فرازی از وصیتنامه شهید
تا زمانی که اسلام در خطراست راحتی برای ما بچه مسلمان ها معنی ندارد و هرکس برای خودش مسئله را توجیه کند از مرگ ترس دارد.
در همه جا مرگ و کشته شدن هست، پیر میمیرد ، جوان میمیرد، نوعروس در خانه میمیرد ، جوان در بستر میمیرد و چه بهتر که ما در این جهاد عظیم و این جهاد بزرگ شرکت کنیم و در راه خدا جان خودمان را بدهیم.
دهم تير 1337 ، در شهرستان جيرفت به دنيا آمد. پدرش گرگعلي (فوت 1340 ) كشاورز بود و مادرش كنيز نام داشت. تا پايان دور راهنمايي درس خواند. سال 1362 ازدواج كرد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بيست و یکم فروردين 1362 ، با سمت فرمانده گردان قدس در شرهاني توسط نيروهاي عراقي بر اثر اصابت تركش به دست و پا، شهيد شد. مزار وي در گلزار شهداي زادگاهش واقع است.
در بدو تولد علی اذان در گوشش خوانده شد. او در محیطی سرشار از صفا و صمیمیت چشم به جهان گشود. گویا همه و همه دست به دست هم می دهند که از این نوزاد کوچک دلاوری قهرمان بسازند که از همان اولین لحظه زندگی طعم سختی رامی چشد. در سال 1343 وقتی علی 6 ساله و زمان یادگیری و تحصیل بود آنجا مدرسه ای نبود. در سال 1348 درس خواندن را در کلاسهای اکابر اغاز کرد اما در پایان سال به خاطر کار و مشقت زندگی موفق به شرکت در امتحانات نشد.
بعد از مدتی عازم خدمت سربازی شد، هنوز یکسال از خدمت سربازی اش نگذشته بود که انقلاب به پیروزی رسید علی برای اطاعت از امر امام (ره) سربازی را ترک کرد و به جیرفت آمد و خانه ای اجاره کرد و به کادر سپاه پیوست و در بسیج مشغول کار شد و هیچگاه از جبهه غافل نشد ، وی نقش ارزنده ای در جنگ داشت در عملیاتهایی مانند فتح المبین، بیت المقدس ، رمضان، والفجر مقدماتی رشادتها و دلاوریهای فراوانی از خود نشان داد .
سرانجام در منطقه شرهانی در عملیات والفجر مقدماتی بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سینه چپ و پارگی طحال که منجر به خونریزی شدید شد از ادامه عملیات باز ماند، و وقتی که می خواستند او را به پشت خط انتقال دهندقبول نکرد و خواست ابتدا بقیه رزمندگان را ببرند و هنوز هم رزمندگان را به پیشروی دعوت می کرد و بر اثر ترکش مجدد دشمن برای همیشه بر زمین افتاد و به شهادت رسید.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه