حسین حمامی نژاد

نــام :
حسین
نـام خـانوادگـی :
حمامی نژاد
نـام پـدر :
اسدالله
تـاریخ تـولـد :
1348
مـحل تـولـد :
سـن :
سـال
دیـن و مـذهب :
شرح شهادت
وصیت نامه

بسم رب الشهدا و الصدیقین
با تقدیم سلام و درود بیکران به پیشگاه امام عصر منجی عالم بشریت حضرت مهدی موعود و سلام و درود به نایب برحقش خمینی بت شکن و جمله شهدا از صدر اسلام تاکنون وصیتنامه خود را آغاز می کند و چند جمله ای را به عنوان توصیه و درخواست به پدر مادر و خانواده ام تقدیم می کنم.
اکنون که این حرفها و افکار از مغزم عبور می کرد حالتی بس عجیب دارم و احساس می کنم چون پرنده ای سبکبال شوق پرواز دارم و این اشتیاق سرتاپای وجودم را فرا گرفته و دنیا و آنچه در دنیاست در نظرم بی اهمیت می نماید. احساس می کنم که به جایی دعوت شده ام و حال در انتظار رفتن به آنجا هستم نمی دانم که چه حالی است اما هر چه هست مرا بسیار بی قرار نموده و آتشی در درونم افروخته که خاموش ناشدنی است.
پدر و مادر عزیزم نمی دانم که برایتان چه بنویسم. پدرم یاد رنجهایی که برایم و برای دیگر اعضا خانواده کشیدی مرا آزار می دهد. فکر اینکه صبح سحر در سرمای سوزان و یا در گرمای ظهر تابستان مجبور بودی راهی بیابان شوی و با مشقت لقمه نانی تهیه می دیدی چنان مرا رنج می دهد که بغض گلویم را می فشرد و اشکم سرازیر می شود. مادرم یادم نمی رود که پا به پای پدر زحمت می کشیدی و شب که به خانه می آمدم و دستان تاول زده و زمخت تو را می دیدم اشک خود را پنهان می کردم تا شما نبینید.
پدرم از تو ممنونم چون اگر چه مشقت کشیدی ولی حاضر نشدی لقمه حرام در سفره بگذاری. پدرم از تو ممنونم که از من یک مرد ساختی تا از زحمات و کار فراوان ترسی نداشته باشم و اکنون که فکر می کنم میبینم نان زحمت کشی و لقمه حلال وجود انسان را از تعلقات دنیوی پاک می سازد از شما ممنونم که بپای من زحمت فراوان کشیدید و شرمنده ام که فرصت و توان جبران ندارم. امیدوارم که مرا حلال کنید.
اما برادران و خواهرانم عمر کوتاهی را با هم گذراندیم و در کنار پدر و مادر روزها وشب ها ی خوشی را سپری کردیم چقدر دلم برای شما تنگ می شود. از همه شما حلالیت می طلبم و از شما خواهش می کنم که در غیاب من با برادرم حسن مهربانی کنید نگذارید که در نبود من ناراحت شود و گریه کند. باشد تا در روز حساب یکدیگر را ملاقات کنیم و امیدوارم که آنروز با روی سفید در پیشگاه حق تعالی حاضر شویم.
و اما صحبتی با شما […] داوران: دوستان و همرزمان و کسانی که با من هم سن و سالید و یا بزرگتر و یا کوچکتر از شما خواهش می کنم نگذارید خون ما پایمال شود. نگذارید کسانی که برای انقلاب زحمت نکشیده اید و بوی جنگ به مشامشان نخورده مالک این مملکت بشوند از شما می خواهم چه در زمان جنگ و چه زمان صلح از تمامیت ارضی و حیثیت مملکت و ناموس خود و مردم دفاع کنید و جانا و مالا و زبانا و قلما از آرمانهای این انقلاب باعظمت محافظت کرده و همیشه پیرو خط رهبر باشید امید است که چنین باشید تا در قیامت شرمنده خون شهدا نباشید. با آرزوی پیروزی اسلام بر کفر و اینکه همه ما رهرو راه انبیا باشیم.
اللهم الرزقنی توفیق شهاده فی سبیلک.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.

بیوگرافی

يكم ارديبهشت 1348، در روستاي داوران از توابع شهرستان رفسنجان به دنيا آمد. پدرش اسدالله، كارگر بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا دوم ابتدايي درس خواند. كارگر شركت راه بود، به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. هفتم ارديبهشت 1365، در فاو عراق بر اثر اصابت گلوله به دست و قطع آن، شهيد شد. مزار وي در زادگاهش واقع است.

شهیدان عطر پنهان در گلستند                 که جان در قالب هر محفل هستند

چو دوز خ شعله افروز دشهیدان                 میان ماو آتش حایلستند

 

شهید  در خانواده ای مذ هبی و زحمتکش و مستضعف در روستای دا وران و اقع درسی کیلومتری شهرستان رفسنجان  به د نیاامد و پدرو مادرش  باسختی و مشکلات فرا وان وباانجام کارهای سخت وطاقت فرسا و ظیفه بزرگ نمودن  ایشان و دیگر خواهر و برادرانش  رابرعهده داشتند وی درسال 1354هجری شمسی  با و جود مشکلات و سختی های خا نواده وارد مدرسه شد وبا تو جه به وضع اقتصاد ی خانواده تا کلاس دوم ابتدا یی به پیش رفت وازسن 8سالگی وارد کارهای سخت و طاقت فرسا شد تااز این راه بتوا ند و سا یل و امو رات زندگی خا نواده اش را تا مین کند و مدت 5سال درشرکت راه سازی که عهده داراحداث جاده رفسنجان -داوران بود مشغول به کار شد. وی شخصی بسیار مظلوم وبا تقوی واهل مسجد و نماز و روزه ودو ستداراهل بیت عصمت و طهارت خصو صا “ابا عبد الله حسین (ع)بود .

ان قدر مظلوم بود که مظلو میت او زبانزدهمسا یگان و دو ستان و آشنایان شده بود که هنوز هم بعدازگذ شت سال ها هروقت نام او به میان می آمد  ازمظلو میتش بسیار سخن گفته می شود .وی پس ازگذراندن مدت 5سال و اندی وبا پشت سر گذاشتن سختی ها وزحمات فراوان  درزمان لحظات حساس جنگ تحمیلی با عشق و علاقه  فرا وان  باثبت نام دربسیج و با لبیک گفتن  ندای رهبرش خمینی کبیر در بهارسال 1365 و بدون خدا حا فظی  و دورازچشم پدرومادرعازم جبه های نبرد حق علیه باطل ودرمصاف با د شمن بعثی عراق شد دریکی ازشبهای بهارسال 1365 یعنی بعدازمدت 17روزکه اعزام شده بودبه در جه ر فیع  شهادت  که آرزوی دیر ینه اش بود نائل وشربت شیرین شهادت نو شید .

روحش شاد و راهش پررهرو باد .

وَ السَّلامُ عَلَيْنا وَ عَلى عِبادِ اللّهِ الصّالِحينَ

جـزئیات شـهادت

تـاریخ شـهادت :
1365/02/07
کـشور شـهادت :
مـحل شـهادت :
فاو عراق
عـملیـات :
نـحوه شـهادت :

اطـلاعات مـزار

مـحل مـزار :
وضـعیت پـیکر :
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
ردیـف :
شـماره :

تصویرمـزار

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *