به نام خدا
من علی شجاعی که و صیت نامه خود را با نام خدا شرو ع میکنم و اگر سعادت داشته باشم شهادت نصیبم خواهد شد و صیت نامه اینچنین است : شکر میکنم خدای بزر گ را که به من شعوری عنایت کرده و راه حق را تشخیص بدهم خدای را شکر که به من قدرتی داده است که در این راه گام بزرگی بردار م و خدا را شکر می کنم که یه قدرت بزرگ و پرشکوهی به رهبر کبیر انقلاب داده است . سلام و درود فراوان بر تمامی کسانی که تقوا را پیشه کرده اند و فقط برای خدا قدم برمی دارند و سلا م بر همیشه پویندگان راه حق و حقیقت و قیام گران چه در روز و در شب کسا نی که روزها مانند شیر خروشانند و شبها عابدانی بیدار و خلاصه بر همه دوستان و آشنایان . از پدر و مادر خود خوا هش می کنم که و قتی من شهید شدم برای من گر یه نکنند بلکه خو شحال باشند و شربت و شیرینی بدهند پدر و مادر خوا هش می کنم برای من گریه نکنید من از خداوند تبارک و تعالی خواهش میکنم که گناهان مرا ببخشد و مرا در بهشت جای دهد ولی هر چه میدانم که گناهان من زیاد است و لی خدا وند انها را میبخشد و باید شما هم از خدا بخوا هید که رهبر انقلاب و رزمند گان ما را صحیح و سالم نگاه دارد هر چند که رزمندگان ما همیشه پیروز هستند خدا وند انها را یاری دهد . و از برادران گرامی خود خواهش میکنم که پدر و مادر را یاری دهند و نگذارند انها برای من گریه کنند پدر و مادر و برادر و خواهر هر قطره اشک شما مانند یک سوزن است که بر کف پای من است فرو میرود و اسلام خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
هفتم خرداد 1340، در شهرستان كرمان به دنيا آمد. پدرش محمد، کارمند اداره راه بود و مادرش رخساره نـام داشت. تـا سوم متوسطه درس خواند، به عنوان سرباز ارتش به جبهه اعزام شد. دوازدهم آذر 1360، در سومار توسط نيروهاي عراقي بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. پيكر وي در زادگاهش به خاك سپرده شد.
شهید در خانواده متوسطی پا به عرصه وجود گذاشت و در آن زمان که جو خفقان بر اجتماع حکمفرما بود زندگانی را شروع کرد . او دوران ابتدایی را در یکی از دبستانهای نزدیک خانه شان به اتمام رساند و وارد دوره راهنمایی شد علی از همان بچگی فردی با ادب و مهربان بود . همیشه با زیردستان خودش خوبی و لطافت نشان میداد. هرکس به او یا کس دیگری زور میگفت با تمام قدرت و شجاعت در مقابلش ایستادگی می کرد . او از همان دوران کودکی علاقه عجیبی به احکام و معار ف اسلامی از خود نشان میداد از مجالس ان موقع که مخفیانه برای بحث تشکیل میشد با علاقه از ان شرکت می کرد دوره را هنمایی را به پایان رساند و برای دانشکده افسری ثبت نام کر د ولی خو شبختانه مردود شد و به کر مان بازگشت و باز به فعالیت خودش در راه عقیده و پیشبرد مقاصدش که جز اسلا م و احکام اسلا می نبود شروع کر د . اوایلی که مردم ایران زمین از خواب غفلت بیدار شده بودند و دسته دسته درراهپیما یی ها شر کت میکرد ند . علی با هزار شو ق و علا قه مسئو لیت شعار نویسی و اعلامیه پخش کنی را به عهده گرفت و یکی از شبها که اعلامیه بر دیوارها می چسپاند بوسیله افراد ساواک گرفته شد و به سه ماه حبس محکوم گشت . از زندان که ازاد شد کار خود را به نحو دیگری و در یک جنب دیگری با همان فکر و عقیده شروع کرد. یاد ماست زمانی که حماسه مسجد جامع به وقوع پیوست علی در انجا بود و مسئول نگهداری از خواهران گشته و محافظت میکرد . اگر هر بار که علی را میخواستی پیدا کنی در داخل مسجد بود با برادران خود به اطراف کرمان میرفتند تا مردم آنجا را ارشاد کنند . زمانی که چماق به دستان به کرمان امده بودند و مغازه های سر راه خود را آتش میزدنند . علی در پشت بام مسجد با […] انتظار انها را می کشید با درگیر شدن با انها بتوانند ضربه ای به آنها زده و کاری از پیش برده با شد بعد از زحماتی که علی و مردم در راه آزادی کشو رشان کشیدند بالاخره ایران از بند استعمار گسیخت و انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و در هر محله و هر مسجد عده ای جوان جمع میشدند و از محلها حفاظت و نگهبانی میکردند که علی یکی از انها بو د شبها با یک چوب دستی تا صبح در خیابانها کشیک می دادند و نگهبان انقلاب و ناموسشان بودند .تا اینکه جنگ شروع شد جنگ بین کفر و حق جنگ بین اسلام و کافر . علی برا اینکه راهی را که از اول شروع کرده و به اینجانب رسانیده تمام کند خود را به حوزه نظام وظیفه معرفی کرد و به جبهه رفت و بعد از یکسال و چند ماه که خدمت کرده بو د به شهادت رسید و به لقاء الله پیوست و با خون خود پیام داد که هرگز راه شهدا را فراموش نکنیم و راهشان را ادامه دهیم .
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه