وی در بیستویکم بهمنماه سال 1364 در عملیات والفجر هشت در منطقه فاو بر اثر جراحات جنگی به شهادت رسید.
پیکر مطهرش مدتها در منطقه ماند و سال 1374 تفحص و برای خاکسپاری به کرمان منتقل شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ به نام خداوند بخشنده مهربان
آنانکه گفتند خدا و در راه خدا گفتن استقامت و صیر کردند و از طرف خداوند به آنها گفته می شود نترسید و غمناک نباشید که ملائکه خداوند بر شما نازل می شود و بشارت داده می شود به آن بهشتی که خداوند وعده فرموده است.
با نام خدا و برای خدا و به راه خدا و با یاد خدا (وصیت نامه خود را شروع می کنم)
انا فتحنا لک فتحا مبینا
با سلام درود بر منجی عالم بشریت و نائب برحقش امام خمینی و با سلام و درود به ارواح پاک طیبه شهدای اسلام از کربلای حسین گرفته تا کربلای ایران که با نثار جان خویش اسلام را زنده کردند بعضی کسانی که زندگی زنده ها از مرگ آنهاست و با سلام بر تمامی خانواده شهدا که صبر را پیشه خود ساختند و با سلام و درود بر تمامی معلولین و مجروحین جنگ تحمیلی عراق بر ایران که شهیدان زنده این انقلابند.
در این لحظات آخر عمر سر تا پا گناه و پشیمانی وصیت خود را می نویسم و علم کامل دارم که در این ماموریت شهادت جان به پروردگار بزرگ باید تسلیم نمایم انشاالله که خداوند متعال با رحمت و بزرگواری خود گناهان بیشمار این بنده خطاکار را ببخشد انشاالله. افتخار بر رزمندگانی که جبهه های نبرد را با مناجات خویش و راز و نیاز با محبوب خود عطرآگین نمودند. در مورد خواندن قرآن سفارش زیاد می کنم(البته من کوچکتر از آن هستم که سفارش کنم) زیرا علی(ع) فرمودند “خیرکم من تعلم القرآن علمه” بهترین شما کسانی هستید که قرآن را فرا گیرد و به دیگران نیز بیاموزد. این انقلاب به گردن همه حق دارد خصوصا قشر جوان زیرا در گذشته این قشر به سوی فساد سرازیر شده بود و قرآن و احکام قران و مسجد را فراموش کرده بود.
برادران، خواهران، پدران، مادران:
اسلام در نماز و روزه و گریه برای امام حسین خلاصه نمی شود. جهاد هم دارد بی تفاوت نباشید. به پا خیزید.
چند کلمه ای با همسنگران دوران تحصیلم:
لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِي طَلَبِ الْعِلْمِ لَطَلَبُوهُ وَ لَوْ بِسَفْكِ الْمُهَجِ وَ خَوْضِ اللُّجَجِ (امام سجاد ع)
اگر مردم بدانند که در علم چه چیزهای است هر آینه آنرا طلب می کردند اگرچه به قیمت ریخته شدن خونها و فرو رفتن در گرداب ها باشد.
همسنگر مدارس بدان جبهه دانشگاه است فرصت را از دست نده. جبهه در حقیقت رهگشای بهشت است و چشم ملکوتی جبهه را جنت الهی می بیند این شعار نیست بلکه حقیقت است نور خدا در جبهه متجلی است، گوش ملکوتی نغمه های دلربای بهشت را می شنود و چشم حقیقت بین زیباییهای بهشت را در جبهه مشاهده می کند.
همسنگر مدارس این سنگر را خوب حفاظت کن. با پیشرفت خودت در علم ثابت کن احتیاج به مهندس و دکتر و غیره به اجانب شرق و غرب نداری و خود هم می توانی تخصص پیدا کنی اگر که بخواهی(خواستن توانستن). با انجمن اسلامی مدارس همکاری کنید در بسیج دانش آموزی نیز فعالیت داشته باشید. در هر زمینه ای که می توانید خدمت کنید زیرا هر گامی که برای رضای خدا و برای دین اسلام بر می دارید اجر و مزد آن کمتر از خون شهیدان نیست. با هر نوع اختلاف و تفرقه افکنی در بین درس و تحصیل جدا مبارزه کنید و این طور افراد را شناسایی کرده و راهنمایی کنید اگر قابل راهنمایی نیستند از خود دور بسازید که همین عده قلیل همانند رژیم منفور پهلوی در گوشت و پوست و استخوان شما نفوذ می کنند و از راه دین و مذهب و تعطیلی مدارس و از راههایی که احساسات شما شدید باشد به شما ضربه می زنند.
و اما روی سخنم با پدر و مادر گرامی ام
مقام مادر
مادر عزیز امیدوارم که سلام گرم خالصانه فرزندت را قبل از شهادت که از کربلاهای جنوب ایران نثارت می کند بپذیری و همواره در پناه خدا و در جهت خدا بنده خوب خدا باشی.
مادرجان تو برایم همواره مادری نمونه بودی آنچنانکه همیشه ارزو می کردم تا موقعیتی بیابم و شرح حالت را به عنوان زنی از زنان قهرمان بنویسم تا سرمشق برای دیگران نیز باشد.
مادر مهربان تو شغل مادری و تربیت فرزندانت را به عنوان عبادتی بزرگ و تکلیف الهی می دانستی و در قبال آن خود را در برابر خدا سخت مسئول میدیدی. تو گویی با تمام وجودت باور داشتی که شغل انبیا است. اگر یک بچه خوب به جامعه تحویل دهی آنقدر ارزش دارد که نمی توان آن را توصیف نمود و به قول امام عزیز به اندازه تمام عالم ارزش دارد و به طور کلی سعادت جامعه به تربیت فرزندت بستگی دارد.
مادر عزیزم تو گویی با تمام حرکاتت با تمام صبر و استقامت در برابر انبوه مشکلات به تمامی مادران عالم درس می دادی. ای مادران شما با دستی گهواره بچه هایتان را تکان می دهید و با دست دیگر سرنوشت جهان بشریت را قلم می زنید. مادرم تو راز زندگی را به این حقیقت یافته ای که باید بنده خدا و مجری احکام و تکالیف الهی بود و اولی ترین و مهمترین تکالیف را در تربیت فرزندانت می دانستی تو می دانستی که باید برای اصلاح جامعه کار بنیادی کرد و بنیادی ترین کار برای زنان، شغل مادریشان می باشد شغلی که در ردیف شغل انبیا است و برای انجام این رسالت بزرگ منتظر نبودی تا حتما اولا دیگران شروع کنند تا تو نیز شروع کنی بلکه می گفتی هر کسی باید از خود شروع کند و در یک جمله بگویم شما در حد وسیع و توان خود نشان دادید که چگونه می توان پیرو حضرت فاطمه سلام الله علیها بود.
مادر شما که در پیشگاه حق تعالی خیلی خوب و منزلت دارید آنقدر در پیشگاه الهی مقامتان بلند است که خدای تبارک و تعالی اجازه نمی دهد حتی فرزندی با صدای بلند نسبت به والدینش سخن بگوید. مادر همیشه خود را شرمنده می دانم از اینکه نتوانستم لااقل ذره ای از اینهمه زحمات شبانه روزی شما را جبران نمایم اما قول می دهم که با دعای خیر شما به یاری خداوند همیشه در صراط مستقیم گام بردارم و سپس بندگی خدا را بنمایم و مسلما از بزرگترین آرزوهای شما درباره فرزندت نیز همین می باشد.
مادرم همیشه در مواقع مختلف عظمتها و ویژگیهای شما به گونه های مختلف برایم روشن شده است اما این بار به گونه ای عمیقتر و پرمعناتر از ویژگیهایت برایم درخشان گشت.
مادر عزیزم قبل از اینکه برای اولین بار توفیق آمدن به جبهه ها را بیابم همیشه افسوس می خوردم که چرا خداوند این سعادت را نصیب من نمی کند؟ حتما شایستگی آن را ندارم حتما آن خلوص را که باید دارا شوم ندارم.
آری مادر برای اولین بار که راهی جبهه شدم حاضر نبودی حتی از پول بیت المال مرا ببرند و با آنهمه عظمت و بزرگی ات مقداری پول برداشتن و به من دادی که فرزندم کرایه راه جبهه را و چیزهایی که در راه رفتن مورد لزوم بود خریداری کنم و می خواستی ثابت کنی فرزندت را که برای یاری دین خدا می فرستی مادیات خود را نثار این راه کنی من به وجود تو مادر عزیز افتخار می کنم و هر چه در کتابهای لغت گشتم کلمه ای پیدا ننمودم که بتواند مقام و عزت ترا آنگونه که باید و شاید در بر داشته و بزرگی ترا برساند از این جهت تر ا به همان نام مادر خطاب می کنم زیرا این کلمه کاخ منزلت و قدرت ترا تا عرش خدای تعالی بالا می برد و بخوبی می تواند معرف وجود و شخصیت تو باشد . تو آن گوهر یکدانه ای هستی که خداوند به افراد بشر می بخشد و زمین و آسمان را عطا کرده و وقتی باز گرفت و زندگی و هستی را از کف ربوده است . مادر در تمام دنیا هیچ چیز به عزیزی تو نمی رسد حتی جان هم نخواهد توانست مانند تو گرامی و محبوب باشد زمانی می اندیشم ذرات وجودم همگی بر روی هم در اثر رنجها و زحمات شبانه روزی تو پرورش یافته دلم می لرزد که مبادا نتوانم یکی از میلیونها حقی را که بر گردن من داری ادا نموده کوچکترین وظیفه خویش را نسبت به تو انجام دهم. در جهان عشق، محبتهای گوناگون وجود دارد که هر کدام آتشی است تا دل و جان را فروزان سازد و لیکن هیچکدام به پاکی و صفای مهر تو نمی رسد. عشق و محبتی که در قلب تو وجود دارد لطف خدایی است و از قید و بند همه آلایشها پاک است. مادر آیا کافی نیست تا اینجا دیگر که بدانی چقدر به تو علاقمند بودم و تا چه اندازه دوستت داشتم. از اشتیاق تو دیگر سخنم از دل بر نمی آید و زبانم حرکت نمی کند. زین پس راز دلم را از نگاهم بخوان برای آخرین بار مرا در آغوش بگیر و باز مانند زمان کودکی پیشانیم را ببوس تا تاریخ و مشقت زندگی را در آخر فراموش کنم.
مادر اگر من پیش از تو بمیرم چنان شادمان خواهم بود که سر از پا نمی شناسم زیرا در آن جهان در آرامش ابدیت در صفا و طراوت بهشتی در میان جلوه انوار ایزدی ترا خواهم دید و زمانیکه رخت از این جهانبر بستی برای همیشه در آسمان در کنار هم بسر خواهیم برد. می دانم که در مرگ من خواهی گریست ولی بدان که با مرگ انسان به کمال می رسد. و تو در زندگیت مرا چنان پرورش دادی که به آسانی به هدف اصلی بشریت یعنی جمال و کمال رسیده ام.
پدر گرامی اگر خواستی قطره ای اشک برایم بریزی برای امام حسین بریز زیرا امام حسین گریه کن نداشت. آری پدر امام حسین شب را از عمرسعد مهلت خواست نه یک روز. زیرا می خواست در شب راز و نیاز کند با معبود خویش و بیشترین پیروزی که رزمندگان در جبهه بدست آوردند از دعاهای شب بوده.
آری برادر دعاهای شما شبها بیشتر مورد قبول خداوند می باشد و خداوند درباره عظمت شب آنقدر در قرآن حرف زده که برای روز نزده. هرگاه خدا را خواستی بیابی و آدرس خدا را می توانی با دعای شب بدست اوری (نماز شب)
ای مادران و پدران در روز قیامت خدا همه را صدا می زند […] (محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین) ولی فرزندانشان را صدا نزند آیا اینطور خوب است نه هرگز بر خانواده ما ننگ و عار است که در راه اسلام گام بر نداریم و دین خدا را یاری نکنیم این را هم تذکر بدهم ای اقوام و خویشان من: شاید در ذهنتان خطور کند اگر به جبهه نرفته بود کشته نمی شد ولی من این را می گویم اگر در شهرمان هم بودم زمانی که مرگ من فرا می رسید هیچکس هیچکاری نمی توانست بکند زیرا در قرآن آمده: و لا یمکن الفرار و فرار هم از پیشگاه خدا غیر ممکن است پس چه بهتر در راه معبود خودش خدا جان سپارم.
خواهر و برادر و پدر گرامی نمازهایتان را در اول وقت بخوانید هرگز نماز را سبک نشمارید زیرا از حضرت صادق(ع) آمده است هرگز شفاعت ما نرسد به آنکس که نماز را سبک بشمارد.
خواهرم طی چند مدتی که در کرمان تحصیل می کردم شما و شوهر مهربانت تمامی امکانات زندگی و رفاهی و تحصیلی را در اختیارم قرار دادید و من نتوانستم کوچکترین ذره ای جبران کنم در طول زندگیم ضعفهایی نیز داشتم که شما مرا زیاد راهنمایی کردید از همین جا امید عفو و بخشش دارم و از خدای بزرگ بخواهید که قلم عفو بر گناهانم بکشد. خواهرم سنگر مدارس را رها نکن و با تحصیلت خدمت ارزنده ای به جامعه اسلامی بکنید. در وهله اول حجابت را نیز رعایت کن و به دیگر دوستانت نیز سفارش کن که با حجاب اسلامی خود به خون شهدای انقلاب ارج بگذارند زیرا از فاطمه اینگونه خطاب است: ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است.
و اما ای خدای مهربان: با اینکه همه جا بودی با اینکه در همه جای طبیعت نشانه ای از خلقت تو بود من شب و روز در خواب غفلت بودم. تمامی موجودات طبیعت در شب تو را تسبیح می کنند ولی ما شب را به عیب جویی و غیبت دیگران مبادررت می ورزیم. خدایا هیچ وقت من را با علما ندیدی هر وقت مرا دیدی در غفلت و سرگردانی بسر برده ام.
خدایا خودت در قرآن به حضرت محمد(ص) گفتی هیچ بنده ای را از در خانه ات مران. خودت گفتی که شما یک قدم در راه من بردارید من قدمها راه را برای شما باز می کنم ما هم آمدیم برای نصرت و یاری دینت پس ما را قبول کن.
ای امام زمان تو را به مادر پهلو شکسته ات سوگند می دهیم که ما را در جبهه ها یاری کن.
ای حسین شهید تو را به مادر سیلی خورده ات سوگند می دهیم که در شب عملیات به سراغمان بیا و کمکمان بکن.
ای زهرا دخت پیامبر(ص) تو را به فرزندان شهیدت پیروزی ما را امضا کن.
در آخر اگر از من حرکت غیر اسلامی مشاهده کردید ببخشید و به بزرگواری خودتان حلال کنید و اگر اسیر شدم که هرگز تن به ذلت و خواری و اسارت نخواهم داد و اگر مفقود شدم هیچ انتظار نداشته باشید که برمیگردم زیرا در زمره اولیاالله خواهم بود.
ای حبیب ابن مظاهر(پدرم) اسلحه من مگذار به زمین بیفتد با برداشتن سلاحم روحم را شاد کن که همه بدانند ملت مسلمان ایران از بذل جان خود و فرزن خود هم واهمه ندارد. به هیچ فرد و یا چیزی در مورد انقلاب بدبین نشوید زیرا این راه را خودم انتخاب کردم کسی به زور مرا نفرستاده. برادرانم با رفتن خدمت سربازی از مرزهای ایران به نحو احسن نگهبانی و حراست کنند.
خواهرانم با حجاب خود بر خون شهدا ارج بنهند.
در آخر مرا در کرمان در کنار قبر دیگر شهدا به خاک بسپارید تا دوستانم بتوانند سری به این گنهکار بزنند فاتحه بخوانند و از خدا امرزش گناهانم را بخوتاهند. اگر که مادرم بی تابی کرد هر چه او گفت انجام دهید زیرا من به مادرم و به مقام مادر خیلی ارج و احترام قائل هستم. با صدای بلند بگویید
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار(3) از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزا
رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما معلولین و مجروحین شفا عنایت فرما. زیارت کربلا نصیب ما بگردان. شهادت در رهت نصیب ما بگردان. صدام و لشکرش نابودشان بگردان. الهی آمین یا رب. 63/12/25
من الله توفیق. علی شفیعی
علی، دوم شهریورماه سال 1343 در شهر راور از توابع استان کرمان متولد شد. پدرش اکبر کارگر سادهای بود و مادرش زهرا نام داشت. این پدر و مادر دلسوز و مهربان، مقدمات تحصیل فرزندشان علی را تا پایان مقطع متوسطه و اخذ دیپلم فراهم کردند.
شیپور جنگ تحمیلی که نواخته شد، علی بهعنوان بسیجی وارد جبهههای نبرد شد و به دفاع از کشور پرداخت.
وی سرانجام در بیستویکم بهمنماه سال 1364 در عملیات والفجر هشت در منطقه فاو بر اثر جراحات جنگی به شهادت رسید.
پیکر مطهرش مدتها در منطقه ماند و سال 1374 تفحص و برای خاکسپاری به کرمان منتقل شد و در قطعه 2، ردیف 2، شماره 3 گلزار شهدای کرمان به خاک سپرده شد.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه