اکبر گلستانی حتکنی

نــام :
اکبر
نـام خـانوادگـی :
گلستانی حتکنی
نـام پـدر :
حسین
تـاریخ تـولـد :
1346
مـحل تـولـد :
سـن :
سـال
دیـن و مـذهب :
شرح شهادت
وصیت نامه

بسهم تعالی

نسیم عاشقی کز بی قراری    گذری کرد هر سوی شتابان

برای دیدن گم کرده خویش    سحرگاهی سفرکردد در بیابان

به هنگام عبور از دامن دشت    به سوی لاله ای خونین کفن رفت

به گوش لاله خونین چنین گفت    که باید همچو گل صد پاره تن رفت

با  عرض سلام به پیشگاه عالم بشریت حضرت مهدی (عج) و نایب برحقش امام امت ، خمینی بت شکن و با سلام و درود بی پایان به شهدای راه حق و آزادی و با سلام به رزمندگان کفر ستیز اسلام وصیت نامه ام را می کنم آغاز:

خدمت پدر بزرگوارم سلام عرض می نمایم و بعد خدمت مادر بزرگوارم سلام می رسانم و خدمت برادرم و خواهرانم و تمامی خویشانم و آشنایم و همسایه ها سلام می رسانم  و از بابت من از همگی همسایه ها معذرت بخواهید که اگر زمانی آنها را اذیت کرده ام، یکی اینکه وصیتم این است که به خواهرانم،  اینکه حجابشان را کاملا رعایت کنند و تمامی خواهران باید حجابشان را رعایت کنند و به مادرم می گویم که اگر من کشته شدم برای من گریه نکند و به دوستانم می گویم که جبهه ها را کمک کنند با کمکهای مالی و جانی خودشان و اینکه امام را دعا کنند . نگذارند دشمن دومرتبه مانند گذشته بر ما تسلط کند. دوستانم تا می توانید به جبهه بروید ، چونکه می دانید به قول امام آنانکه رفته اند کاری حسینی کرده اند و آنانکه مانده اند، باید کاری زینبی کنند و گرنه یزیدی اند. خوب دیگر وصیتی ندارم در همینجا از تمامی شما طلب مغفرت می نمایم و از شما طلب مغفرت می خواهم. امام را دعا کنید. رزمندگان را کمک کنید. مهدی را صدا کنید.

خداحافظ

والسلام من التبع الهدی

من  الله توفیق

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

رزمندگان ما را نصرت عطا بفرما

بیوگرافی

بسمه تعالی

شهید اکبر گلستانی در سال 1346 در یکی از روستاهای شهرستان زرند دیده به جهان گشود. هنوز دوران کودکی را سپری می کرد که انقلاب به پیروزی رسید. از همان اوایل آشکار بود که او دارای روحیه انقلابی است. با برپا شدن آتش جنگ ایران و عراق ایشان درس و تحصیل را رها و به ستیز با بعثیهای جنایتکار پرداخت.

13 ساله بود که علی رغم سن کم با گریه فراوان از بسیج و پدر و مادر اجازه اعزام به جبهه را گرفت. او با عشق و شور فراوان از پنجره قطار بالا می رفت و مادر و خواهر به علت کمی سن او را پایین می کشیدند. و در آخر او بود که موفق می شد خود را به مکان وصال معشوق برساند.

سراسر زندگی ایشان دفاع از ناموس و حیثیت اسلام بود . در هنگام حضور در جبهه با دشمن نابکار دست و پنجه نرم می کرد و در زمان مرخصی با فساد اجتماعی مبارزه می کرد. به جرأت می توان گفت که بیشتر عمر کوتاه خود را در جبهه و جنگ سپری کرد و از گفته های خود ایشان بود که من با لباس سپاه روی آمد و رفت در خیابانهای زرند را ندارم و باید در سنگر نبرد حق با باطل در خدمت اسلام و ناموس این مملکت باشم و هنگامیکه از مرخصی به جبهه می رفت، می گفتند انتظار نامه یا تلفن یا تلگرام را نکشید و خبلی کم ایشان به مرخصی می آمدند و هنگام مرخصی از اینکه دوستان او به شهادت می رسیدند زیاد گریه و نوحه سرایی می کرد و از اینکه آنها به شهادت می رسیدند می گفت آنها بنده مخلص خدا هستند که به شهادت رسیدند. شاید من پاک و بنده مخلص خدا نیستم که در کنار آنها بودم و به آرزوی خود نرسیدم. خدمت سربازی را هم به عنوان پاسدار وظیفه مشغول خدمت شدند و به عنوان پاسدار وظیفه هم یکسال خدمت بودند که در اردیبهشت ماه 75 در منطقه فاو با لبی خندان به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت رسید.

روحش شاد

جـزئیات شـهادت

تـاریخ شـهادت :
1366/02/08
کـشور شـهادت :
مـحل شـهادت :
فاو
عـملیـات :
نـحوه شـهادت :

اطـلاعات مـزار

مـحل مـزار :
وضـعیت پـیکر :
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
ردیـف :
شـماره :

تصویرمـزار

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *