بسمه تعالي
وصيتنامه پاسدار شهيد علي سلطاني
بسم الله الرحمن الرحيم
إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلونَ في سَبيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنيانٌ مَرصوصٌ (قرآن كريم)
با سلام و درود فراوان به رهبر كبير انقلاب اسلامي رهبري كه ما را از درياي ظلم و ستم نجات داد. بار خدايا اين رهبر بزرگ و امام ما را اين قلب تپيده امت را تا انقلاب مهديت نگهدار. پدر و مادرم اولين وصيتم اين است كه به جان امام دعا كنيد و پيرو او باشيد و از طاعتش بيرون نرويد در نماز جمعه و جماعات شرك كنيد كه مشتي محكم است بر دهان دشمنان اسلام. مادر حسين فرزند زهرا براي نجات اسلام سلاح برگرفت و با طاغوت ستيزه كرد و خون پاكش در صحراي كربلا ريخته شد. حسين شهيد شد تا درس آزادگي به ما بياموزد كه در مقابل زور و استكبار سكوت كردن كار مسلمان نيست. حسين به ما درس شهادت آموخت. درس ايثار و از خودگذشتگي. من مي خواهم پيرو مكتب حسين باشم در اين زمان كه زور و ستم سرتاسر جهان را فرا گرفته و در هيچ گوشه اي نيست كه فرياد مظلومي بلند نباشد. من همراه دلاوران اسلام به ميدان نبرد مي روم تا هم دوش آنها بر عليه كفر جهاني بجنگم. مادرم هم اكنون سرزمين ايران پر از لاله هاي سرخ گشته كه بدست گلچين ستم پرپر گشته اند. از هر گوشه صداي مادر فرزند از دست داده به گوش مي رسد. مادر مرگ براي همه است واين راهي كه بايد همه بروند و چه خوب است انسان در راه خدا بميرد. پدر و مادرم در شهادت من صبر را پيشه سازيد و تحمل رنجها را داشته باشيد. مادرم مبادا در شهادت من ناله و زاري كنيد و بر سر بكوبيد كه زينب داغ 72 تن شهيد را به دل داشت. پدرم تو نيز صابر باش كه اجر و پاداشت در پيش خدا محفوظ است پدرم به فرداي قيامت بيشتر فكر كن و برادرانم را با معارف اسلامي آشنا ساز. خواهرم تو زينب وار بايد از انقلاب اسلامي محافظت كني، علوم اسلامي را بياموز و خود را با كتب ديني بيشتر همدم ساز و هميشه در فكر خدا باش و لحظه اي از او غافل مباش. برادرانم در راه اسلام گام برداريد و دلهاي خود را از نور ايمان منور سازيد و در كارهايتان خدا را در نظر داشته باشيد و بار ديگر مي گويم در نماز جمعه شركت كنيد و هيچگاه سنگر مسجد را ترك نكنيد و پيرو ولايت فقيه باشيد.
يكم فرودين 1344، در شهرستان سيرجان زاده شد. پدرش حسين، پارچهفروش بود و مادرش طاهره نام داشت. دانشآموز سال دوم متوسطه بود، به عنوان بسيجي درجبهه حضور يافت. هجدهم مرداد 1362، در مهران توسط نيروهاي عراقي بر اثر اصابت تركش به سر و دست، شهيد شد. مزار وي در گلزار شهداي زادگاهش واقع است. برادرش حميدرضا نيز به شهادت رسيده است.
هوش سرشار و استعداد درخشان او را بر آن داشت كه بيشتر وقت خود را مصروف انقلاب و شناخت گروهكها و شيوه مبارزه با آنها و معرفي خط امام و آگاهي دادن به نسل جوان سازد. عمر كوتاهش جز شناخت اسلام واقعي و انتقال آن به مردم كاري ديگر نداشت. عشق به اسلام و انقلاب و دفاع از ميهن او را وادار كرد آماده رفتن به جبهه هاي جنگ گردد. چهار مرتبه به ميدانهاي نبرد شتافت كه نشانه ايمان و علاقه و حس فداكاري اين بزرگوار است.
در نهايت در 18 سالگي مزد تلاش و فداكاري خود را گرفت و شربت شهادت نوشيد و به جمع كساني پيوست كه عند ربهم يرزقون. گوارايش باد اين شهادت و اين بهشت برين و ياد و نامش پيوسته متبرك باد.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه