بسم الله الرحمن الرحیم
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
از آنجایی که انسانی بودن زندگی انسان بستگی به عقلانی بودن آن دارد و راهنمایی عقل در مقام عمل مرهون بینشهای زیر بنایی است که دید و شناخت ما از جهان نشأت گرفته از نظامی است توحیدی که توحید ما یعنی نفی شرکها و خط بطلان کشیدن بر تمام خطهای شرقی و غربی و التقاطی و رد کردن تمام ایسمها و سیستمها . آری توحید ما یعنی بله قربان نگفتن و توحید یعنی نفی نظام طاغوت که شعار همه انبیاء این بوده. ان اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت. و نظام ما روزی را سراغ داردو بنام عاشورا که عاشقان طریق حقیقت نه از جان دریغ می ورزند و نه از آوارگی زنان و فرزندان. بلی در آن روز حسین بن علی سلام الله علیه درکربلا قیام کرده بود تا از حریم اسلام واز حریم قرآن دفاع کند. امروز هم رزمندگان ما قیام کرده اند تا از حریم اسلام دفاع نمایند ولی تنها یک تفاوت دارد و آن این است که در آن روز در کربلا اهل کوفه بر علیه سرور شهیدان قیام کرده بودند. حال آنکه امروز تمامی دنیای کفر بر علیه ملت مظلوم ما قیام کرده است. نه در این جا صدام تنها نیست بلکه کلیه جهانخواران و ظالمان دنیا و ابرجنایتکاران در کنار اویند. و دیگر اینکه در آن روز طرفداران سالار شیهدان و یاوران حقیقت یا حزب اللهی های مان از 72 نفر بیشتر تجاوز نمی کردند. حال آنکه امروز به محضر آقا عرض میداریم که تمام ملت مظلوم ایران آماده جانفشانی ؟؟؟ پررهروش می باشند و شهادت را با آغوش باز می پذیرند که جهاد و پیکار در راه حق آرزوی مؤمنین است. ؟؟؟الجهاد هوالباس التقوی: که اگر اسلام عزتش بتواند باشد با جهاد است. آری عشق و ایثار در راه جانان مطلوب است برای طالبان. برای آنانکه تپش لحظه لحظه های قلبشان بیاد اوست و برای او. اینکه که این حقیر قلم در تحریر این وصیت نامه بدست گرفته ام، می خواهم این منافقان کوردل بدانند که ما برای مکتب خویش و برای اسلام و قرآن خویش جان خود را نثار کردیم. ما که چشم داشتی به مال و منال دنیا نداشتیم . و از عزیزان خویش جدا شدیم و در طریق حق گام برداشتم تا به وصال حقیقیش برسیم که شهادت ما و کشته شدنمان راهی است برای نیل به این مقصود و هدف. در این جا سخنی دارم با خانواده خویش. به پدر و مادر خویش عرض می کنم که در مرگ من گریه و زاری نکنند. زیرا که من در راهی که خویش انتخاب نموده ام گام برداشته ام که همان راه سیدالشهدا است و اگر در این راه هم کشته شوم بسا سعادت و هر وقت که می خواهند از مرگ من گریه کنند بیاد حضرت ابا عبدالله گریه کنند و بیاد سختیها و مصائب آن حضرت و خودم می دانم که در این مدت عمر نتوانستم فرزند شایسته ای برای شما باشم و حق شما را ادا نمایم واز شما طلب عفو و بخشش دارم. و امیدوارم که مرا حلال نمائید. تنها خواهش من این است که در سوگم اصلا گریه نکنید که من راه خویش را آگاهانه انتخاب نموده ام و به خواهران و برادران خود می گویم که عفت و پاکدامنی خویش را همچنان حفظ نمایید و در سوگ برادر خویش اصلا گریه و زاری ننمائید. و همگی از خداوند باریتعالی بخواهند که این قربانی را از آنها قبول نماید و مرهون رحمت خویش قرار دهد. در ضمن هر جا صلاح می دانید، می توانید مرا دفن نمائید.
به امید پیروزی دلیرمردان سپاه توحید بر کفر جهانی
مورخه بیست و هشتم آذرماه یکهزاروسیصدو شصت و شش
حسین امیری – 66/9/28
چهارم شهريور1347،در روستاي علاء الدين از توابع شهرستان جيرفت چشم بهجهان گشود. پدرش لطفالله و مادرش خاتون نام داشت. تا پايان مقطع راهنمايي درسخواند. پاسدار بود، بيست و ششم مرداد 1362، در سنندج هنگام درگيري با گروههاي ضدانقلاب بر اثراصابت گلوله شهيد شد. مزار وي در گلزار شهداي باغبابوئيه جيرفت واقع است.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه