
بسم الله الرحمن الرحیم
یا ابا عبدالله انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الی یوم القیامه
حقا شهادت می دهم که هیچ معبودی جز خداوند نیست اوست یگانه که انباز و شریک ندارد و بدرستیکه محمد صلی الله علیه و آله بنده او و فرستاده او است که دین حق را از جانب حق آورده است و علی(ع) و یازده فرزندش از معصومین و از امامان برحق می باشند و بهشت و جهنم حق است و ساعات قیامت فرا می رسد و در آن هیچ شکی نیست. حمد خدایی را که ما را خلیفه الله قرار داد و ما را از تمامی موجودات برتری داد. حمد او را که به ما عقلی چنان عطا کرد که اسلام را بعد از چندین هزار سال زنده کنیم و راه ائمه را ادامه دهیم.
با دوستان و آشنایان: شکر خدا را بجای آورید که در چنین زمانی زندگی می کنید. ای دوستان بدانید بر دوش ما مسئولیتی بس بزرگ و سنگین است و بر شما است که این مسئولیت را به خوبی ادا کنید و مسئولیت خود را سبک کنید همه شما می دانید که این برادران روزی در کنار شما بودند و در کنار شما به کار و درس و … مشغول بودند اما دل از همه چیز برداشتند و دین خود را به اسلام و دیگر شهدا عطا فرمودند . بدانید که شما همه روزی خواهیم رفت و آنها را خواهید دید اما می خواهید با چه رویی با آنها روبرو شوید آیا می توانید در مقابل آنها سر خود را بالا بگیرید یا اینکه سر خود را به پایین می اندازید و در مقابل آنها شرمسارید آری ای برادران باید در آنجا جواب این همه شهید را بدهید آیا می توانید بدهید؟ آنها برای اسلام و برای دین شماها جانشان را فدا کردند پس برادران بیایید همگی با هم شوید و راه آنها را ادامه دهید و اسلام را زنده و پایدار نگه دارید و شما ای پدر و مادرها فرزندان خود را به راه اسلام بفرستید به راهی که حسین علی اکبرش را فرستاد . به راهی که علی اصغر شش ماهه اش را فرستاد و در آخر از همگی شما طلب عفو و بخشش دارم، به امید پیروزی اسلام بر کفر جهان.
خدمت پدر و مادر گرامی: پدر و مادر گرامی، من چیزی به عنوان وصیت برای شما ندارم که بنویسم فقط چند کلمه ای برای صحبت دارم. می دانم که شما حق و دین زیادی بر گردن من دارید. شما برای من رنج ها کشیدید تا من را به اینجا رساندید اما من نتوانستم زحمات و رنجهایی که برای من کشیدید جبران کنم اما اگر که در آنجا در پیشگاه خداوند متعال آبرویی داشتم جبران خواهم کرد. پدر و مادرم از اینکه من از جمعتان رفتم ناراحت نباشید من راهی را رفتم که هزاران جوان دیگر رفت. راهی که اهل بیت پیامبر(ص) رفتند راهی که حسین(ع) و فرزندانش و یارانش رفتند. بدانید که مرگ حق است اما چه خوشا این مرگ، مرگ با سعادت باشد مرگی که خداوند از ما خواسته است و امیدوارم که دیگر فرزندان خود را به راه اسلام و به راه خدا بفرستید و از شما می خواهم از تمامی اقوام و آشنایان طلب بخشش و عفو نمایید مخصوصا از پدربزرگ و مادربزرگ که آنها هم به گردن من حق دارند و دیگر اقوام و دوستان و همسایگان.
خواهر و برادران: خواهر و برادرام امیدوارم که من از جمعتان رفتم هیچ ناراحت نباشید شما دو نفر در سنی هستید که می توانید بعضی از مسائل را درک کنید. از شما دو نفر می خواهم که مراسم من را همچون مراسم جشن قرار دهید چونکه من همانند کسی می مانم که زنده شده ام به دنیایی پا نهاده ام که پر از زیبایی و خوشی است. در بین مردم شاد باشید و سرافراز بگردید که با این عملتان درس به دیگر بچه ها و به مردم دهید و بعد هم برای دیگر برادران و خواهران جریان مرا بگویید تا آنها هم بدانند که برادری داشتند در راه دین خودش و در راه اسلام و در راه خدا به آنچه می خواست رسید و از شما هم طلب عفو و بخشش دارم به امید پیروز ی اسلام.
حسین، اول اسفندماه سال 1346 در روستای رباط از توابع کرمان متولد شد. پدرش اسماعیل راننده بود و مادرش فاطمه نام داشت. حسین تا اول متوسطه درس خواند و پس از آن به عنوان بسیجی راهی مناطق عملیاتی شد.
این جوان خوشغیرت بسیجی، بیستویکم بهمنماه سال 1364 در عملیات والفجر 8، در منطقه عملیاتی فاو به شهادت رسید.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار

بدون دیدگاه