بسم الله الرحمن الرحیم
قسمتی از وصیت نامه شهید: شهادت کلمه ژرف و معنایی ژرفتر ، امیدی به نوید و نویدی به امید، خروشی در گسترش و گسترشی در خروش، آفاقی در تحرک و تحرکی در آفاق، فلسفه ای بزرگ و عقیده ای سترگ، نفی ارزشهای واهی و تحقیر شوکتهای پوچ، شعار پایداری و راه توجه و بیداری. در این زمینه نمی دانم چه بنویسم و چگونه سایه روشنهایی از اندیشه ام را بر این صفحه منعکس نمایم. آرزو داشتم سنگر باشم تا قلب یک فداکار با ایمان در میان کالبد سختم بتپد و یک دریا آتش امید و پایداری استخوانهایم را بسوزاند. می خواهم شمع باشم و روشنگر محافل، می خواهم پند باشم، سوز باشم، آه باشم، حماسه باشم و ….
بار پروردگارا بعد از تقصیر و ستم بر نفس خود با عذرخواهی و پشیمانی و با دلی شکسته باز آمدم و تقاضای عفو و آمرزش دارم و با حالت توبه و زاری و اعتراف به گناه خود به تو روی آورده ام. ای مولای من از تو درخواست می کنم که مرا در همین شب و همین ساعت ببخشی و درگذری از هر جرمی و گناهی که کرده ام و هر کار بدی که فرشتگان عالم پاکت را مامور نگارش آن نموده ای ولی به فضل و رحمت خود آنها را پنهان داشتی. من از تمام فرهنگیان مخصوصا آنها که بیشتر با من سر و کار داشتند طلب عفو و بخشش می کنم و از آنها می خواهم که قلبا مرا ببخشند و طلب آمرزش برای من بکنند.
علیخان، سیزدهم آذرماه سال 1311 در شهر کرمان دیده به جهان گشود. پدرش احمد و مادرش سکینه نام داشت. علیخان در خانواده ای تهدیست اما منیعالطبع و بیاعتنا به مال دنیا پرورش یافت. پدرش با شغل رنگرزی روزگار میگذراند و علی در دامن پدری زحمتکش و مادری متدیّن و خداترس، الفبای طلبگی آموخت.
از وقتی خود را شناخت، محمدجواد باهنر را نیز شناخت. آنها پسرعمو، پسردایی و از همان کودکی دوست و همراه هم بودند و سال 1323 وارد مدرسهی معصومیه کرمان شدند.
سال 1331 به قم عزیمت کردند و هشت سال از محضر اساتیدی چون آیتالله بروجردی، امام خمینی (ره) و علامه طباطبایی بهره بردند.
سال 1337 وارد دانشگاه الهیات دانشگاه تهران شدند و بعد از آن شیخ علی با لباس روحانیت وارد آموزش و پرورش کرمان شد. وی همگام با انقلاب اسلامی با افشای چهرهی پلید رژیم پهلوی به روشنگری پرداخت و با پیروزی انقلاب اسلامی، از طرف شهید باهنر (وزیر وقت آموزش و پرورش) به مدیر کلی آموزش و پرورش استان کرمان منصوب شد.
شیخ علی، انسانی خوشرو بود. سال 1344 ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو پسر و دو دختر هستند.
همزمان با شروع جنگ تحمیلی برای دفاع از کشور راهی جبههها شد. وی به مسائل جنگ بیش از هر چیز اهمیت میداد. صحبتهایی که در رابطه با اعزام به جبهه و دفاع از اسلام برای محصلین و معلمین میکرد، موید این مساله است.
شیخ علی سال 1363 در رابطه با مجتمعهای آموزشی به جبهه رفت و با مسئولین مربوطه، صحبتهایی به عمل آورد. اولین مجتمعی که در جبهه ایجاد شد، به همت ایشان بود.
به رزمندگان عشق میورزید و میگفت: این بچهها آبروی اسلام را حفظ میکنند و اینها امیدهای امام عزیز هستند.
او سرانجام بیستوهفتم بهمنماه سال 1365 مقابل منزلش توسط گروهک منافقین ترور شد و به شهادت رسید.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه