فرازی از وصیت نامه شهید
خدایا اگر چه لیاقت بندگی و رزمندگی در راهت را ندارم ، اما به این میدان نبرد با کفر آمده ام تا با آنان که مخالفت با دین تو می کنند بجنگم ، آمدم با آنانی بجنگم که عزت و شرافت اسلام را مورد هجوم قرار داده اند با تمام تجهیزانی که ابرجنایتکاران در اختیارشان گذاشتند .
خدایا : دوستان و عزیزانم همه رفتند من ماندم با روی سیاه وخجل ، ای کسی که راه اسلام دینت را به ما نشان دادی ، پایان راه را شهادت روزی ام فرما که سخت درفراق تو می سوزم.
شما ای دوستان و برادران : بدانید قیامتی هست : گناه نکنید، حساب و کتابی است . پیامبری است اما می هست ، چرا گناه می کنید ،چرا اهمیت نمیدهید به اسلام وامام؟ بدانید ما عاشقیم و در عشقمان پا برجا . ما با معشوق خود عهد نمودیم که وجودمان را بدهیم وعشقمان را به دنیا ثابت کردیم که عاشق حقیقی مائیم.
گذری از زندگینامه ی سردار شهید علی محمدی پور :
علی محمدی پور در خرداد ماه سال 1338 در روستای « دقوق آباد » از بخش « نوق » شهرستان رفسنجان به دنیا آمد . علی اولین فرزند خانواده بود . تحصیلات ابتدایی را در « سه قریه » شروع کرد ، اما به خاطر دوری راه و مشکلات دیگر مجبور شد مدتی ترک تحصیل کند . سپس به همراه دوستش برای ادامه ی تحصیل به یزد آمد . به زودی علی به مطالعه جدی کتاب های مذهبی روی آورد و با اوج گیری حرکـت مـردم در سـال های 55 و 56 به مبارزان مسلمان پیوست . شهرهای استان خوزستان و کرمان خاطرات زیـادی از فعـالیت های سیاسی و مسلحانه علی در سال های انقلاب دارند .
علی بعد از انقلاب عازم کردستان و سپس جبهه های جنگ در جنوب شد و از آن زمان تا آخر عمر پربرکتش همواره در جبهه بود .او در سال 63 و به هنگام عملیات بدر فرمانده گروهان بود . سپس جانشین فرمانده شد که تـا عملیـات والفجـر 8 ، در این مسئولیت ماند .در عملیات کربلای 5 ، علی فرمانده ی گردان 412 لشکر 41 ثارالله بود که به هنگام عبور از آب و نرسیده به دژ اول عراقی ها بر اثر اصابت ترکش به سر مجروح شد و دقایقی بعد از پای همین دژ به آسمان پر کشید .
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه