جواد سرانجام هشتم مردادماه سال 1362 در عملیات والفجر3 در مهران بر اثر جراحات جنگی به شهادت رسید.
پیکرش مدتها در منطقه برجا ماند و پس از تفحص سال 1373 در روستای سعدی به خاک سپرده شد و سنگ یادبودی هم برای او در قطعه 2، ردیف 3، شماره 7 گلزار شهدای کرمان گذاشته شد.
جواد، هفتم اردیبهشتماه سال 1342 در روستای سعدی از توابع شهرستان کرمان دیده به جهان گشود. پدرش محمدعلی، کشاورز بود و مادرش زهرا نام داشت.
او تا اول متوسطه درس خواند و پس از مدتی به سپاه پاسداران ملحق شد. سال 1361 ازدواج کرد که ثمره این ازدواج یک پسر میباشد.
جواد سرانجام هشتم مردادماه سال 1362 در عملیات والفجر3 در مهران بر اثر جراحات جنگی به شهادت رسید.
پیکرش مدتها در منطقه برجا ماند و پس از تفحص سال 1373 در روستای سعدی به خاک سپرده شد و سنگ یادبودی هم برای او در قطعه 2، ردیف 3، شماره 7 گلزار شهدای کرمان گذاشته شد.
برادرش حسن نیز به شهات رسید.
همسرش نقل میکند:
کمتر از سه ماه از زندگی مشترکمان میگذشت که گفت میخواهم به جبهه بروم. من وقتی قبول کردم در کوران جنگ زن یک پاسدار بشوم، با همهی مشکلات و سختیهایش هم کنار آمده بودم. ولی با شنیدن این جمله یکه خوردم و نمیدانستم چه عکسالعملی نشان دهم. وقتی نگرانی مرا دید، گفت: اگر تو بگویی نرو، نمیروم.
من وجدان خودم را قاضی کردم و گفتم اگر من مانع رفتن جواد بشوم و دیگران هم مثل من بخواهند جوانهایشان را از جبهه رفتن منع کنند، پس چه کسی با دشمن بجنگد؟ به جواد گفتم: من راضیام برو ولی مراقب خودت باش. گفت: من پشت خط فعالیت میکنم جای نگرانی نیست.
مادرش به او گفت: محمدرضا که رفت و اسیر شد، زن و بچه نداشت که منتظرش باشند ولی زن تو الان ممکن است باردار باشد و خدا بهزودی فرزندی به شما بدهد، اگر بلایی سر تو بیاید من با بچهات چه کنم؟
جواد در جواب گفت: زن و بچهی من هم خدایی دارند نگران نباش.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه