سید عباس امیر جهانشاهی

نــام :
سید عباس
نـام خـانوادگـی :
امیر جهانشاهی
نـام پـدر :
سید محمدعلی
تـاریخ تـولـد :
1342
مـحل تـولـد :
سـن :
سـال
دیـن و مـذهب :
شرح شهادت
وصیت نامه
بیوگرافی

بسمه تعالی ولاتحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیاءعندربهم یرزقون آن فرو ریخته گلهای پریشان برباد کزمی ناب شهادت همه درهوشانند یادشان زمزمه نیمه شب بستان باد تا نگوید که از یاد فراموشانند دانشجوی شهید بسیجی پیرو خط امام سیدعباس امیرجهانشاهی که در 17 خردادماه سال 1342 مقارن با انقلاب اول و مصادف با چهارده محرم آن زمان که امام خمینی در حین تبعید به ترکیه بودند از ایشان مخالفان پرسیدند : آقا شما که طرفداری و پشتیبانی ندارید وایشان محکم فرمودند: سربازان من در شکم مادران خود در گهواره ها به آرامی آرمیده اند تا همگی دست در دست یکدیگر تبدیله به موجی بیکران شوند. آری این ستاره درخشان سید بزرگوار در تهران چشم به این دنیا پرآشوب و پرظلم وستم آن دوران گشود و نام زیبایش دوماه قبل از تولد در خواب تعیین گردید شهید تنها فرزند خانواده بود و نسبت او با واسطه 38 پشت به زید شهید فرزند امام سجاد می رسید واجدادش کاملا عالم روحانی بودند نوه حجه الاسلام حاج سید محمد حسین امیرجهانشاهی از بزرگان کرمان وامام جماعت مسجد گل مشکی وامام حسن بود و نوه عالم مجتهد منتظم که علم طبابت نجوم و فلسفه آیه الله حاج سیدابوطالب معروف به آیت الله سیستانی بود. کودکی را در مهد کودک و کودکستان امامیه تهران وابسته به جامعه تعلمیات اسلامی گذراند کلاس او را در دبستان حجتیه تهران سپری کرد پس از انتقال خانواده به وطن خودیعنی کرمان ایشان تاکلاس سوم راهنمایی در مدرسه صفاری به تحصیل اشتغال داشت با اینکه تمامی همکلاسهایش از خانواده های مرفه و صاحب منصب دوران طاغوت بودند با هیچکدام رفاقتی نداشت بلکه با فرزند یکی از خانواده های فقیر ولی متدین بنام شهید صادقی نژاد دوست بود او همه شب ها به مسجد محل می رفت و مکبر نماز جماعت بود کلاس سوم راهنمایی را با موفقیت به پایان رساندو با استعدادی که داشت تمام درسها را با نمرات عالی بپایان رساند برای تمام رشته های تحصیلی نمره آورد ولی بر مبنای علاقه اش به هنرستان برق وارد شد در آن سالهاکه مصادف با 56-57 وشروع راهپیمایی ها در کرمان بود گاهگاهی در راهپیمایی ها شرکت می کرد ولی از روز واقعه جان گذار مسجد جامع کرمان که خود ناظر صحنه بود پس از بازگشت به خانه با صورتی افروخته به رژیم بد می گفت و از آن تاریخ با اینکه بیشتر از پانزده سال نداشت در تمام راهپیماییها سخنرانی هایی که می شد شرکت می کرد و سخت فریفته انقلاب و کارهای مربوط به آن بود و در روز واقعه مسجد امام و حاضر و ناظر جریانات بود و کمک به مجروحین و مقتولین حادثه نمود و در حالیکه لباسهایش غرق به خون بود به همین لحاظ جهت تعویض لباسهای خونین به منزل دایی اش جنب مسجد امام بود رفته به آنها سپرده بود هیچ کلامی از این برنامه به خانواده اش نگویند و از این جریان تا بعد از شهادتش خانواده از آن بی اطلاع بودند در سال 58 تعلیمات نظامی را آموخت بعد از حمله حزب بعث و به دستور امام امت در سال 60 بهمراه تعدادی از همکلاسان درمعیت دبیران و استادکارهایش جهت امور فنی عازم جبهه های حق علیه باطل شد ولی بعد از پایان ماموریت او از همراهانش جدا شد و بصفوف رزمندگان پیوست واطلاع حاصل شدکه مشغول فراگیری تیراندازی آرپی جی است اواخر فروردین 68 کرمان مراجعه کرد که سخت مریض وناراحت بود و اینکه می بایست در امتحان نهایی شرکت نماید مجددا به جبهه عزیمت نمود و تا اواخر مهرماه به کرمان برنگشت و در امتحانات هم شرکت نکرد البته آن زمان وزارت آموزش وپرورش برای رزمندگان در آذرماه 61 امتحان گذاشت ولی او به خانواده گفت من هرگز در

جـزئیات شـهادت

تـاریخ شـهادت :
1365/02/09
کـشور شـهادت :
مـحل شـهادت :
والفجر8
عـملیـات :
والفجر8
نـحوه شـهادت :

اطـلاعات مـزار

مـحل مـزار :
وضـعیت پـیکر :
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
2
ردیـف :
3
شـماره :
7

تصویرمـزار

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *