حسین ملک آبادی

بسمه تعالی
یا ایها الذین امنوا هل ادلکم علی تجاره تنجیکم من عذاب الیم تومنون بالله و رسوله و تجاهدون فی سبیل الله باموالکم و انفسکم
ای اهل ایمان شما را به تجارتی که شما را از عذاب خدا نجات بخشد دلالت بکنیم، ایمان بیاورید به الله و رسولش و جهاد کنید در راه خدا با اموال و جانهایتان .
با درود و سلام به منجی عالم بشریت آقا امام زمان (عج) و نایب برحقش امام خمینی و با سلام و درود بروان پاک شهیدان از شهیدان کربلای حسینی تا شهدای کربلای ایران.
ما می رویم تا خون حسین را بار دیگر زنده کنیم . ما رهروان راه حسین به ندای هل من نصر ینصرونی حسین زمان لبیک گفته و با از خود گذشتگی و ایثار می رویم تا کربلای حسین را آزاد کنیم. مادر عزیزم اگر من این شهادت را پیدا کردم و این افتخار نصیبم شد و به درجه رفیع شهادت و آرزویم رسیدم مرا بحل کنید و ناراحت نباشید زیرا قربانی در راه خدا ناراحتی ندارد. سلام برادر عزیزم ناراحت من نباش و همیشه امام را دعا کن . راه خمینی را در پیش دار و به ؟؟؟ ادامه بده و همیشه مادرم را نصیحت کن که ناراحت من نباشد. سلام به خواهرم: خواهرجان ناراحت من نباش من در راه خدا شهید می شوم.
مادرجان غصه مخور و در برابر دشمنان من گریه مکن وانتقام خونم را از بعثیهای کافر بگیرید. مادر خواهر کوچکم را همیشه نوازش کن که غصه من را نخورد . اگر من شهید شدم مرا در وطنم دفن کنید از مردم بخواهید که مرا بحل کنند.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
من الله توفیق
62/2/21

بسمه تعالی
شهید ملک قاسمی در روز دوم فروردین ماه سال 1342 در روستای بیدخون از توابع شهرستان بردسیر در خانواده ای فقیر و مذهبی چشم بجهان گشود. دوران کودکی را با رنج و مشقت حاکی از فقر و تهیدستی در دامان پدر و مادری مهربان سپری نمود. با رسیدن به سن 7 سالگی راهی مدرسه شد. تحصیلات  ابتدایی را در یکی از دبستانهای روستا گذراند. سپس جهت ادامه تحصیل در مقطع راهنمایی وارد راهنمایی شهید شبستری شد تا سال دوم در همان روستا بود، سال سوم راهنمایی را در روستای خواجه سهیل گذراند. در سال 1360 به دبیرستان حرفه ای وحدت راه یافت و پس از چهار سال موفق به اخذ مدرک دیپلم شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیتهای فرهنگی و مذهبی زیادی انجام داد که می توان به مهمترین آنها اشاره کرد. شرکت در راهپیمایی ها ، پخش اعلامیه های حضرت امام (ره) ، نماز جمعه و جماعت،  راه اندازی انجمن اسلامی مدرسه ، شرکت در مراسم صبحگاه از شوخیهای بیجا پرهیز می کرد و صدقه دادن را امری مهم می دانست.
با آغاز جنگ تحمیلی روانه جبهه شد. چند مرتبه به جبهه عزیمت نمود. در آخرین دفعه ای که به مرخصی آمده بود به خانواده اش چنین گفت که : این آخرین سفر من است و چند روز دیگر شاهد تشییع جنازه من هستید. سرانجام در تاریخ 1367/4/24 طی مأموریتی که به کردستان بانه داشت هدف سلاحهای شیمیایی دشمن قرارگرفت و به فیض عظمای شهادت نایل آمد.