حسین آخشیک

نــام :
حسین
نـام خـانوادگـی :
آخشیک
نـام پـدر :
اکبر
تـاریخ تـولـد :
1341
مـحل تـولـد :
سـن :
سـال
دیـن و مـذهب :
شرح شهادت
وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم
باری لازم شد در لحظات آخر عمرم برای شما چند کلمه بنویسم اول از خداوند بزرگ و بخشنده و مهربان می خواهم در مرتبه اول گناهانم را ببخشد و مرگ من را در شهادتم قرار بدهد و خدایا! در راه تو کشته شدن و در راه تو جنگ کردن آرزوی هر مسلمان است باری خدایا! از درگاه تو طلب استغفار و آمرزش م یطلبم و در درگاه تو خجلم. خدایا! دلم از تو فقط یک چیز می خواهم، آن چیز هم که می خواهم اولین گلوله ای که بر من می خورد به قلبم وارد آید و قلبم را بشکافد و خون پرگناهم را بر زمین ریزد و بر روی زمین در خونم بغلتم چون قلب پرخونی از دنیا داشتم و می خواهم از درد قلب پرخون آسوده شوم. خدایا! من در راه تو و به خاطر توست  که مبارزه و جهاد و نبرد می کنم از تو می خواهم که لحظه ای مرا به خود واگذار نکنی و همیشه راهنمای من باشی و نمی خواهم در این لحظات بدنم به گناه آلوده شود و در جنگ به من روحیه، نیرو، استقامت، شجاعت، شهامت و شهادت عطا فرمایی. و از مادرم می خواهم که مرا ببخشد از اینکه کلمه مادر را درک نکردم و صفات مادرگونه را نیاموختم مادر تو که می دانی یا نه چقدر من در این دنیا ناراحت بودم و هیچگونه دلخوشی نسبت به دنیا نشان نمی دادم و همیشه سرم توی بال خودم بود و من سوختم ولی چیزی به شما نمی گفتم این باعث می شد که ناراحتی هایم را به طریقی از خودم خارج کنم و این بود که به حرفهای تو گوش نمی کردم از این جهت از تو خالصانه و عاجزانه می خواهم که مرا عفوکنی و شیری که من از تو خوردم حلال کنی. امروز یا فردا یا چند روز دیگر حمله خواهیم کرد درست نمی دانم شاید هم همین روزها حمله کنیم شاید کشته شوم و یا زخمی و یا شهید زنده باشم فقط از حمله خدا می داند. از مرگ خودمان اطلاع نداریم. و از تو پدر می خواهم مرا ؟؟ کنی، نمی دانی که شروع حمله را شنیدم چقدر خوشحال شدم از شما می خواهم که همینطور که ما در این جبهه می جنگیم و این منافقان از خدا بی خبر را عقب می رانیم شما هم به یاری خدا آن منافقان که در جبهه داخلی هست و به یک سری کارهای نامردانه دست می زنند جلوگیری کنید و همیشه بیدار باشید و توطئه های آنها را سرکوب کنید.
از همه شما می خواهم که مرا ببخشید از خواهران و برادرانم می خواهم که اگر خطایی یا گناهی از من سرزده مرا ببخشید. دیدار همگی ما فردا روز قیامت یا در کربلا.

وصیتنامه ای دیگر:

بسم الله الرحمن الرحیم
“وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبيلِ اللّ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاء وَلَكِن لاَّ تَشْعُرُونَ” .
کسی را که در راه خدا کشته شد مرده نپندارید بلکه او زندۀ جاوید است و لیکن شما این حقیقت را در نخواهید یافت.
به نام خدا و شهیدانی که چون ندای حق را شنیدند عاشقانه به سوی  او شتافتند و در اوج انسانیت با خون خود این حقیقت را گواهی کردند و ای خدا، پروردگارا، تو خود می دانی که ما چقدر مشتاق شهادتیم و نیز می دانی که هدف ما شهادت نیست بلکه پیروزی در راه توست و در راه تو می جنگیم اگر توانستیم می کشیم و اگر نتوانستیم کشته می شویم من که در زندگیم به اسلام خدمتی نکرده ام شاید مرگم موجب خدمتی بشود. من برای وصیت خود یک مشت درد و رنج دارم که بر این صفحه کاغذ می خواهم همچون تیغی و یا تیری بر قلب سیاه دلانی که این آزادی را حس نکرده اند؟؟ اموال این ملت را و امت را به نیستی و نابودی می کشانند فرو آورم. این منافقین از خدا بی خبرکه اسلام را نمی شناسند به خیال خام خود می توانند که این مردم انقلابی و شهیدپرور را از صحنه بیرون کنند اما کور خوانده اند بلکه امت قهرمان ستیزه‌جو و انقلابی با وحدت خود مشت محکمی بر پیکر منافقین و عوامل وابسته به آن فرو می آورند. تنها وصیتی که دارم به امت ایران این است که همیشه یار و وفادار امام باشند و پیرو خط او زیرا او بود که ما را بیدار ساخت و اصول و عقاید نگه داشته شده را با مفهومی دیگر به ما بفهمانند و برای او همیشه دعا کنید. این امام که همچون کوهی استوار در مقابل جهانخواران ایستادگی می کند امامی که همچنین با دید مکتبی خود بر علیه تمام مستکبران جهان می شود و آنچنان قهرمانانه از کشور اسلامی ما دفاع می کند و پوز تمام ضد اسلامیان را آنطورکه خداوند راضی است به خاک می مالد و به خاطر اسلام و به خاطر خون شهیدان گلگون کفنان. از دستورات امام باید پیروی کنیم و از یاد او نروید و همیشه به یاد او باشید و برای او دعاکنید و این شعار را “خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار ” تکرارکنید. و از پدر و مادرم می خواهم که هیچ ناراحتی به خاطرمن نداشته باشند و مانند گذشته به زندگی خود ادامه دهند و تنها سخنی و پیامی به مادرم دارم این است که دیگر تو را نمی بینم دیدار ما همگی روز قیامت. و مقدار پولی را هم که دارم و به دست شماست آن را به هرگونه که صلاح می دانید خرج نمایید و مقداری را هم در راه خدا به مستضعفین کمک کنید و می خواهم که برای من عزاداری نکنید که من قابل عزاداری نیستم و به عنوان شهید نام نکنید برای اینکه من در زندگیم به اسلام خدمتی نکرده ام و قابل شهید شدن نیستم چون کسی که در راه خدا شهید شود پاک است و بیگناه ولی ؟؟ من گناهکارم و در درگاه خداوند شرم دارم من نه لیاقت بهشت را دارم و نه لیاقت اسم شهید و جای شهید را، ولی خدا و رحمت حق و بخشندگی او را نیز نمی توانم فراموش کنم. و به دوستان تنها وصیتم  اینست که راه تمام شهیدان را ادامه دهند و پیرو خط امام باشید که او بگردن شما حق دارد و از شما انتظار دارد که همیشه در راه خدا گام بردارید و در راه اسلام خدمت کنید و از خدا بخواهید که شما را پاک نگه دارد و نباید کاری را از روی هوای نفس انجام دهید چنانکه امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: “ترسناکترین چیزی که برای شما می ترسم دو چیز است: پیروی از هوای نفس و آرزوی دراز”.
پیروی از هوای نفس شخص را از حق باز میدارد و اما آرزوی دراز آخرت را از یاد می برد و باید به خود تزکیه  نفس دهید و برای خداشناسی اول باید از خودشناسی شروع کنید شما باید خودتان را بشناسید و وقتی که خودتان را شناختید انسان را بشناسید و وقتی انسان را شناختید خدا را شناختید.
من که این راه را انتخاب کردم می دانستم به احتمال زیاد کشته می شوم ولی این را هم می دانم که کشته شدن در راه خدا و کشته شدن در راه فی سبیل الله است و اگر قطعه قطعه‌ام کنند دست از دینم و راهم برنخواهم داشت و موقعی که شهید می شوم روح من از قفس تن آزاد خواهد شد و به وضوح خدا را خواهم دید و زندگی اصلی خود را در آن دنیا شروع خواهم کرد، اگرچه فاصله ما تا دشمن زیاد است ولی بین کشته شدن و زنده ماندن یک خمپاره است که هر لحظه ممکن است جانم را بگیرد. و از شما بازماندگان می خواهم که برای من دعا کنید و مرا ببخشید من در قیامت نیز بخودم اجازه خواهم داد که ازخداوند طلب آمرزش کنم و شاید که خدا گناهانم را ببخشد و فشار شب اول قبر را برای من که طاقت آن را ندارم عفوکند. از درگاهش طلب آمرزش و استغفار می طلبم. به یاد شهیدانی که چون ندای حق را شنیدند جوانمردانه به سوی آن شتافتند. والسلام.

بیوگرافی

حسین، فرزند اکبر و کبری ذهاب ناظوری سال 1341 در شهر كرمان در خانواده‌ای مذهبی متولد شد. دوره‌های ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را با موفقیت سپری کرد و حین درس خواندن از کسب معارف اسلامی نیز غافل نبود.
از سال 1356 در راهپیمایی‌های ضد رژیم شاه شرکت می‌کرد. به هنگام حمله مزدوران شاه به مسجد امام در کرمان در آن‌جا حضور داشت و به همراه سایر جوانان شعار «مرگ بر استبداد»، «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» را سر می‌داد.
بعد از پیروزی انقلاب برای حفظ و تداوم انقلاب اسلامی به عضویت بسیج درآمد و پس از گذراندن دوره‌های آموزشی در تابستان سال 1360 به جبهه‌ی کرخه اعزام شد و در عملیات پیش‌رو شرکت کرد. بعد از پایان عملیات به کرمان بازگشت و به تحصیل خود ادامه داد.
وی همچنین به فعالیت در گروه مقاومت بسیج مسجد امام حسن(ع) مشغول شد. اوایل ماه محرم سال 1360 مجدداً به جبهه رفت و در عملیات طریق‌القدس در بستان شرکت کرد.
حسین هشتم آذرماه سال 1360 در عملیات طریق‌القدس بر اثر اصابت ترکش خمپاره دعوت حق را لبیک گفت و به شهادت نایل آمد.

پیکر مطهر حسین در قطعه 1، ردیف 7، شماره 37، گلزار شهدای کرمان به امانت سپرده شد .

جـزئیات شـهادت

تـاریخ شـهادت :
1360/09/08
کـشور شـهادت :
مـحل شـهادت :
عـملیـات :
بستان
نـحوه شـهادت :

اطـلاعات مـزار

مـحل مـزار :
گلزار شهدای کرمان
وضـعیت پـیکر :
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
1
ردیـف :
7
شـماره :
37

تصویرمـزار

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *