امان الله زمزم

نــام :
امان الله
نـام خـانوادگـی :
زمزم
نـام پـدر :
محمدحسن
تـاریخ تـولـد :
1345
مـحل تـولـد :
سـن :
سـال
دیـن و مـذهب :
شرح شهادت
وصیت نامه

بسم رب الشهداء والصديقين
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول لله و اشهد ان عليا ولي الله

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَٰئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ ۚ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (آيه 217 سوره بقره)
اكنون زمان آن رسيده كه عاشقان و رهروان حسيني به سوي معبود خويش پرگشايند و بوي عطرآگين عمليات به مشامها مي رسد و عشاق لحظه شماري مي كنند كه زمان وصل يار فرا رسد و قافله همچون موجب توفنده مي رود تا آنچه مانع راهش است از سر راهش بردارد و به تمام ماديات پشت پا زده و روي سوي هدف مي رود و مي رود تا پرچم پرافتخار لا اله الا الله به دست روح الله پرچمدار حق و حقيقت در تمام عالم به اهتزار در آورد و چه بكشد و چه كشته شود،‌ هدفش اين است : وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ.  جنگ جنگ تا رفع فتنه در جهان. حال كه قافله مي رود تا بساط ظلم و جور را در هم كوبد و در اين راه شهيد شدن مجروح شدن و مفقود شدن است . لذا وصيتي به بازماندگان و اقوام و آيندگان مي نمايم.
مي خواهم بال و پري بگشايم و از اين تن خاكي رهايي يابم و اين جهان را بدرود گويم و به لقاي يار كه همانا ديدار الله است بشتابم و با او عهد بسته ام كه خدايا هدف من اين است كه از حريم مقدس اسلام و قرآن دفاع كنم اگر چه به تمام شدن جانم و قطعه قطعه شدن بدنم و يا مجروح شدن بيانجامد، آمدم تا در راهت بجنگم و چه بكشم و چه كشته شوم يقين دارم كه پيروزم و به اين يقين دارم.
شهادت فوزي عظيم است كه نصيب خاصان درگاهت ميشود و از تو مي خواهم كه مرا از شاهدان هميشه جاويد تاريخ قرار دهي كه چون شمعي سوختند و راه را براي بشريت روشن ساختند.
سخن را با پدر و مادرم شروع مي كنم:
پدرجان اميدوارم سلام مرا بپذيريد و فرزند خود را عفو نمائيد كه مي دانم از جبهه آمدن من ناراضي نيستي و خشنودي كه خداوند به تو فرزندي داد تا ابراهيم وار او را اسماعيل گونه روانه نبرد نمودي و هيچ خم به ابرو نياوردي و او را قرباني حق نمايي. پدرجان از خدا بخواه كه اين قرباني را بپذيرد و مقبول درگاهش شود. چرا كه اين حاصل و درآمد توست و اگر خداوند قبول نكند ، سودي برداشت نخواهي كرد. اميدوارم مرا ببخشي و در حق فرزند حقير خود دعا و مغفرت نمايي.
اي مادر عزيز و مهربانم سلام من به تو كه به حق شيرت پاك بود كه فرزندي پاك به امت اسلام تحويل دادي و بزرگش كردي و حال در اين مقطع از زمان كه امام خميني ندا مي دهد هر كس مي تواند بايد به جبهه برود. فرزند تو به همراه سپاهيان محمد (ص) عازم جبهه شد و به خيل مجاهدان في سبيل الله پيوست. اگر شهيد شد در مرگش همچون زنان صدر اسلام متين و استوار بايش و هيچ سستي در خود راه نده كه منافقين خوشحال مي شوند و اگر مي خواهي آنان را مأيوس نمايي در مرگ من سوگوار نباش زيرا كه من به هدف خويش رسيده ام در حق فرزند خود دعا كن.
خواهران سلام برادر خود را بپذيريد كه سالها با هم زندگي كرده ايم و شماها  دين به گردن من داريد و مرا ببخشيد و در مرگ من حتي المقدور گريه نكنيد و شهادت مرا به همديگر تبريك بگوييد آنان كه رفتند كار حسيني كردند و آنان كه ماندند كار زينبي. پيام خون شهيدان را به آيندگان برسانيد و به آنان بگوييد كه بخدا سوگند اينها هدفي جز الله نداشتند و هدفشان تنها اداي تكليف بود و درسي به آيندگان دادند “هيهات من الذله” اگر دين خدا با كشته شدن من پابرجا مي ماند پس اي نارنجكها،‌ توپها و تانكها و خمپاره ها مرا در بغل بگيريد و تكه تكه كنيد که هیچ ترس و واهمه ای ندارم.

از شما امت حزب الله می خواهم شما را به خدا سوگند که روح الله را تنها نگذارید اگر ما بسیجی ها و پاسداران تک تک فدای هدف امام روح الله شویم باز هم کم است و باید امام خمینی باشد اگر امت بمیرد. خدا می داند امام اسوه و اسطوره تاریخ است و در این برهه از زمان کسی همچون او پیدا نمی شود ” ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه” کسی که می خواهد امام حسین علیه السلام چراغ هدایتش و کشتی نجاتش باشد باید از روح الله متابعت کند.
و در پایان از تمام اقوام و خویشان و کسانی که مرا می شناسند و با من رابطه ای داشته اند می خواهم که مرا حلال کند زیرا که حق الناس جز با راضی کردن افراد بخشیده نمی شود. ” امام را دعا کنید” 65/9/30

بیوگرافی

پنجم ‌مرداد 1345، در روستاي جواران از توابع‌ شهرستان رابر به دنيا آمد. پدرش محمدحسن و مادرش سيما نام داشت. تا پايان مقطع متوسطه در رشته تجربي درس خواند. پاسدار بود، پنجم ‌بهمن 1365، در شلمچه بر اثر اصابت ‌تركش به سر، شهيد شد. مزار وي ‌در زادگاهش واقع است.

جـزئیات شـهادت

تـاریخ شـهادت :
1365/11/05
کـشور شـهادت :
مـحل شـهادت :
شلمچه
عـملیـات :
کربلای 5
نـحوه شـهادت :
بسمه تعاليشهيد امان ا... زمزم در سال 1345 در روستاي جواران در خانواده اي مؤمن و متدين بدنيا آمد، دوران تحصيلات ابتدايي و راهنمايي خود را در زادگاهش سپري نمود و در دبيرستان مكتب الهدي سپاه پاسداران كرمان مشغول به كار شد. امان ا... زمزم از همان اوان كودكي پرشور و حرارت بود، ‌باهوش و زيرك. الگويي كم نظير براي هم سن و سالانش بود، در زمينه درس و مدرسه نيز فعال و سخت كوش بود، و تمام وقت خودرا صرف فراگيري دروس خود و ساير كتابهاي ديني مي نمود. هميشه حال و هواي جبهه در سرش بود،  از ايماني قوي برخوردار بود. خاك كوهستان بالاي روستا گواه نمازهاي شبش بود.در سال دوم متوسطه درس مي خواند كه عازم جبهه شد. شوق وصال او را از هر چيزي دور ساخته بود و فقط آرزوي شهادت را در سرش مي پروراند و سرانجام در عمليات كربلاي 5 در شلمچه به جمع شهيدان خدا پيوست.«يادش در گذر ايام زنده»

اطـلاعات مـزار

مـحل مـزار :
وضـعیت پـیکر :
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
ردیـف :
شـماره :

تصویرمـزار

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *