این جوان خوشغیرت کرمانی سیزدهم دیماه سال 1365 در عملیات کربلای پنج در شلمچه بر اثراصابت تركش به شهادت رسید.
انا لله و انا الیه راجعون با سلام و درود بر مهدی موعود منجی عالم بشریت و با سلام و درود بر خمینی بت شکن و با سلام و درود بر روان پاک شهیدان از صدر اسلام تاکنون که با نثار خون خود درخت اسلام را آبیاری کرده اند. و اسلام ما امانتی بس بزرگ است که به دست ما سپردند و رفتن و حالا وظیفه ما است که با جان نثاری از اسلام عزیز پشتیبانی کنیم و مشت محکمی توی دهن یاوه گویان بزنیم و پشتیبان ولایت فقیه باشیم و اتحاد و همبستگی خود را حفظ کنیم و در راه همبستگی جان سپاریم که زیرا شهدا این کار را کردن و از جان و مال و زن و فرزندان خود گذشتن و خون خود را به پای درختی ریختن که ثمره آن ولایت فقیه بود و با نثار خون خود وظیفه ما را سنگین تر کردن و ما باید قدم را جای پای آنان بگذاریم و از این جنگ پشتیبانی کنیم و چنان مشت محکمی توی دهان صدام و یارانش و پشتیبانانش بزنیم که هرگز فراموش نکنند و ما می رویم و انشاءا… با نثار خون خود این کار را به اثبات برسانیم. اینجانب از عیال خود می خواهم که هرگز گریه و زاری نکند و در شهادت من با صبر باشد و به جای گریه و زاری از فرزندان من به خوبی مواظبت کند و بچه هایم را زینب وار بزرگ کند و با صبر و شکیبایی خود چنان مشت محکمی توی دهن یاوه گویان بزنند که هرگز فراموش نکنند و آرزوی من این است که فرزندانم بزرگ بشوند و پشتیبان اسلام و مسلمین باشند و امیدوارم که حسین وار و زینب وار باشند و در شهادت من گریه و زاری نکند چون دشمن شاد می شود. شما صبر و بردباری را پیشه خود قرار دهید و از مادر و پدر خود می خواهم که از شهادت من هرگز ناراحت نباشند و هر چه خوبی به من دارند به فرزندانم کمک کنند تا خوب تربیت شوند و پشتیبان اسلام و مسلیمین باشند. از برادران و خواهرانم می خواهم که صبور و شکیبا باشند که خداوند انسان های با صبر را دوست دارد و اجر و پاداش آنها را در آخرت می دهد . باری همسر گرامیم هر وسیله که از اداره تحویل من است تحویل اداره بدهید و از همسرم خواهشمندم که تا بعد از چلهم من ماشین را فروخته و پول آن را خرج ، تا هر خرجی که لازم بود بکنید و بعد از مرگ من زنم می تواند وصی من باشد و اگر زنم قبول نکرد، پدرم لازم است که وصی من باشد و اینجانب به مدت یکماه نماز و روزه قضا دارم که بر وصی من واجب است که برای من بخرید. باری همسر گرامیم پس از مرگ من تا یک سال با بچه ها باش و بعد از یک سال اگر دلت خواست می توانید ازداج کنی و هیچ کس حق جلوگیری از این کار را ندارد. باز هم از همه اقوام و فامیلان می خواهم که در شهادت من باصبر باشند و هرگز ناراحتی به خود راه ندهند چون با ناراحتی آنها دشمن خوشحال می وشد و کاری کنید که دشمن خوشحال نشود و از همه تقاضا دارم اگر ناراحتی از اینجانب دیده اند مرا به بزرگی خودشان حلال کنند، دیگر مزاحم وقت شما نمی شوم، خدا یار و نگهدارتان باشد. قربان همه شما بنده حقیر مهدی عاشورزاده 65/7/2
مهدی، دوازدهم مهرماه سال 1330 در شهر كرمان متولد شد. پدرشاسدالله، كارمند اداره برق منطقهای بود و مادرش كبری نام داشت. مهدی تا پایان مقطع ابتدایی درس خواند و پس از آن به کار مشغول شد.
او سال 1356، ازدواج كرد و صاحب یك پسر و سه دختر شد. مهدی در جریان جنگ تحمیلی، رفتن به جبهه را بر ماندن کنار خانواده ترجیح داد و به عنوان بسیجی راهی مناطق عملیاتی شد.
این جوان خوشغیرت کرمانی سیزدهم دیماه سال 1365 در عملیات کربلای پنج در شلمچه بر اثراصابت تركش به شهادت رسید.
پیكر وی مدتها در منطقه بر جا ماند و پس از تفحص سال1367، در گلزار شهدای زادگاهش بهخاك سپرده شد.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه