بسم الله الرحمن الرحیم
بنام تو ای خدای بخشنده و مهربان ای آنکس که خود گفتی ارحم الراحمین هستید.
إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ … َذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ
همانا خداوند جان و مال مومنان را به بهای بهشت از ایشان خریداری نموده که در راه خدا جهاد می کنند پس می کشند و خود کشته می شوند… و این خود سعادت و پیروزی عظیمی است. توبه 111
با درود به رهبر کبیر انقلاب امام امت خمینی بت شکن و شهیدان شاهد انقلاب اسلامی و امتی که ادامه دهنده راه آن شهیدان هستند وصیت نامه خود را شروع می کنم.
ای خدا چند سال و ماهی از تو عمر گرفتم ولی چه فایده برای تو چه کار کردم به جز خوردن و خوابیدن و گناهان بزرگ کردن. مگر می شود این همه گناه را بخشید و می شود با این همه گناه کلید درب بهشت را به کسی داد. ای خدای بخشنده و مهربان تو که بخشنده و مهربان هستی قدری از ما بگذر و بگذار آزاد شوم و ای خدا بجز تو را کسی ندارم و ای امام زمان تو را واسطه می گیرم قدری التماس دعا دارم و آرزوی دیدنت دارم.
برادران و خواهران حزب الهی از شما می خواهم و همه شهیدان می خواهند مانند یاران حسین (ع)، اماممان را ترک نگویید و با یاری هم این انقلاب را به تمام جهان صادر کنید و همانگونه که قبلا در نهادها کار می کردید بلکه بیشتر کار کنید و برای طول عمر امام و فرج حضرت مهدی(عج) دعا کنید. دعاهای توسل و کمیل و ندبه را هر چه در توان دارید انجام دهید و مردم را به مسجد بکشید که همین مسجدهاست که ما را به شهادت علاقمند کرده است و گوش به افراد دورو و دورنگ ندهید و آنان را از نهادها انقلابی و حزب و انجمنها بیرون کنید.
پدرم و مادرم باور کنید من هم مثل حسین برادرم شما را زیاد دوست دارم ولی دین خدا و اسلام را بیش از شما دوست دارم و صبور و مقاوم باشید و گریه کردن معنی ندارد و باور کنید اجر یک شهید برده اید اگر ناشکر خدا را نکنید و سعی کنید بهانه دست دشمن ندهید و وصیت حسین را حتما انجام دهید من هم به روحانیت بسیار علاقه دارم و دوست داشتم روحانی شوم ولی شهادت مرا امان نداد. بنابراین برادرم حمید و یاسر را به حوزه بفرستید و آنها را تشویق کنید که موفق شوند. دوست دارم یکی از چرخهای مملکت را بچرخانند و خرج را که برای من می کنید به حوزه بفرستید و مرا در کشکوییه در بین قبر برادرم حسین و عباس بلبلان دفن کنید شرط آنکه جنازه ام سالم به دستتان رسید و اگر نرسید یک دسته گل بگذارید در جای قبرم و در درب خانه یک پرچم سبزی زنید و شیرینی هم پخش کنید. زینب دختر برادرم را نوازش کنید او را اذیت نکنید بگذارید فکرش آزاد باشد که بتواند در خدمت اسلام باشد.
برادران و خواهرانم: ای امیدان آینده و حال سعی در بالا بردن علم و سواد خود باشید یا بتوانید کاری مفید برای اسلام باشد و اسلحه ای را که من از حسین برداشته بودم جواب آن را بدهید. با قلم با هر چیز که می توانید جواب دهید. حتما نباید اسلحه به کار برد. با قلم و فکر هم می شود در آینده احتیاج است و عاجزانه می خواهم از مرگم ناراحت نباشید.
برادران دانش آموز و معلمان: ای معلمان بدانید که آینده اسلام بر دوش شماست سعی کنید برادران دانش آموز را نمونه انسانیت و مسلمانی بسازید و دانش آموزان در سنگر مدرسه کار کنید و کوشش که احتیاج زیادی به شماست و بعضی از دانش آموزان که خدای ناکرده منحرف هستند به خود آیید و یک ساعت و لحظه ای فکر کنید ببینید دوست و دشمن کیست. فکر کنید. حتما راه شهیدان را ادامه دهید.
دیگر چیزی ندارم برایتان بنویسم چون آن سوادی را ندارم که بیشتر بنویسم و امروز که وصیت می نویسم چند روزی قبل از حمله و همین امروز عازم به خط هستیم. والسلام. حسن حیدری پور. 61/1/31
و در ÷ایان در حدود 10 روزه و در حدود 30 روز نماز دارم که انجام دهید.
يكم دي 1342، در روستاي كشكوئيه از توابع شهرستان رفسنجان زاده شد. پدرش محمد، كشاورز بود و مادرش كبري نام داشت. دانشآموز سال چهارم متوسطه بود، بهعنوان بسيجي درجبهه حضور يافت. دهمارديبهشت 1361، در خرمشهر براثر اصابت تركش به پا و شكم، شهيد شد. مزار وي درگلزار شهداي زادگاهش واقع است. برادرش حسين نيز به شهادت رسيده است.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه