درمحمد شکرانی

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و درود بی کران به پیشگاه امام زمان و نائب بر حقش امام خمینی، امیدوارم که اگر نزد امام رسیده اید سلام ناقابل مرا به او برسانید مردم تا میتوانید تا آخرین نفس به یاری امام بر حق بشتابید و مثل مردم کوفه بی وفایی نکنید . آرزو دارم که بعد از کشته شدن من و یاران، عدالت امام زمان (عج) حاکم شود و از پشت پرده غیبت بیرون آید و چشم شما مسلمانان به جمال آن حضرت بیفتد و دشمنان و ظالمان با دست او که دست خداست نابود شوند. آرزو دارم که دنبال سر امام به کربلای حسین بروید و در آنجا زیارت عاشورا با هم بخوانید. عباس جان به تو وصیت دارم که تا آخرین نفس در راه اسلام گام برداری چنان که در اوایل انقلاب داشتی تا بحال و خطاب به برادرم که بعد از سر من پاسدار خون شهیدان و برادر خود باشید تا اینکه ظالمان به دست پرتوان الهی رشیه کن شوند.
من به خواهرم می گویم که جان تو و جان برادرم و عروس خودت، این دو را به دست تو و هم به دست خدا می سپارم. خطاب به زهرا که بدهی مرا بدهید. 500 تومان حبیب الله فضل آبادی، 500 تومان عوض حسین پور، 1000 تومان پنجعلی فضل آبادی، 1000تومان عباس فضل آبادی و در ضمن عباس 800 تومان که در سربازی به من داده است، از من می خواهد و 800 تومان نبات از من می خواهد، خلاصه شما را به خدا قسم می دهم هرکس از من میخواهد اعلام کنید و به آنها بدهید. خواهر در مورد اسبابها طوری رسد نماید و تقسیم کند که دنبال من صدا و غوغا نباشد. بگذارید که پایم در قبر دراز باشد و من را در کنار قبر پدر و مادرم دفن نمایید. رضا جان من هم می روم خدا حافظ، تو هم تفنگدار امام زمان (عج) باش. امام را یاری کنید تا آخرین قطره خون، خواهر جان حق زهرا را رد کنید.

بيستم‌ بهمن 1345، در روستاي شمس‌آباد از توابع شهرستان بم زاده شد. پدرش غلامرضا و مادرش زهرا نام داشت. تا سوم ابتدايي درس خواند. سال 1364، ازدواج كرد، به عنوان پاسدار وظيفه در جبهه حضور يافت. سي‌ام‌ دي 1365، در شلمچه ‌بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. مزار وي در گلزار شهداي شهرستان زادگاهش واقع است.