علی علیزاده یزدی

نــام :
علی
نـام خـانوادگـی :
علیزاده یزدی
نـام پـدر :
حسین
تـاریخ تـولـد :
مـحل تـولـد :
سـن :
سـال
دیـن و مـذهب :
شرح شهادت
وصیت نامه

قسمت هایی از وصیت نامه مفقود الاثر علی علیزاده یزدی به طور شفاهی

مادرم افتخار میکنم که فرزند شمایم و از اینکه مرا اینچنین تربیت نمودید ممنون شمایم دلم خیلی می خواهد بروم به جبهه مادرم این قول را به من بده اگر فرزند بعدیت پسر شد او را به جای من بحساب بیاور و من میروم جبهه و اگر دختر شد نه،در هنگام تولد آن برادر ،بسیار خوشحالانه به مادر گفت مادر جان خوشحالم آن وعده رسیده است که به قول خودتان عمل نمایید.

مادرم زحمت مرا زیاد کشیده اید مرا حلال کنید ،امام را فراموش نکنید ،محکم باشید اگ من شهید شدم گریه نکنید که دشمنان در این محل از گریه تو خوشحال شوند.

پدرم مرا عفو کنید از تربیت خوبتان که برای هدایت من انجام دادید کمال تشکر را دارم و از اینکه اجازه دادید بروم به جبهه ممنون شما هستم .

 

در آخر نظر آقا علی این بود که نماز و ولایت را همیشه سر لوحه کار خودتان قرار دهید.

بیوگرافی

بسم الله الرحمن الرحیم

زندگینامه مفقودالاثر بسیجی نوجوان آقای علی علیزاده یزدی

علی آقا در همت آباد علیای رفسنجان که از قریه های شهرستان رفسنجان است پا به عرصه وجود گذاشت و در دامان پر مهر و محبت مادری مهربان و دلسوز و عاشق امام حسین (ع) تربیت شد دوران کودکی علی آقا در همت آباد بود و ابتدای دوره رفتنی به مدرسه این خانواده ،پر عیال و مستضعف و زحمت کش به شهر رفسنجان کوچ کردند و در حوالی خیابان 15ز خرداد سکونت گزیدند و علی آقا دوران ابتدایی خود را در مدرسه ابن سینا گذارند و دوران راهنمائی خود را در راهنمایی دهخدا می گذراند که دوران راهنمایی او مقارن بود با پیروزی انقلاب و حرکت ملت ایران و علی آقا مثل یک جوان مخلص و غیور از همان ابتدا ی انقلاب همراه جوانه در خیابانها مقابل رژیم دژخیم ایستاد و با ورود امام امام . پیروزی انقلاب اسلامی جزو بسیجیان و نگهبانان محله کشیک می گذرد از همان ابتدا یک روحیه شجاعانه و دلیرانه داشت و روح بلند و والای او در این محله شاید همتایی نداشت و به محض حمله دژخیمانه صدام به میهنئ اسلامی او در صف بسیجیان قرار گرفت و همین روحیه باعث شد کلاس درس و مدرسه را کنار بگذارد و ترک تحصیل نماید.

در حمله ی افرادی که مخالف ورود امام بودند از ساواکی ها و..نادان با او مخالف بودند و او با افرادی که دشمن امام بودند مخالف می کرد و از انقلاب و امام دفاع می نمود از بچگی نسبت به مسجد و نماز و روزه عشق می ورزید و هیچکس از خانواده ی او همتای او نبود خلاصه در سال دوم راهنمایی بود که ترک تحصیل نمود و حدود 3 ماه در یک درب سازی که نزدیک منزلشان بود که ایشان هم از افراد بسیجی و جبهه ای ….موسی ملائی که مشوش او شده بود در این راه ، مشغول به کار بود و بعد عازم جبهه شد مدت 23 روز در کرمان آموزش دید و بعد به اهواز رفت در عملیات والفجر شرکت نمود و جزو رزمندگان شجاع و سربازان امام زمان (عج) قرار گرفت و آن تفنگ بزرگ را بر دوش کوچکش گذاشت و با دشمن خصم صدا می وارد جنگ شد و با حضورش در جبهه به ما آموخت که واجب اصلی نگه داشتن دین و مکتب و مملکت است که اگر اینها سالم بمانند می توان در سایه آنها آسایش و عزت و شرافت زندگی کرد و هنوز بعد از 13 سال و اندی هیچ خبری از او نیست و خانواده ی او همواره مانند کوه ایستاده اند و ایستادگی می کند همچنین فرزندی را برای بقای اسلام و قرآن هدیه نموده اند.

جـزئیات شـهادت

تـاریخ شـهادت :
1362/01/22
کـشور شـهادت :
مـحل شـهادت :
شرهانی
عـملیـات :
نـحوه شـهادت :

اطـلاعات مـزار

مـحل مـزار :
وضـعیت پـیکر :
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
ردیـف :
شـماره :

تصویرمـزار

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *