سيد عباس مسعود پور

بسم الله الرحمن الرحیم

تحویل خانواده داده شود. به تاریخ 1361/10/28

با سلام به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و با سلام به پدر و مادر و برادران و خواهران و قوم و خویشان و طایفه عزیز. ای پدر و مادر عزیز من که شهید شدم شما غصه مرا نخورید که اینجا من در نزد امام حسین هستم. اگر شما گریه کنید من ناراحت خواهم بود. من شبها که می خوابم به خواب می بینم که من و حجت در کنار امام حسین نشسته ایم و حجت در بغل من و امام حسین دست بر سر حجت می کشد. ای پدر و مادر عزیز حجت را چنان تربیت کنید که در راه خدا بجنگد و پیروز شود . ای مادر مطمئن باش که اگر من زنده بمانم  قبر امام حسین را زیارت می کنم و اگر هم شهید شدم خود امام حسین را می بینم. ای پدر و مادر و ای خواهر و برادر و قوم و خویشان و ای همشهریان اگر بدی از من دیده اید مرا ببخشید که اگر شما مرا نبخشید، خدا هم مرا نمی بخشد. اگر من شهید شدم، ای مادر عزیز و ای پدر و برادر و خواهر گریه نکنید  که اگر گریه کنید من ناراحتم، من جایم خیلی خوب است.سلام مرا به رفقا برسانید و بگویید که به سوی خدا بشتابید و هرگز خدا را از یاد نبرید. من دیگر مزاحم نمی شوم فقط چند کلام دیگر می گویمای پدر و مادر عزیز مرگ ما دست خداست. خدا خودش هر وقت صلاح بداند همینطور که ما را آفریده است جان ما را می گیرد. ای پدر و مادر و ای خواهران و برادران و عمه و عمو و خاله و دایی و دیگران گریه نکنید که خدا ناراحت می شود. انشاءالله که خدا هم به شما صبر می دهد و من دیگر مزاحم نمی شوم و فقط نماز را سر وقت بخوانید و امام را دعا کنید که بازگشت مسلمانان به سوی اوست و من هیچی به فکرم نمی رسد که برای شما تعریف کنم. انشاءالله که کربلا آزاد می شود و شما به زیارت قبر شش گوشه امام حسین خواهید رفت و انشاءالله که به قبر امام حسین رسیدید یادی از ما هم بکنید و دعایی از ما هم بکنید و مرا ببخشید. دیگر عرضی ندارم جز سلامتی شما. امیدوارم که خدا به شما صبر  دهد. در سر نماز امام را دعا کنید و از یاد امام و خدا نروید. سلام مرا به سید واحد و سید رسول   و دیگر رفقا برسانید و بگویید که همانطوری که در خط امام هستید باشید و امام را یاری کنید و نگذارید خون شهیدانتان پایمال شود. با اجازه پدرو مادر و برادران حجت – سید حسن و سید حسین و خواهران زهرا – شمسی -مریم – فخری – فروغ – صدیقه و سکینه و پدر و مادرش و همچنین حسین رفیقی و ماشاالله و خانواده ایشان و نجمه – سید حسین و پنجلی – فاطمه – فروغ – عباس – محمد و مجتبی – صالح – محبوب – جواد – رضا – خاله زهرا – خاله صغری و دائی حسن –  دائی علی – دائی محمد و زن دائی ها و بی بی جان و بابا حسین و عمه جان و عموجان و عباس شوهرخاله و علی و محمد دائی حسن و سید واحد و سید رسول و خانواده هایشان و همچنین همشهریان  و رفقا وصیت نامه خود را به پایان می رسانم. مرا ببخشید اگر اسم کسی را از یاد یردم و ننوشته ام. خدا به شما اجر بدهد. دیگر عرضی ندارم و از شما خداحافظی می کنم. خدا حافظ مادر جان گریه نکن، صبر کن، بازگشت همه به سوی اوست.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمین را نگه دار.

زندگینامه شهید معظم :سید عباس مسعود پور

بیست و هفتم آذر 1346 در روستای بها آباد از توابع شهرستان زرند به دنیا آمد پدرش سید احمد کشاورز بود و مادرش فاطمه نام داشت تا اول راهنمائی  درس خواند به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت بیست و دوم فروردین 1362 در فکه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید پیکر وی مدتها در منطقه بر جا ماند و پس از تفحص سال 1378 در گلزار شهدای امامزاده عبدالله (ع) تاج آباد زرند واقع است.