم چون شهیدان جان پناه جهت دفع پاتک دشمن بود و در همین زمان یکی ازخمپاره های 120 دشمن داخل کانال خاکی اصابت کرد و براثر ترکش خمپاره و موج گرفتگی شدید وچون آتش دشمن بسیارشدید بود امکان انتقال به پشت خط برایمان مشکل بود و خون ریزی شدید ایشان چندساعتی راکه در این دنیای خاکی بودباگفتن یا ابوالفضل و یا زهرا سپری کرد و این مسئله زبان زدبچه های گروهان بود باگذشتن خاطره خوب ایشان این دنیا راترک نمود.

خوشا آنانکه ازشوق رخ یار/ شهادت را پسندیدو رفتند”

نویسنده این موضوع فوق: همرزم شهید، آقای محمد سعیدی گراغانی می باشد.

جـزئیات شـهادت

تـاریخ شـهادت :
1365/10/22
کـشور شـهادت :
مـحل شـهادت :
شلمچه
عـملیـات :
کربلای5
نـحوه شـهادت :

اطـلاعات مـزار

مـحل مـزار :
وضـعیت پـیکر :
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
ردیـف :
شـماره :

تصویرمـزار

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *