بسمه تعالی
با سلا م ودر ود به امام زمان و نائب برحقش خمینی کبیر
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
ای کسا نی که ایمان اورده اید مپندارید کسانی که در راه خدا کشته میشوند مرده اند بلکه انها زنده اند و نزد پرورد گارشان روزی میخورند .
بسم الله الرحمن الرحیم
اولا خدمت پدر و مادر عزیز و بهتر از جانم سلام عرض میکنم می دانم هنگا می این سلام من به شما می رسد که من از این جهان به جهانی دیگر سفر کرده ام و من امیدوارم که هیچگونه ناراحتی نداشته باشید از اینکه فرزندتان این لیاقت را داشته است که در راه خدا و برای احیای دین خدا به شهادت رسیده است . پدر و مادر عزیزم می دانم که غم ازدست دادن نوجوان برایتان مشکل است ولی آیا امام سجاد و زینب کبری که در صحرای کربلا پدر و یارانش و کودک خردسالشان علی اصغر را از دست دادند مشکل بود به هر حال دنیایی هست تو را و همه روزی باید به جهان و بجهانی دیگر سفر کنند بنابراین جای هیچگونه ناراحتی نیست که فرزندتان در راه خدا شهید شده است .
ثانیا “شما امت حزب الله شهر ستان زرند را به تقوی و نظم در کار هایتان و صیت می کنم امیدوارم مانند هزاران شهید که تا آخر ین قطر ه خون خود از اسلا م و انقلاب خود دفاع کرده اند دفاع کنید و در این راه از هیچ کوششی سرباز نزنید بدا نید که اسلا م در خطر است و باید از ان دفاع کرد از شما خواهران عزیزم در شهر ستان زرند می خواهم که شما نیز پیر و و لایت فقیه باشید و هما نطور که تا به حال باحجاب بودید حجاب خود را نگه دارید و بدا نید که ارزنده ترین ز ینت شما همان حفظ حجاب شماست و حالا که می دانیم که کشور اسلامی و می توان گفت که تمام اسلام در مقابل تمام کفر قرار گر فته است و نیز هما نطور که امام امت به ان اشار ه فرموده است که حالا همچنان است که اسلا م در خطر است و اگر اسلام در این جنگ خدایی ناکرده شکست میخورد اسلام همچنان سیلی خواهد خورد که تا سالها نمی تواند سر خود را بلند کند پس حالا برشما ست . خواهران گرامیم که شماهم آموزش نظامی را ببنید که اگر روزی احتیاج شود بتوانید از کشور خود دفاع کنیم .
و نیز برادران عزیزم در شهرستان زرند می خواهم که شما هم مانند هزاران هزار شهید دیگر تا اخرین قطره خون خود این انقلاب اسلامی را یاری کنید .
من نیز خوشحالم که در چنین موقعیتی به شهادت رسیدم و هیچگونه ناراحتی از این بابت ندارم و نیز خوشحالم که توانستم به جبهه بیایم و اسلام را یاری کنم و در این را ه به شهادت برسم من در سپاه محمد (ص) به جبهه اعزام شدم امیدوارم که خداوند در جهان آخرت مرا نیز جز و سپاه حقیقی محمد(ص) قرار دهد .
و در پایان از شما ای پدر و مادر گرامیم می خواهم که برایم گریه نکنید و اشک نریزید که خدای ناکرده اجر شهیدتان را کم کنید و نیز فا طمه زهرا را از خود نارا ضی کنید و او را در جهان آخرت از شما گلایه کند پدر و مادر گرامی حالا یاد آن موقعی افتادم که می خواستم به شما خداحافظی و شما با اشک شوق مرا بدرقه می کردید امیدوارم اگر بعداز شهادتم خواستید گریه کنید این گریه ،گریه شوق باشد پدر و مادر گرامیم من ان روزیکه می خواستم با شما خداحافظی کنم می دانستم نمی دانم که چگونه و چه کسی به من این را گفته بود که حسین این دفعه تو دیگر بر نخواهی گشت این دفعه شهید می شوی تو دیگر آخرین خداحافظی را با پدر و مادر و برادران و خواهران خود بکن می خواستم با شما این را در میان بگذارم ولی گفتم که شاید از رفتن من جلو گیری کنید و برایم گریه کنید سلام دیگری به برادران و خواهرانم و تمام قوم و خویشان و امت حزب الله می کنم از شما میخواهم که اگر روزی کاری کردم که باعث ناراحتی شما شده است مرا ببخشید و اگر از کسی طلبکار بوده ام امیدوار م که مرا ببخشد.
پدر و مادر عزیزم خوشبختانه من همسر و مالی در دنیا ندارم و از این بسیار خو شحالم که با این شهید شدنم خواهری را حیران و سرگردان نکرده ام از شما می خواهم که برایم طلب مغفرت کنید و اگر پو لی از من است انها را خرجم کنی برایم نماز و قرآن بخوا نید و بیش از 30 رو زه بگیرید دیگر بیش از این وقت شما را نمی گیر م و با شما از همینجا خدا حافظی می کنم خداوند یار و نگهدارتان باشد مرا در روی پشته دفن کنید و هر شب جمعه به دیدنم بیا ئید .
صدای چاوشان ر فتن آید / به گو شم های وهوی مردن آید
اگر باشد که من اخر بمیرم / نمی خواهم که دربستر بمیرم
عزیزان میروند نوبت به نو بت / خروش ان روزیکه نوبت برمن آید
خدا یا کن شهادت رانصیبم / که همچون اکبر و اصغر بمیر م
تا کربلا نگیرم از پای نمی نشینم
من یک وصیت نامه د یگر مخصوص پدر و مادرم درکیفم که همراهم هست گذا شتم امید وارم که به دست شما برسد .
حسین زمانی
پانزدهم مرداد 1350، در روستاي باب گوهر از توابع شهرستان زرند چشم به جهان گشود. پدرش علي، كارمند شركت ذغالسنگ بود و مادرش راضيه نام داشت. تا دوم متوسطه درس خواند، به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. هفتم بهمن 1365، در شلمچه بر اثر اصابت تركش خمپاره به شهادت رسيد. مزار وي در گلزار شهداي روستای خونك سربنان تابعه شهرستان زادگاهش واقع است.
شهید حسین زمانی در سال 1350در روستای خونک ازتوابع شهر ستان زر ند چشم به جهان گشود .بعداز طی مرحله ای از تحصیلات به منظور انجام شا یسته ایثار گری و مجاهدت در مقابل کفارمزدور به رزمند گان ر شید و جان برکف ملحق شد و سبک تحصیل را دراین زمان ،زمان جنگ ؟؟؟وی اول دبیرستان را سپری کرده بود که عازم جبهه شد .انسانی مومن ،خودساخته با وجود سن کم راه مستقیم و هدایتگری را انتخاب کرد نسبت به انجام فرا ئض د ینی اهتمامی عاشقانه داشت .دفعه د وم بود که به جبهه می ر فت و تقد یر سبز خود را پذ یرا شد و درهفتمین ر وز از بهمن ماه 1365رخت از سرای خاکی به خلوتگاه ربو بی کشید و با ایثارجان گرا می به جا ودا نگی پیوست و سهم او از آسمان کرا نه نا پیدای زند گانی پا نزده اختر فر و زان بود .
یادو نامش سزاوار جا ودا نگی باد
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه