عوض ریگانی پور

نــام :
عوض
نـام خـانوادگـی :
ریگانی پور
نـام پـدر :
محمد
تـاریخ تـولـد :
1347
مـحل تـولـد :
سـن :
سـال
دیـن و مـذهب :
شرح شهادت
وصیت نامه

بسمه تعالی
بنام کسی که انسان را از خاک می آفریند و باز او را به خاک بر می گرداند
وقتی که بدنیا آمدیم ما عریان / مردم همه خندان ما بودیم گریان
کاری بکنیم ای دوستان وقت رفتن / مردم همه گریان ما باشیم خندان
همانطور که تمامی ما می دانیم خواه نا خواه روزی از این دنیای فانی باید هجرت کنیم، پس چه خوش است این هجرت ما در راه الله باشد که همان راهی که هزاران هزار بنده پاک و مخلص خداوند هجرت کردند و یا دوستانی از ما بودند که فقط و فقط راهی می رفتند که همان راه سرخ شهادت بود و از کسانیکه در راه اسلام و کتاب آسمانی هجرت کردند و از آنها بپرسیم که به خاطر چی شما هجرت کردید؟ می گویند برای اسلام ، پس اگر این درخت اسلام اینقدر به خون من و شما احتیاج دارد بگذار هر چه زودتر برویم و همچون سالار شهیدان خون ناقابل خود را تقدیم این درخت اسلام کنیم. و ای کسانی که این چند خط فردی که خون خود را به پای درخت تنومند اسلام ریخته است از دل و جان بخوان تا دشمان ما بدانند که کسی فرزند اسلام است از مرگ نمی ترسد و در بستر جان نمی دهد و یا به گفته دیگر مرگ خوب است اما نه در بستر بلکه در راه و هدفی که آزادی در آن باشد. و ای خواهر من تو بدان حجاب تو آغشته به خون من است و با حجاب خودت روح من را شاد کن.
و ای برادری که من را دوست داشتی ، اکنون که این وضعیت من را می خوانی گریان مباش چون راه و هدف من از همان اول معلوم بود و به آرزوی که سالها در انتظار آن بودم اکنون رسیدم و بدان گر چه من نیستم ولی تو هم می توانی روزی پیش من بیایی و به گفته رهبر عالیقدر ما که می گویند: مملکتی که شهادت دارد ، اسارت ندارد.
و ای پدری که سالها به پای من زحمت کشیدی که شاید روزی در پیری دست تو را بگیرم ولی واقعا خجل هستم که نتوانستم تا چنین روزی و در پیری عصای دست شما باشم از شما طلب بخشش دارم و ای مادر می دانم تو با من راز و نیاز می کردی و تمام امید تو در زندگی به من بود و این را بدان مادر من اکنون که به شهادت رسیدم همانند آن روزی است که به ازدواج رسیدم و مادر تو را جان عزیز زهرا قسم می دهم که گریان مباش و اگر هم خواستی برای فرزند خویش گریه کنی از روی خوشحالی باشد گریه تو ای مادر . و می دانم که حقیقت تلخ است اما نه به تلخی کسانی که از دنیای هستی بی خبرند و من که اکنون دیگر در بین شما عزیزان نیستم ولی به شما فقط چند جمله ای بیشتر نمی گویم: درست دو شب قبل از به شهادت رسیدنم بود که در گوشه سنگر عشقم نشسته بودم ، خواب عجیبی چشمانم را گرفته بود ولی می توان گفت که خواب نبود بلکه در عالم دیگری بودم که شخصی سوار بر اسبی سفید و در حالیکه به طرف من می امد و نیز زیر لب زمزمه می کرد و می گفت: شما چرا نمی آیید من و دیگران منتظر شما هستیم و موقعی که کنار من ایستاد دست بر گردن من انداخت و مرا بوسید و گفت خوش بحالت ای جوان چون درب بهشت به روی تو باز است و این جز حقیقت چیز دیگری نبود ولی با شما هم ؟؟؟ آنهایی که رفتند کار حسینی کردند شما که مانده اید کار زینبی کنید و در حجله من به جای اینکه چای و چیز دیگری باشد شربت و شیرینی و نقل بدهید چون واقعا شهادت عشق من بود و اکنون به عشق خود رسیدم.
اگر من ناجوانمردی کردم به حق شما ، شما جوانمردی کنید از سر تقصیر من بگذرید و می دانیم که در این دنیا هیچ چیز رنگ حقیقت به خود نمی گیرد بجز نیکی و خوبی و ایمان شخص.
این بود وصیت یک فردی که دیگر جان ندارد بلکه روح دارد.
عوض ریگانی پور فرزند محمد – بم

بیوگرافی

سوم‌ ارديبهشت ‌1347،  در روستاي محمدآباد از توابع شهرستان‌ بم دنيا آمد. پدرش محمد، كارگر بود و مادرش‌ سكينه نام داشت. تا چهارم‌ ابتدايي‌ درس خواند. پاسدار بود، شانزدهم آذر 1367،  در روستای خيرآباد بم هنگام درگيري با اشرار بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسيد. مزار وي در گلزار شهداي همان روستا واقع است.

وی دوران دبستان خود را در مدرسه محمد آباد قلعه شهید گذراند و با توجه به فقر مالی خانواده خود مجبور به ترک تحصیل شد و تا تاریخ 65/15/1 به شغل کارگری و رانندگی با تراکتور مشغول بود و از تاریخ 65/1/15 بعنوان بسیجی عازم جبهبه های حق علیه باطل شد و تا تاریخ 67/4/18 در جبهه های نور علیه ظلمت بعنوان رزمنده دلاور در جبهه های جنوب و غرب کشور حضور فعال داشت و در این مدت در عملیات های کربلای (1) و کربلای (4) و کربلای (5) و کربلای (8) و نصر (4) و کربلای (10) و والفجر (10) و بیت المقدس (7) شرکت نموده است و از تاریخ 67/4/18 در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فهرج بعنوان نیروی عملیاتی با اشرار از خدا بی خبر در حال جنگ و ستیزه بود که در چند درگیری شرکت داشته است که تعدادی از اشرار را به درک فرستاده است و در تاریخ   /  /  1367 اشرار از خدا بی خبر بطور ناجوانمردانه آن هم در خانه در حضور اعضای خانواده خود نامبرده به شهادت رساندند که در این حرکت 4 نفر از اعضای خانواده شهید مجروح شدند.
وضع خانوادگی شهید: خانواده شهید فردی کشاورز می باشد و در فقر و بیچارگی بسر می برند وزندگی بخور و نمیری دارند.

آخرین دیدار و توصیه شهید : با توجه به اسرار خانواده شهید که ما پشت و پناهی نداریم و تنها امید ما بعد از خدا شما هستید شما در درگیریها شرکت ننمایید ، شهید جواب داده است امید همه ما خداوند بزرگ می باشد ودر حال حاضر باید به اسلام خدمت نمایم و ادای تکلیف کنم در رابطه با رشادت و شهامت شهید در درگیریهای منطقه فهرج از حاج عباس خلیلی فرماندهی محترم سپاه بم که آن زمان فرمانده مستقیم شهید بوده اند.

جـزئیات شـهادت

تـاریخ شـهادت :
1367/09/16
کـشور شـهادت :
مـحل شـهادت :
روستای خیرآباد بم
عـملیـات :
نـحوه شـهادت :

اطـلاعات مـزار

مـحل مـزار :
وضـعیت پـیکر :
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
ردیـف :
شـماره :

تصویرمـزار

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *