ذبیح الله دریجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

خدایا تو شاهد باش که فقط برای تو به جبهه آمده ام و جز رضای تو دل به هیچ نبسته ام وامیدوارم که تا مرز شهادت جز رضای تو چیزی دردل من رسوخ نکند.
خدایا گواه باش براساس فرمان امام آمدم وچون او حجت توست برعالمیان این را از ته دل می گویم .
خدا این محبت را از ما نگیر و مارا فرمانبردار او نگه دار که فرمانبری او فرمانبری امام زمان (عج) و فرمانبری پیامبر (ص) و فرمانبری پیامبرت فرمانبری توست.و فرمانبری تو سعادت است وهمین افتخار ما را بس . که زندگی ومرگمان دارای حب و بغض توست هرکه را تو دوست داری ما دوست داریم وهرکه را دشمن داری ما دشمن داریم.
ای امت بدانید و بدانیم که باید برخیزیم که امروز روز قیام است و خون. بفرمان امام و وای به حال ما اگر بی تفاوت باشیم. ما که زندگیمان کاری برای اسلام نکرد امید است که مرگمان که شهادت باشد کاری کند و بلکه ذره ای از دریای بیکران دین ما را نسبت به اسلام و مسلمین ادا فرماید.
تو ای پدر خوشا به حالت که امانتت را پس دادی و بنحو احسن پس دادی. مبادا از طعنه و طعنه زنان بهراسی بلکه استوار و پرقدرت در مقابل دشمنان بایست و بیاد حسین و صحرای کربلا و مظلومیت حسین باش که ما اگر ذره ای از آن مصائب را داشتیم تحمل نمی کردیم.
تو ای مادر چون زینب استوار باش و این پیام را برسان به گوش جهانیان که ما پیرو حسینیم و در راه او از جان مضایقه نمی کنیم که این گفته خداست و فرمان الهیست و این مصیبتها و سختیها زودگذر و تمام شدنی است ولی به پاداش این جانفشانیها و فداکاریها به نعمت های ابدی و بی پایان خداوندی خواهید رسید و بر سریر کرامت و بزرگواری تکیه خواهی زد.
شما را ای برادران و خواهران توصیه می کنم به تقوا، ورع، ولایت را در خود زنده و جاندار کنید. استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمانها برای تسکین دردهاست و همیشه بیاد خدا باشید و در راه او قدم بردارید و هرگز دشمنان بین شما تفرقه نیندازند و شما را از روحانیت متعهد جدا نکنند که اگر چنین کردند روز بدبختی مسلمانان و روز جشن ابرقدرتهاست.
اما شما ای همسر خوب و فرزندان گرامی امید است شما چون شیرزنان صدر اسلام از کمک و استعانت به اسلام و مسلمین از هیچ کمکی دریغ نکنی و مبادا از حق و حقیقت دست برداری ولو اینکه مصائب زیاد باشد. آدمی با مصائب باید امتحان شود و امیدوارم که از این امتحان سربلند بیرون بیایی و امیدوارم که در تربیت فرزندان چنان کوشی و آنطور آنها را تربیت کنی که جز اولیاالله قرار گیرند و امیدوارم در این راه حضرت فاطمه زهرا اجر تو را بدهد.
و توصیه به همگی می کنم که شما برای آخرت آفریده شده اید نه برای دنیا. برای نیستی نه برای هستی و برای مردن نه برای زندگی و تو در جای کوچ می باشی و در سرای موقت و در راه بسوی آخرت هستی و تو رانده مرگی که گریزنده از آن رهایی نمی یابد و جوینده آن را از دست نمی دهد و ناچار مرگ تو را دریابد و تو در حال گناه باشی.  خوشحالم که در این روز قرار گرفته ام که آگاه هستم نسبت به هجرتم. نسبت به عقیده ام. نسبت به طاعتم و نسبت به جهادم.
میدانم که همگی آنها حقند و حق هستند و خدایا تو را شکر گزاریم که در ولایت امام زندگی و مرگمان است و ای جوانان نکند در رختخواب ذلت بمیرید که حسین(ع) در میدان نبرد شهید شد و علی(ع) در محراب عبادت شهید شد.

دوم‌ خرداد 1340، در روستاي ‌دريجان از توابع ‌شهرستان بم به دنيا آمد. پدرش يدالله و مادرش رزمخواه نام داشت. تا پايان مقطع متوسطه درس خواند و ديپلم برق ‌گرفت. سال 1360، ازدواج كرد و صاحب يك پسر و يك ‌دختر شد. به‌عنوان پاسدار در جبهه‌ حضور يافت. سي‌ام دي 1365، با سمت معاون فرمانده ستاد در شلمچه بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. مزار وي ‌در گلزار شهداي‌ زادگاهش واقع است. برادرش جعفر نيز شهيد شده است.

وی در خانواده ای  مذهبی پابه عرصه وجود گذاشت و در محیطی طبیعی دوران کودکی خود را پشت سر گذاشت. پس از پایان تحصیلات ابتدایی برای ادامه تحصیل عازم شهرستان بم شد و دوران راهنمایی  رابا امتیاز بالا در مدرسه راهنمایی عامریه سعدی به پایان  رساند او در دوره نوجوانی بیش از پیش به انجام فرائض دینی اهمیت میداد. پس از اتمام تحصیلات  راهنمائی در هنرستان فنی بم ادامه تحصیل داد سال چهارم هنرستان مصادف باتظاهرات علیه رژیم شاه بود و یک بار توسط عوامل  رژیم دستگیر و بعد از مدتی آزاد شد . در سال 1358 به سپاه پیوست و فعالیت خود را با سرپرستی تدارکات سپاه بم آغاز کرد.
در زمان شروع جنگ تحمیلی شبانه روز با جمع آوری هدایا و کمک های مردمی و سخنرانی های متعدد موجب جذب نیروها به سمت جبهه های جنگ می شد. سال 1362 به پرسنلی  لشکر 41 ثارا… در اهواز می رود و به واسطه پشتکاری که داشت مدتی بعد به عنوان جانشین پرسنلی لشکر منصوب می شود. ایشان قبل از شهادتش چندین بار مجروح می شود که آخرین مجروحیت او قبل از شهادت ، مجروحیت شیمیائی بود. سرانجام در عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه به آرزوی دیرینه خود رسید. وروحش به ملکوت اعلی پرواز کرد.