علي اكبر معقول

نــام :
علي اكبر
نـام خـانوادگـی :
معقول
نـام پـدر :
شكراله
تـاریخ تـولـد :
مـحل تـولـد :
سـن :
سـال
دیـن و مـذهب :
شرح شهادت
وصیت نامه

چون ابر که آرام و روان می گذرد   ***    این قافله با همسفران می گذرد

هنگامه جنگ است، نه هنگام درنگ   ***   برخیز که بی امان، زمان می گذرد

با سلام به پیشگاه امام زمان (عج) منجی عالم بشریت و با درود بر امام امتمان، پیر شجاع اسلام و جلوه ایمان و با سلام و درود بر ارواح طیبه شهدای اسلام .

این قافله با همسفران می گذرد، ای قافله دار کربلا صبر کن که قافله پیر جماران دارد می آید. این قافله ما فریاد می زند که حسین جان ما مثل تو وارد جنگ شدیم، حسین جان مظلومانه به ما تحمیل کردند، اما حسین جان ما مثل تو جنگ را تمام می کنیم و امروز بسیجی های جان بر کف که خودت شاهد آنها هستی این را آنچنان با صفای قلب و خلوص نیت می گویند که هر لحظه عشق تو در سینه و سر دارند. حسین جان همه آرزوی زیارت دارند، همه آرزوی شهادت دارند، حسین جان اگر در خواب می آیی و می گویی که دارم حرم را برای ورود مهمانانی حاضر می کنم بدان که امتی آرزومندند، بدان که خون می دهند و در دریای خون شنا می کنند تا به ساحل مقدس کربلای تو برسند و دست حاجت به درگاه خدا بردارند.
ای کسانی که از قافله ایثار عقب مانده اید، ای کسانی که هنوز متوجه جریان نیستید که حسین (ع) دگر بار کربلاهایی دارد، به خود آیید و به سوی خدا روید. به ارواح مقدس شهدا سوگند که فردای قیامت جلوی ما را می گیرند و ما را مؤاخذه می کنند. آیا دیده اید شهیدان خدایی را، این بلاجویان دشت کربلایی را، یکی را سر ندارد، دیگری پیکر ندارد، یکی بی دست و پا، یکی از پیکرش هست چند قطعه گوشت.
آیا اینها نمی دانستند که اینگونه خواهد شد؟ بلی آنها می دانستند که در راه حسین (ع) رفتن چون حسین باید شد. اما عشق حسین (ع) و نور ایمان مگر می گذارد که در خانه ها بمانند، مگر می گذارد که در مدرسه درس بخوانند، آنها درک کرده اند که مدرسه عشق و شور، جبهه است، معلمش امام است، مدیرش امام زمان (عج)، کلاسش سنگر و زنگ مدرسه اش، رگبار مسلسلی است که گلوله های آن آثار کفر و شرک را نابود می کند.
در هنگامی که شهدای عزیز در ایران است من چه بگویم، خدایا الآن که دارم این وصیت نامه را می نویسم می شود که من را هم جزو شهدای درگاهت قبول کنی. خدایا تو را به دردهای دل زینب (س) قسمت می دهم که مرا نیز چون شهدای شورآفرینت به درگاهت قبول بفرما.

دوستان من، برادران و خواهران، اگر عقب ماندیم، برای همیشه عقب مانده ایم. آه و حسرت خواهید خورد که کربلایی بود و ما در آن ایثارگری نکردیم . مگر چند بار می خواهید بمیرید، مگر چقدر می خواهید زندگی کنید. عشق به مادیت و زندگی مگر اینقدر است که ما را از شور و صفای جبهه بی نصیب بگرداند.
پدر و مادرم هرگز از درس و کتاب احساس بدی نکردم،همیشه در آن هنگام که در جبهه بودم یادم نیز از درس و تحصیل علم غافل نبوداما اسلام امروز به من در جبهه احتیاج داشت، نه در کلاس درس. امروز خدا ما را در جبهه می طلبید نه در کلاس درس.
خواهران و برادران در راه خدا تلاش کنید و درس بخوانید و ایثارگرانه به پیش بروید که فردای قیامت در قبال خون شهدا مسئولید. مادرم از شما طلب بخشش دارم. می دانم شما هم خیلی اذیت شدید. مادرم اما بدان که تو را وعده به فاطمه خواهم داد  و پدرم تو را وعده به ابوالفضل العباس می دهم و امیدوارم که آنها شما را در دنیا و آخرت یار و مددکار باشند. من متأسفانه نتوانستم برای شما کاری بکنم. امیدوارم که شما مرا ببخشید.
عزیزان به دنیاو به فریبندگی آن بخندید و به عظمت آخرت و عقوبات آن توجه کنید و در راه رسیدن به خداوند از منتهای قلب اشک بریزید که خدا گریه و اشک مومنش را دوست دارد. اگر بخواهید گریه کنید ، بر حسین و علی اکبر و قاسم گریه کنید

دعا برای امام را فراموش نکنید و برای پیروزی رزمندگان و نهایتاً آزادی اسرا و شفای مجروحین و معلولین

«ربنا افرغ علینا صبراً و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین»

«انا لله و انا الیه راجعون»

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.

بیوگرافی

جـزئیات شـهادت

تـاریخ شـهادت :
1362/08/12
کـشور شـهادت :
مـحل شـهادت :
مريوان
عـملیـات :
والفجر4
نـحوه شـهادت :

اطـلاعات مـزار

مـحل مـزار :
وضـعیت پـیکر :
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
ردیـف :
شـماره :

تصویرمـزار

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *