سیدعباس روح الامینی

نــام :
سیدعباس
نـام خـانوادگـی :
روح الامینی
نـام پـدر :
سید محمد
تـاریخ تـولـد :
1349
مـحل تـولـد :
سـن :
سـال
دیـن و مـذهب :
شرح شهادت
وصیت نامه

وصیت نامه

ماقلم را بر زمین گذاشتیم و اسلحه را برداشتیم تا از حریم مقدس کشورمان دفاع کنیم .

ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عندربهم یرزقون

باسلام به یگانه منجی عالم بشریت امام زمان ونایب بزرگوارش امام خمینی و باسلام به سنگر نشینان جبهه های حق علیه باطل :

همشهریان عزیز اگر فردی حقیر از بین شما رفت نباید مایوس شوید بلکه باید باروحیه ای بالا راه ما را ادامه دهید تا با وحدت و یکپارچگی امت و حزب ا… مشت محکمی به دهان یاوه گویان منطقه بزنیم و شما ای پدر ومادر عزیزم از شما انتظار ندارم که درمرگ من اشک بریزد مگر اشک شوق و خوشحالی شما باید همانند زینب و امام زین العابدین (ع)بردبار و صبور باشید با شرکت در نمازهای جمعه و جماعت آمادگی خویش را اعلام کنید شما باید طوری باشید که با شهید شدن من هزاران عباس جای خالی مرا پرکند واز شما امت شهید پرور و سرافراز طلب عفو و بخشش دارم و امیدوارم که مرا به بزرگی خودتان ببخشید و باز ای پدر ومادر  عزیز شما برادرانم را طوری تربیت کنید که فردی مفید برای جامعه باشند نه سربار جامعه دیگر سخنی برای گفتن ندارم برایم دعا کنید و از خداوند برایم طلب مغفرت کنید .

سیدعباس روح الامینی کوهبنانی

وسلام علی من لطبع المهدی

1365/7/5 برابر با 21 محرم الحرام 1407

بیوگرافی

شانزدهم خرداد 1349، در شهرستان کوهبنان به‌ دنیا آمد. پدرش‌ سیدمحمد، كارمند شركت ذغالسنگ بود و مادرش سکینه‌بیگم نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند، به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. سيزدهم آذر 1365، در فاو بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای امامزاده زادگاهش واقع است.

وی جوانی مومن ومهربان بود ایام عمرش که در دوران جنگ سپری می شد از نظر اخلاقی با دوران کودکی اش فرق می کرد گویی خداوند در قلب او مانند سایر بسیجیان انقلابی عظیم بوجود آورده و عشق به شهادت و دفاع از میهن را قرار داده بود او عاشق جبهه بود و با مادر و پدر وخواهران و برادران با مهربانی رفتار می کرد و در اواخر عمرش با مادر سخنانی را می گفت که انگار مقدمات تحمل شهادتش را در قلب او فراهم می کرد با دوستان و همسالان بسیار خوب بود همراه با آنها به گردش می رفت و گاهی در جبهه های نبرد هم با آنان همسنگر بود از دوستان وی شهید یوسف زاده و شهید عبدالمجید محمد حسنی که آنان  نیز جوانانی غیور و با ایمان بودند . شهید سیدعباس روح الامینی در کار ساختمان منزل به پدر کمک می کرد . پند واندرز را با گوش دل می پذیرفت و جوانی پند پذیر بود. در مراسم عزاداری اباعبدالله حسین شرکت می کرد و همین عشق به حسین وشهادت بود که روحش را در کالبد جسمانی اش آرام نمی گذاشت . وقتی پدرش نام خود را در گروه اعزامی به جبهه نوشت مادر از او خواست که سیدعباس دیگر به جبهه نرود ولی سیدعباس قبول نکرد و گفت بابا برای خودش می رود و من هم برای خودم .

 

جـزئیات شـهادت

تـاریخ شـهادت :
1365/09/13
کـشور شـهادت :
مـحل شـهادت :
فاو
عـملیـات :
نـحوه شـهادت :

اطـلاعات مـزار

مـحل مـزار :
وضـعیت پـیکر :
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
ردیـف :
شـماره :

تصویرمـزار

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *