وصیت نامه شهید حمید محمدی نژاد
بسم الله الرحمن الرحیم
وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ
البته نپندارید که شهیدان راه خدا مرده اند بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند.
انا لله و انا الیه راجعون. ما به فرما خدا آمده ایم و به سوی او بازمی گردیم.
در این برهه از زمان که وجب به وجب خاک میهن اسلامی مان به خون عزیزان مسلمان این مرز و بوم آغشته است و هر روز لاله ای برای شکوفایی درخت اسلام پرپر می شود و از آنجایی که ملت مسلمان ما پس از سالها خفقان و ظلم و ستم دست به یک حرکت عظیم زد و در این راه بیش از 60 هزار شهید و مجروح داد و هم اکنون ما وارث این خونها هستیم و موظف به نگهداری انقلاب وظیفه شرعی خود دیدم که به سهم خود در پاسداری از آنچه که شهیدان ما به خاطرش جان دادند به جبهه بیایم و دین خود را به اسلام و قرآن ادا کنم. ما هم اکنون مواجه به صحنه کربلا و عاشورا هستیم که اگر ساکت بنشینیم مورد نفرین خدا و نسل آینده خواهیم بود. مگر نه این بود که ما همیشه آرزو می کردیم که ای کاش در روز عاشورا ما بودیم و امام را یاری می کردیم حالا موقع آن است که شعارمان را به مرحله عمل درآوریم . این گو این میدان. امروز هم عاشوراست و خوزستان ما هم کربلاست. از خانواده عزیزم می خواهم که اگر من این سعادت نصیبم شد و شهید شدم هیچگونه ناراحتی به خود راه ندهید و همواره از خدای بزرگ آروزیم این بود که شهید شوم و بیم داشتم از اینکه مباد در سن پیری و در رختخواب یا در اثر تصادف بمیرم. آدم که یک روز باید خواهی نخواهی برود پس چه بهتر خود راه این رفتن را انتخاب کند و شهادت مرگ با عزیت را برگزیند که ما این درس را از سرورمان امام حسین (ع) آموخته ایم. بار دیگر به پدر و مادر و دیگر اعضای خانواده ام که هیچ ناراحت نباشند، این راهیست که خود انتخاب کرده ام اگر از دست من ناراحتی دیده اید مرا ببخشید دیگر عرضی ندارم . همگی شما را به خدا می سپارم با درود به رهبر کبیر انقلاب امام خمینی و شهدای راه امام حسین (ع)
زندگینامه شهید حمید محمدی نژاد
شهیدان زنده اند الله اکبر
بسم الله الرحمن الرحیم
فالمغثرات صبحاً فائزن به نقصاً فوسطن به جمعاً. سوگند به مجاهدان که به صبحگاهان بر دشمن شبیخون می زنند گرد و غبار برمی انگیزند و در محاصره می گیرند.
شهید حمید محمدی نژاد فرزند محمد در سال 1343 در خانواده ای مذهبی و زحمتکش در رفسنجان دیده به جهان گشود. از همان طفولیت قلبی مهربان و با محبت و پر از عشق به خدا داشت و خیلی ساده و بی آلایش بود، تحصیلات ابتدایی را در مدرسه شهید میرافضلی و دوران راهنمایی را در مدرسه علوی گذرانید. سپس وارد دبیرستان دکتر شریعتی شد که همزمان با اوج مبارزات مردم مسلمان به رهبری امام خمینی بر علیه رژیم ستم شاهی بود که شهید هم در آن شرکت فعال داشت. البته قبل از علنی شدن تظاهرات خیابانی مردم وی همواره مبارزه بیانی داشت که به اطرافیان راجع به مظالم شاه صحبت می نمود به خصوص پس از به شهادت رسیدن شهید مهندس یحیی زاده (دوست صمیمی و همکلاس برادرش) در زیر شکنجه ها به دست دژخیمان ساواک روحیه مبارزه طلبی در وی پیدا شد و از همان اوایل جنگ وارد بسیج شد و با اینکه هنوز تحصیل می کرد چندبار داوطلبانه به جبهه اعزام می شود. در رمضان سال پیش در فتح کرخه نور با ترکش خمپاره مجروح گشت و برای مدتی به مدرسه برگشت که در عوض در سنگر مدرسه در انجمن اسلامی و کتابخانه و نیز در پایگاه مقاومت مسجدالنبی فعالیت چشمگیری داشته و اغلب شبها به نگهبانی می پرداخت. حمید به توصیه امام از نماز شب غفلت نمی کرد و اکثراً روزه دار بود و بیشتر هم بدون خوردن سحری روزه می گرفت و همواره با وضو بود. تنها تفریح وی رفتن به زیارت اهل قبور بود. به این دنیا خیلی بی توجه و در غذا خوردن هم امساک داشت. کمترین و ساده ترین غذاها را می خورد و می گفت باید علی وار زندگی کرد. او خیلی پراستقامت بود و کارهای سنگین و طاقت فرسا را دوست می داشت، در خانه نسبت به والیدن و اقوام بسیار مهربان و با احترام بود و همواره برای آنها از احادیث و مسائل دینی و سیاسی صحبت و توجه آنها را به مسائل اخروی جلب می نمود. خیلی آرام و با وقار و از تظاهر و خودنمایی بسیار بیزار بود. به طوری که مسئله مجروج شدنش در جبهه را در فامیل با کسی در میان نگذاشت.
عشق به شهادت و خدمت به اسلام وی را مجدداً در بهمن ماه سال 60 به جبهه ها کشاند که بالاخره در عملیات پیروزمندانه بیت المقدس در سحرگاه 1361/2/10 همراه جمعی از دوستانش به آرزوی دیرینه اش که پیوست به لقاءالله بود رسید. روحش شاد و راهش پررهرو باد.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه