حمید جعفری جرجافکی

نــام :
حمید
نـام خـانوادگـی :
جعفری جرجافکی
نـام پـدر :
نصزالله
تـاریخ تـولـد :
1339
مـحل تـولـد :
سـن :
سـال
دیـن و مـذهب :
شرح شهادت
وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم

“اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِیمَانِی أَکْمَلَ الْإِیمَانِ، وَ اجْعَلْ یَقِینِی أَفْضَلَ الْیَقِینِ ، وَ انْتَهِ بِنِیَّتِی إِلَی أَحْسَنِ النِّیَّاتِ، وَ بِعَمَلِی إِلَی أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ” پروردگارا درود فرست بر محمد (ص) و آل او و مقام ایمان را بحد اکمل برسان و مقام یقینم را برترین مقام یقین قرار ده که از مقام علم الیقین به مقام حق الیقین که کاملترین مقام یقین است برسم و علمم را نیکوترین اعمال مقرر فرما.
با عرض سلام و درود بیکران بر امام زمان (عج) و نائب برحقش امام خمینی و خانواده معظم شهدا مفقودین اسرا خدایا بنده حقیرت اینجانب در این لحظات آخر اینطور عرض می کنم و شهادت می دهم که خدایی جز تو نیست و محمد (ص) رسول و فرستاده تو بسوی خلق است و قرآن کتاب آسمانی و کتاب هدایت است. اکنون که خداوند منان و رحمان و رحیم این توفیق را عنایت نمود که بتوانم در جبهه های نبرد نور علیه ظلمت در کنار برادران مخلص و با ایمان و سالک باشم خداوند را هزاران بار سپاسگزارم خداوند را شکر گزارم که رد راهی قدم گذاشته ام که فقط به او منتهی خواهد شد خداوندا، تو خود شاهد باش که برای رضای تو از همه امکانات دنیوی چشم پوشیدم و در این راه قدم گذاشتم به این امید که رضایت تو را بدست آورم و خدایا در این لحظات از تو می خواهم که از من قبول کنی آنچه برای رضای تو انجام می دهم خدایا، تو خود می دانی و من هم می دانم که گناهانم و نافرمانیهایم در این دنیا زیاد است ولی از تو می خواهم که از همه گناهانم چشم بپوشی خدایا همه آرزو و امید من رحمت و مغفرت تو است. پس خدایا مرا ناامید مگردان و خدایا اگر چه می دانم که لیاقت شهادت را ندارم ولی چون تو خودت گفتی که اگر بنده گنهکارت در خانه تو را بزند بی جوابش نمی گذاری پس خدایا تو شاهد باش که بارها از تو شهادت را خواسته ام پس مرا از این آرزوی بزرگ و اوج آروزهایم و امیدهایم ناامید مگردان و مرگ مرا شهادت قرار ده تا در روز قیامت در نزد شهدا سرافکنده نباشم خدایا در هنگام رویارویی با دشمنان ایمانی به من عطا کن تا بتوانم ثابت قدم در مقابل دشمنان از خدا بی خبر مقابله کنم .
خدایا همه ما شیعیان دوستدار محبت امام حسین (ع) هستیم خدایا ما  برای حسین (ع) اشک ریختیم پس خدایا ما را از شفاعت امام حسین در روز محشر محروم مگردان و و اما سختی چند با شما ای عاشقان مکتب رسول الله (ص) و ای دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت بدانید که پیامبر برای اسلام و حفظ اسلام رنجهای زیادی متحمل شدند و بدانید که امام حسین (ع) برای یاری دین خدا جان عزیز خود و 72 تن از بهترین یارانش را فدا نمود و بدانید که امروز نیز دوران امام حسین (ع) تکرار شده امروز وارث پاک حسین (ع) و فرزند زهرا (س) یعنی امام امت همه ما را بیاری دین خدا فرا می خواند و بدانید یاری خدا امروز در جبهه های جنگ است امروز نشستن در منزل و بی تفاوت بودن نسبت به جنگ و فقط به امور دنیوی پرداختن، خشم خداوند را بدنبال خواهد داشت، بپا خیزید و مطمئن باشید که انشاءالله پیروزی نزدیک است چون سلاح ما ایمان بخداوند و ایمان به غیبت است و بدانید که همین ایمان بخدا و ایمان به غیب بود که مسلمانان صدر اسلام را با نداشتن وسائل جنگی بر نیرومندترین دشمنان اسلام پیروز گردانید. و اما سلام بر شما ای پدر و مادر گرامی که برای من بیشترین رنجها را متحمل شدید اگر من نتوانستم زحمات شما را جبران کنم مرا ببخشید و اگر خداوند چنین مصلحت دید که مرگم در جبهه فرا رسید زحمات شما را جبران کنم مرا ببخشید و اگر خداوند چنین مصلحت دید که مرگم در جبهه فرا رسید شما صبر داشته باشید و خداوند انشاءالله به شما اجر و ثواب عنایت کند و همچنین شما برادرانم و تو ای خواهرم مبادا گریه و زاری کنید باید صابر باشید تا خداوند از شما راضی باشد و اما صحبتی با ای همکاران و دوستان و رفقا که مرا می شناختید اگر در بعضی مواقع مزاحمتی برای شما فراهم آوردم یا اینکه هر گونه بدی از من دیدید امیدوارم مرا ببخشید و عفو کنید مرا انشاءالله و اما شما ای دانش آموزان عزیز مخصوصاً شما ای دانش آموزان جرجانک که مدتی با شما بودم اگر در سر کلاس با شما بعضی اوقات بد رفتاری داشتم یا تند حرف زدم مرا ببخشید و تنها صحبتم با شما عزیزان و آینده سازان این انقلاب این است که هرچه بهتر و بیشتر درستان را بخوانید انشاءالله. و در پایان ای همه کسانیکه خداوند را و روز قیامت را قبول دارید من یک وصیت به شما دارم و آن اینکه اگر می خواهید برای همیشه پیروز و سربلند باشید و می خواهید اسلام در کشور رسول الله(ص) زنده باشد امام را تنها نگذارید و همیشه بعد از نمازهایتان امام را دعا نمائید و گوش به فرمان امام باشید خدایا خدایا تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگهدار آمین رب العالمین التماس دعا وسلام.تاریخ 1365/12/6 .

چند نکته وصیت خصوصی به پدر و مادر
خدمت پدر و مادر گرامی سلام عرض می کنم و امیدوارم که در وصیت نامه ام نوشته ام اگر خداوند این توفیق را یعنی شهادت را نصیبم نمود حتماً صابر باشید و بدانید که همه ما از خدائیم و ما یک روزی نبودیم بلکه خداوند ما را خلق نمود و یک روزی هم بسوی خدا باز خواهیم گشت و خلاصه در هر حال باید خداوند را شکر گزار باشیم. و اما چند سفارش کوتاه: مقداری پول در بانک صادرات زرند و مقداری هم در بانک ملت همچنین در بانک قرض الحسنه و بانک ملی قبلاً حساب داشته ام و هنوز حسابم را نبسته ام این پولها را بگیرید و هر طور که خودتان صلاح می دانید خرج کنید و در ضمن آنچه که من یادم هست فعلاً مبلغ 100 تومان به محمد علیجان محمد بدهید که از من طلبکار است و دیگر یادم نیست خلاصه آنجا بگوئید اگر کسی ازمن طلبی داشته و من یادم نیست بگوئید بیاید طلب خود را وصول نماید تا از کسی حقی بر گردنم نباشد و در ضمن مقداری کتاب غیر درسی توی خانه است که چند تائی مال مدرسه راهنمایی جرجانک هستند و چند تایی هم مال پایگاه مقاومت هستند و بقیه هم اگر لازم نبود بدهید ببرند مدرسه راهنمایی یا جایی دیگری ازآنها استفاده شود. از طرف من از همه اقوام مخصوصاً اکبر رضا حسین و خاله عزیز عذرخواهی کنید و از همه مردم چاهکین برایم طلب مغفرت نمائید و اگر هر گونه کوتاهی از من دیده اند بگوئید ببخشند خداوند انشاءالله همه ما را عاقبت بخیر بگرداند.

بیوگرافی

هجدهم آذر 1339، در روستای چاهکین از توابع شهرستان زرند به دنیا آمد. پدرش نصرالله، کشاورز بود و مادرش فخرالنساء نام داشت. تا پایان مقطع متوسطه درس‌ خواند و دیپلم مکانیک گرفت. معلم بود، به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. پنجم اردیبهشت 1366، در بانه توسط نيروهاي عراقي بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. مزار وی درگلزار شهدای زادگاهش واقع است.

 

جـزئیات شـهادت

تـاریخ شـهادت :
1366/02/05
کـشور شـهادت :
مـحل شـهادت :
بانه
عـملیـات :
کربلای10
نـحوه شـهادت :
بسمه تعالی بسیجی و معلم شهید حمید جعفری به سال 1339 در یکی از روستاهای شهرستان زرند کرمان به نام روستای چاهکین دیده به جهان گشود، تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خویش به پایان رسانید و برای ادامه تحصیلات به شهر زرند رفت. دوران راهنمایی و دبیرستان را با موفقیت طی نمود و در سال 1359 موفق به اخذ مدرک دیپلم در رشته فنی شد، و در همان سال به علت انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها موفق به ادامه تحصیل نشد و برای انجام خدمت مقدس سربازی و برای حراست از مرزهای میهن اسلامیمان در سال 59 به خدمت اعزام شد و به علت شروع جنگ تحمیلی به منطقه جنگی کردستان رفت و در مناطق جنگی قصر شیرین، گیلان غرب، پاوه، نوسود، پانه و چندین شهر دیگر در مصاف با نیروهای بعثی و گروهک کومله و دمکرات برای دفاع از مرز و بوم این میهن جنگید و بارها تا سرحد اسارت و شهادت پیش رفت بعد از اتمام خدمت مقدس سربازی در کمیته فرهنگی جهاد سازندگی شهرستان زرند مشغول خدمت شد و 2 الی 3 سال را در این نهاد انقلابی خدمت نمود و برای ارشاد و هدایت مردم در روستاهای این شهرستان تلاش زیادی را انجام داد از سال 1363 به سنگر آموزش و پرورش روی آورد و به عنوان معلم و مربی پرورشی در مدارس راهنمایی انجام وظیفه نمود، این شهید علاوه بر این که دانش آموزان را نسبت به مسائل جبهه و جهاد آگاه می کرد در عمل نیز به شاگردان درس جهاد را یاد می داد و خود عازم جبهه های جنگ شد و در تبلیغات لشکرثارالله و مجتمع آموزشی خدمت نمود، در عملیات کربلای پنج نیز به عنوان نیروی رزمی در گردان 411 این شهرستان شرکت داشت و برای آخرین دفعه که عازم جبهه های جنگ شد در عملیات کربلای ده که در ارتفاعات بانه کردستان انجام شد شرکت کرد و سرانجام در پنجم اردیبهشت سال شصت و شش در حالی که بیش از بیست و شش بهار از عمرش نگذشته بود شربت شیرین و گوارای شهادت را نوشید و به آرزوی دیرینه اش دست یافت و از ثری به ثریا پر کشید، روحش شاد و یادش تا ابد قرین دلها باد. شهید جعفری چه در قبل از انقلاب و بعد از انقلاب روحیه معنوی عجیبی داشت اعمال عبادی خود را از همان اوان نوجوانی با عشق و علاقه انجام می داد دوست دار ائمه معصومین بود در عزاداریهای حسینی حضوری فعال داشت، دوران تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش روستای چاهکین سپری کرد و بدلیل وجود نداشتن مدرسه راهنمایی و متوسطه در روستا دوره راهنمایی و دبیرستان را در زرند گذراند در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود و یکی از بهترین فرزندان خانواده بود نجابت خوبی داشت به پدر و مادر احترام زیادی قائل بود در اموری چون کشاورزی به خانواده کمک می کرد و در سختیها همیشه صابر بود فردی بسیار متواضع بود، با دوستان و آشنایان گرم و صمیمی بود. شهید بزرگوار همچون دیگر مردم مسلمان کشورمان در پیروزی انقلاب اسلامی نقش به سزایی داشت به طوری که اعلامیه های حضرت امام را در بین روستائیان و همشهریان پخش می نمود و مردم را به حضور در راهپیمائی ها و مراسم های انقلاب اسلامی دعوت می نمود بعد از انقلاب با پیوستن به صف بسیجیان سلحشور در پایگاه مقاومت روستا فعالیت چشمگیری داشت و به کار تبلیغی و فرهنگی می پرداخت مدتی را در جهاد سازندگی خدمت نمود و به ارشاد مردم روستاها مبادرت می نمود. در رابطه با احساس مسئولیت شهید در قبال اسلام و میهن اسلامی همین بس که برای دفاع از میهن اسلامیمان عازم جبهه می شود و ندای رهبر را با جان و دل لبیک می گوید و در این راه نیز شربت شهادت را می نوشد . شهید جعفری چندین دفعه عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد اولین بار در سال 65 عازم جبهه های نبرد شد و در مجتمع آموزشی به امر تدریس دانش آموزان رزمنده پرداخت و در همین سال یک بار دیگر عازم جبهه ها شد و در سال 66 نیز عازم جبهه می شود و در همان سال به شهادت می رسد. تخصص شهید در جبهه علاوه بر امر تدریس و اموری چون تبلیغات جبهه به عنوان یک نیروی رزمی نیز مطرح بود با توجه به این که شهید دوران خدمت سربازی خود را در منطقه جنگ کردستان گذرانده بود از نظر رزمی پیشرفتهای بسیاری نموده بود ولی از پذیرفتن مسئولیت با توجه به تواضع بسیار زیادشان خودداری می نمودند. در مورد اخلاقیات شهید باید گفت فردی بسیار متین، متواضع باوقار، و با حوصله بود. عبادت را غذای روح می دانست و همیشه افراد خانواده را تشویق به عبادت می نمود، به اهل بیت عصمت و طهارت علاقه عجیبی داشت و برای برآوردن حاجات خود بعضی مواقع نذر و نذورات می نمودف با دوستان نیز بسیار صمیمی بود آنها را همچون برادر می دانست در زمینه نظم و انضباط برنامه ریزی خوبی داشت و این امر را می توان در تحصیلات او به خوبی دریافت و در کارهای دسته جمعی نیز حضوری فعال داشت. پنجم اردیبهشت ماه سال 66 در عملیات کربلای ده ارتفاعات بابه در مصاف با نیروهای بعثی بر اثر ترکش خمپاره به درجه رفیع شهادت نائل آمد و اکنون پیکر پاکش در بهشت زهرای روستای چاهکین آرمیده است. در رابطه با شهادت و شهادت طلبی روحیه ای بسیار شاد داشت، شهادت را از خدا همیشه می خواست و تقریباً یکی دو ماه قبل از شهادت بسیار بی صبری می کرد دل از خانه و پدر و مادر بریده بود و برای شهادت لحظه شماری می کرد، به نقل از همرزمان شهید هنگام شهادت برای خانواده از خدا صبر می طلبیده است. یک هفته قبل از شهادت هنگامی که عازم جبهه بوده است با تعدادی از دوستان عکس یادگاری برداشته اند و به دوستانش می گفته که این عکس را بزرگ کنید من دارم می روم جبهه و تا هفته دیگر بر می گردم و درست بعد از یک هفته پیکر پاکش به زادگاه بر می گردد و همان عکس را دوستان بزرگ می کنند و در مراسم شهادتش در حجله شهادت می زنند. شهید جعفری در رابطه با مسائل دینوی و مادیات بسیار بی اعتنا بود و هیچ علاقه ای به آمال و آرزوهای دنیایی نداشت، به دنبال پست و مقام نبود، چه در زمانی که در کمیته فرهنگی جهاد سازندگی در سالهای 63 به بعد خدمت می کرد و چه زمانی که در آموزش و پرورش حتی برای یک دفعه به نزدیک ترین افراد خانواده نگفت که من چکاره هستم و به طوری که بعد از شهادتش مدارکی که از ایشان دیدیم حکمی از شهید را دیدیم که مدتی مسئولیت کمیته فرهنگی جهاد سازندگی را بر عهده داشته اما کسی به غیر از همکارانش شاید متوجه نشده بود. مسئولیت های زیادی را به ایشان پیشنهاد داده بودند ولی قبول نکرده بود که این نشان از اخلاص و معنویت و بی ریا بودن ایشان است. چندین مرتبه به جبهه رفت ولی بعد از تسویه حساب حقوقی را از بابت حضور در جبهه نمی گرفت و حتی حقوق ماههایی که در جبهه بود را از آموزش و پرورش هم نگرفت. هیچ پس انداز مالی نداشت، نسبت به بیت المال نهایی دلسوزی را داشت چه آن زمانی که دانش آموز بود و یا معلم احترام خاصی را نسبت به معلمان و خصوصاً معلمان خودش داشت و تا همین اواخر با معلم دوران ابتدایی اش آقای نجاتی که اهل شیراز بود رابطه دوستی و تلفنی و یا نامه ای داشتند، در زمینه مسائل مذهبی فردی مقید بودند اهل نماز شب، دوستدار اهل بیت عاشق زیارت حرم ائمه بخصوص امام رضا (ع) بودند. شهید حمید جعفری علاقه زیادی به روحانی شهید محمد حسین عرب زاده داشتند این شهید پسر خاله حمید بودند هر دو در عملیات کربلای 5 حضور داشتند محمد حسین عرب زاده در کربلای 5 شهید می شوند و حمید جعفری 3 ماه بعد در عملیات کربلای 10 شهید می شوند.

اطـلاعات مـزار

مـحل مـزار :
وضـعیت پـیکر :
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
ردیـف :
شـماره :

تصویرمـزار

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *