دادعلی طایفه سنجری

نــام :
دادعلی
نـام خـانوادگـی :
طایفه سنجری
نـام پـدر :
قاسم
تـاریخ تـولـد :
مـحل تـولـد :
سـن :
سـال
دیـن و مـذهب :
شرح شهادت
وصیت نامه
بیوگرافی

بسم الله الرحمن الرحیم

شهید دادعلی و غلامعلی در خانواده ای مذهبی و فقیر چشم به جهان گشودند. زندگی کودکی را در خانه پدری بصورت زندگی خیلی ساده سپری نمودند. پدر آن دو شهید برای مردم کار و زحمت می کشید و تا آنها را بزرگ نمود چون در آن زمان در محل عشایری مدرسه وجود نداشت که آنها به تحصیل بپردازند به ناچار از سن 10 الی 12 سالگی شروع به زحمت کشیدن نمودند و دستمزد اندکی که نصیبشان می شد برای زندگی روزمره پدری می افزودند. سختی روزگار را خیلی تحمل نمودند تا اینکه خداوند لطف خود را شامل نمود نهال انقلاب که سالها در گلدان کوچکی که امام خمینی (ره) او را قرار داده بود از خیلی گزند دشمنان حفظ کرده بود. آن نهال که جوانه ای بیش نبود که یک دفعه بر روی مردم شهید پرور ایران سایه افکند. اندکی نور از انوار انقلاب این شهدا را بهره مند نمود. بی درنگ از خاری مذلت رژیم گذشته خود را خلاص یافتن. آغوش پرفیض انقلاب قرار گرفتن. ؟؟؟ شهامتهای صبر و شکیبایی آن دو شهید ، آن دو برادر از جان گذشته را می توانست در ؟؟؟بدون گنجایش قرار دهد. خلاصه از دل و جان برای انجام وظیفه و حفظ نگهداری درخت انقلاب کوشش خاصی داشتند. از نماز غافل نبود. خلاصه ازهر نظر انسانهای لایق و شایسته ای بودند. هیچ وقت از یاد خدا غافل نبودند و همیشه و در همه حال در حال عبادت خدا بودند. با فرزندان خود مهربان بودند. در خانه به بچه های خود رسیدگی می کردند تا شاید بچه های لایق و شایسته ای تحویل جامعه دهند. از هر نظر انسانهای دیندار و شایسته ای بودند. آنها در درگیری با دشمنان خود می جنگیدند و از مرگ و شهادت هیچ هراسی نداشتند.
یادم می آید روزی با اشرار در حومه شهرستان بم درگیر شدیم تمام نیروهای سپاه زیر رگبار تیرهای اشراب بود. هیچ کسی توان قدرتی که سربلند کند، نداشت خدا می داند تنها کسی که جان گذشتگی کرد به قول زبان محلی ؟؟؟تاز رفت از بالای سر دشمن را زیر آتش گرفت. غلامعلی دست افکن بود که تا نیروهای خودی توانستند از آتش اشرار جان سالم بدر برند و دشمن را تعقیب کند و منجر به هلاکت رسیدن یک نفر از اشرار و دستگیری چندین نفر دیگر شود. کار نداریم پیروزیهای پی در پی اوایل انقلاب توسط سپاه از جان گذشتی و ؟؟؟همین شهیدان بود.
خیلی از افراد شور آمدن محل به سرشان زده بود چون در مهاباد تعدادی از بچه های سپاه مدتی آنجا بودند. شهر مهاباد در محاصره احزاب کمله و ضرب دمکرات و ؟؟؟بود. رفتن در آنجا خیلی مشکل و خطرناک توصیف می شد و از  طرفی می بایست نیروها را همگی برد کنید چون راه زمینی چندین بار ستونهای ارتشی را تارمار کرده بود. نیروهای حزب کلمه (کومله) اولین کسی که شوق رفتن در شهر محاصره شده دشمن را داشت غلامعلی دست افکن بود و به سایر بچه های سپاه گفت مگر آنهائیکه در آنجا هستند برادران ما نیستند . مگر جان ما عزیزتر از آنهاست از شرق کشور آمدیم غرب بهرحال خزینه دولت خرج ما شده تا اینجا آمدیم چرا نباید ما بیرم مهاباد ؟ خدا می داند اولین شخصی بود که غلامعلی دست افکن پا در رکاب اولین پرواز نمود. اما برادر شهید دادعلی سنجری که همیشه وقت آرزوی شهادت داشت، به مأموریت همیشه داوطلب می رفت چه سعادتی نصیب ادعلی سنجری گردید 30 روز تمام روزه بود.  سحرگاه آخرین روز ماه مبارک رمضان را بدون خوردن سحری و اولین موابامداد عید سعید فطر داوطلب می رود مأموریت . پیش از نمازعید فطر با اشرار درگیر می شود سعادت نداشتم که ندارم.
دادعلی سنجری نماز عید سعید فطر را آن روزرا با چه کسانی اقتدا کرد؟ پدر و مادرش منتظر بودند که پس از برگزاری نماز عید سعید آن روز پسر خود یعنی دادعلی سنجری را به همراه خود به خانه او ببرند اما قصد تبدیل به افتخار شهادت پسر آنها گردید.
آن والدین گرامی که خداوند چنین ؟؟؟نصیبشان کرده بود. جسد شهیدشان از سپاه پاسداران تحویل گرفتند به محل بردند و خدا من را ببخشد در اوصاف چنین شهدایی بطور اختصار نوشتم حتی دست خطم هم خوانده نمی شود.
طلب بخشش از همه کسانی که این نامه را می خوانند دارم. چون دستم داخلش پلاتین به کار رفته.

جـزئیات شـهادت

تـاریخ شـهادت :
1359/05/21
کـشور شـهادت :
مـحل شـهادت :
اطراف بم
عـملیـات :
نـحوه شـهادت :

اطـلاعات مـزار

مـحل مـزار :
وضـعیت پـیکر :
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
ردیـف :
شـماره :

تصویرمـزار

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *