عیسی حیدری

نــام :
عیسی
نـام خـانوادگـی :
حیدری
نـام پـدر :
شهریار
تـاریخ تـولـد :
1343
مـحل تـولـد :
سـن :
سـال
دیـن و مـذهب :
شرح شهادت
وصیت نامه

وصیت نامه ی شهید عیسی حیدری :

بسم الله الرحمن الرحیم

« إنّ اللهَ اشتَری مِنَ المُؤمِنینَ أنفُسَهُم وَ أموالَهُم بِأنّ لَهُم الجَنّة یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الله » توبه ، 111

گواهی می دهم خدایی نیست جز الله ، پاینده و پابرجاست و در خلقت آسمان و آفرینش زمین هیچ کس را به کمک نگرفت . گواهی می دهم محمد (ص) بنده و رسول خدا و آخرین پیامبر الهی و کامل ترین انسان روی زمین است .

حالا که دارم چند جمله ای را به عنوان وصیت نامه می نویسم ، چند صباحی بیش تا عملیات باقی نمانده است ؛ اکثر هم رزمان وصیت نامه هایشان را نوشته اند و آماده ی پیکار در راه خدا می باشند و من هم به عنوان یک رزمنده که امیدوارم حرکت و جهاد من در راه خدا و مورد رضای او قرار گیرد .

خدایا تو را گواه می گیرم از موقعی که از خانه حرکت کرده ام و تا به امروز فقط برای کسب رضای معبود بوده است و هیچ انگیزه ی دیگری نبوده و من این مسائل را از سرور شهیدان اباعبدالله (ع) آموختـه ام ، لحظـه ای که احساس کرد که اسلام در خطر است ، از همه چیز خود گذشت ، زن و فرزند و خواهر و برادر و دوست ، همه  را آماده و مهیا برای جانبازی در مقابل معبود کرد و حاضر به اسارت اهل بیت و شهادت فرزند خردسال و قطعه قطعه شدن بدن های پاک و مطهر عزیزانش شد ، یعنی این که بهترین نشانه ی خداپرستی این است که آن چه را از همه بهتر دوست دارید ، در راه خدا بدهید و من امروز این احساس را کرده ام ، این نهضت ما از همه طرف مورد تهاجم بیگانگان  است ، دفاع امری واجب است .

امروز عراق به نمایندگی از طرف آمریکا به ما حمله کرده است و می خواهد از ما برای آمریکا بیعت بگیرد . هیهات ، اگر حسین (ع) در عاشورا با یزید بیعت (می)کرد ، ما هم امروز بیعت می کردیم . او این مسائل را با جانبازی خودش ثابت کرد ، جان بدون روح اسلامی چه ارزشی دارد .

آنان که از جهاد سر باز می زنند آیا نمی میرند ؟ تاریخ در مورد آن ها چه قضاوت خواهد کرد و در مورد ما چه ؟ و این چه انگیزه ای دارد و این پاداش را چه کسی می تواند بدهد ؟

من در این جا شاهد دوستان و هم رزمان که از دورترین نقاط کشور بدون هیچ گونه چشم داشت مادی سنگر مدرسه و معلمی و هر کار دیگری داشته اند  رها کرده اند و این طور با اخلاص آماده ی جهاد هستند .

شب را مانند سربازان صدر اسلام می گذرانند و روز را مانند علی (ع) در میدان های جنگ . شما بنشینید و قضاوت کنید ، این طرف جبهه کیست و آن طرف جبهه کیست ؟ اگر شما بیایید به سنگر های مجاهدان ایرانی صدای دعاهای کمیل ، توسل ، راز و نیاز و مناجات به درگاه باریتعالی می گذرانند و با روحیه ای پر از صداقت نسبت به یکدیگر انجام می دهند . اما بر عکس آن طرف جبهه گروهی از انسان های خار و ذلیل و مزدور شب را در پستی و پلیدی و خودکامگی این دنیا بسر می برند .

خدایا چه بسا در این بهار آزادی که به هر طرف تفکر می کنم ، تو را می بینم و هر لحظه ای که باد وزیدن کند بوی مطهر شهدا ، شهدایی که با ما بودند عزیزانی و برادرانی که در میدان های رزم به خون خود غلطیدن و بدن های پاکشان به عنوان هدیه در خوزستان به امانت گذاشتند ، به مشام می رسد آیا از کسی می پذیری باز هم در این بهار آزادی در این خول و هوش آزادیت و حاکمیت تو را ناسپاسی و نافرمانی کند. ذلت و خواری دنیا از آنهایی باد چون روباه در سوراخها خزیده و دنبال مال و منال دنیا می گردند و یا این انسانهای بی گناه و مظلوم را قطعه قطعه می کنند و شبها در خانه هایشان بمب منفجر می کنند و طفلان معصوم و خرد و بی گناه را پاره پاره می کنند. آیا اینها حرفی برای توجیه در پیشگاه خداوند دارند؟ اگر فرعون حرفی در مقابل موسی(ع) و یا ابوجهل و ابولهب در مقابل پیامبر داشتند اینها هم دارند حال که چنین است و این حقیقت امر است و من تشخیص داده ام این راهی را که انتخاب کرده ام و البته زور و اجباری در کار نبوده و آنچه بوده عشق به خدا و عشق به لقای او بوده. تصمیم گرفته ام مشتاقانه و داوطلبانه به جبهه اعزام شوم تا شاید توانسته باشم قسمت کوچکی از دینم را نسبت به این دریای بیکران خون شهیدان ادا کرده باشم شما در صدر اسلام سراغ دارید. مادر، چهار فرزند را در راه خدا قربانی داد و موقعی که سر فرزندش را اوردند او سر را بوسید و به طرف دشمن پرتاب کرد و گفت من آنچه را که در راه خدا دادم پس نمی گیرم و من آنچه را که در درونم می گذرد آنچه را که می بینم و آنچه را که شاهدم نمی توانم بر روی کاغذ بیاورم و اینجا حال و هوای دیگری است. دوستان از یکدیگر گوی سبقت را ربوده اند و همگی در عشق به خدا بی تابی می کنند آیا کسی هست این را تفسیر کند و بگوید برای چه این کار را می کنند آیا فرصت طلبان و جاه طلبان روی زمین می توانند بگویند این به جز برای خدا هست؟ آیا آن بچه بسیجی 13 ساله که نارنجک را به کمر می بندد و خود را زیر تانک می اندازد و تانک را منفجر می کند و خود به کاروان سرخ شهادت می پیوندد آیا او چشم مادی داشت؟ اما چه خوب رهبرم گفت آنها یک شبه ره صد ساله را پیموده اند و من هر چه را که فکر می کنم به عنوان یک بسیجی این چه عشق است و این چه مکتبی است که اینطور شرافت و عزت را به انسان می دهد، بر می خوردند به قیام خونین اباعبدالله که به سازش با ظلم و ستمگر و فاسق محال است من در اینجا اعلام می کنم سیل از این انقلاب به جلو می رود و همین جور که خون شهیدانمان در طول تاریخ به هم مرتبط شد و در 22 بهمن سیل شد و طاغوت و ظلم و بی عدالتی را با خود برد و برای این ملت پیروزی و آزادی پدید آورد و من هم با ناراضیان می گویم بیایید دور نشده است شما سرنوشتی بدتر از آنها را دارید انشاالله روزی می آید ملت پیروزی بر عراق را که نمایندگی از طرف کفر با ما اعلام جنگ کرده است جشن می گیرند آن وقت است که دور شده است اما ملت شهیدپرور ملت شجاع خانواده معظم شهدا شما بدانید پیروزی حتمی است آزادی و افتخار و سربلندی به این سادگی بدست نمی آید هیچ لحظه ای امام را تنها نگذارید اگر با امام بد کنید تاریخ از ما آنطور یاد می کند که از اهل کوفه نسبت به امام حسین(ع) یاد کرده. تداوم خون ما بستگی به حضور شما در صحنه های انقلاب دارد اما پدر و مادر سلام و درود خدا و خاصان آنها بر شما باد که فرزند خود را با سختی و رنج و مشقت بزرگ کردید و دودستی تقدیم اسلام و انقلاب کردید امیدوارم این هدیه نالایق شما مورد رضای معبود و رضای حقتعالی قرار گیرد و بر شهادت من سخت نگیرید زیرا شما در طول پیروزی انقلاب یک فرزند از کل خانواده را تقدیم خدا کردید شما ناراحت نباشید می دانم در رابطه با شهادتم برای شما مشکل است اما شما صبر کنید خداوند متقیان را به صبر و بردباری سفارش نموده است این یک آزمایش الهی است. پدر مهربانم جدا معذرت می خواهم تو واقعا برایم پدری کردی من را به احکام الهی و روح معنوی آشنا نموده ای و لحظه ای از تربیت من غافل نبوده اید اجرتان با آقا اباعبدالله وعده دیدارمان را در محشر. من را ببخش و من جدا به بخشش تو احتیاج دارم وقت کم است. هدف در پیش مادرم ای مادر قهرمانم سلام خدا و سلام فرشتگان و حضرت زهرا بر تو باد. مادرم من از این سرزمین خون و شرف شهامت و استقامت و سرزمین شهدا سلامت می دهم. بپذیر مادرم انشاالله تمام زحمات تو مورد رضای خدا قرار گیرد مادرم در رابطه با شهادتم ناراحت نباش آیا از علی اکبر(ع) عزیزتر هستم اگر هستم هر کاری دلت می خواهد بکن اگر نیستم و اگر غلامی از آنها هستم ببین لیلا با شهادت علی چه کرد ببخش مرا مادر هر موقع ناراحت شدی بیا بهشت شهدا سر قبرم و اگر جسدم گیر نیامد به یاد مظلومیت آقا اباعبدالله بدون غسل و کفن در صحرای کربلا آرمیده بود من را مادرم ببخش نتوانستم حق فرزندی را ادا کنم. وعده من و شما در قیامت، مادرم انشاالله روزی می آید که راه کربلا باز می شود و آن موقع جای ما خالی و تصمیم گرفتید به کربلا بروید عکسم را بزرگ کن و زیر چادرت بگیر و موقعی که چشمت به ضریح آقا اباعبدالله افتاد عکس را بیرون بیاور و صدا را به ناله بلند کن السلام علیک یا اباعبدالله این جوانم به عشق تو به جبهه آمد اما افسوس تو را ندید. برادران مهربانم سلام انشاالله که سلام حقیرانه من را بپذیر و شما پیام رسان خونم باشید و سلاحی را که از دوشم افتاده و پوتینی که از پایم بیرون آمده مردانه بردارید و راهی میدانهای عشق و شرف و شهامت و شجاعت بشوید از شما التماس دعا و من را ببخشید. خواهران مهربانم سلام اجر شما با فاطمه زهرا وظیفه شما مشخص است شما هم کاری را بکنید که زینب در عاشورا کرد. پیام برادر را و سر مطهر را و اطفال خردسال و بیگناه را همه و همه را شهر به شهر دیار به دیار آورد و او افشا کردو به درستی که او تکمیل کننده نهضت برادر بود و شما با حجابتان مشت محکمی بر دهان شرق و غرب بزنید. خواهرانم من را ببخشید از اینکه آخرین مرحله آمدم چون وقت نبود خدمتتان برسم و از پسر عموی مهربانم دادمراد و دیگر عموهایم پسرعموهایم و دائی ها و تمام اقوام  برادران معظم پاسدار و اقوام و دوستان و آشنایان کسانی که به هر طریق به آنها آشنا بوده ام معذرت می خواهم من را ببخشید از همگی طلب بخشش و مغفرت دارم و در مورد دفن و کفن من همگی پدرم مسئول هست و هر کاری دلش خواست بکند و در مراسم مردم را ناراحت نکنید جشن بگیرید حتما زیرا به بهترین کام خودم یعنی شهادت رسیدم و برایم حجله برپا نکنید زیرا عروس من شهادت است و سفیر گلوله ها عقد مرا خواهند خواند وعده دیدار محشر. بنده گنهکار عیسی حیدری بتاریخ 64/11/15 . 

بیوگرافی

يكم ارديبهشت 1343، در روستاي بي‌زنوئيه رابر از توابع‌‌ شهرستان رابر ‌زاده شد. پدرش شهريار و مادرش صغري نام‌ داشت. تا پايان مقطع متوسطه تحصيل كرد و ديپلم گرفت. پاسدار بود، نوزدهم دي 1365، در شلمچه بر اثر اصابت تركش به سر، شهيد شد. مزار وي در زادگاهش واقع است. برادرش موسي‌ نيز به شهادت رسيده است.

ولایت مداری ، عشق به ائمه (ع) به ویژه حضرت اباعبدالله الحسین (ع) ، تبعیت از مرجعیت و رهبری دینی ، پای بندی به اصول اخلاقی _ انسانی و آزاد منشی ، از خصوصیات بارز عشایر بود و عیسی نیز در خانواده ای با چنین خصوصیاتی رشد کرد و بزرگ شد .

او در ابتدا جهت فراگیری قرآن کریم به مکتب خانه های مرسوم آن زمان فرستاده شد و با عشق و علاقه ی فراوان ، قرآن را فراگرفت . سپس دوره های ابتدایی و راهنمایی را در روستای مجاور به پایان رساند .

تحصیلات عیسی حیدری در دوره ی راهنمایی ، مصادف بود با اوج گیری مبارزات مردمی علیه حکومت سرسپرده ی پهلوی . پس از آن که جهت ادامه ی تحصیل در مقطع دبیرستان ، به شهر رابر آمد ، زمینه ی تشدید این فعالیت ها مهیّا گردید ؛ لذا علاوه بر هدایت و روشنگری جامعه ی دانش آموزی ، در شب های بسیار سرد زمستان 57 ، اقدام به پخش اطلاعیه های حضرت امام (ره) در سطح شهر رابر و مناطق کوهستانی اطراف می کرد .

فعالیت های انقلابی عیسی در دبیرستان و سطح شهر رابر ، باعث شد تا مورد غضب و بی مهری ِ برخی از معلمین وابسته و خوانین قرار گیرد ؛ ولی علی رغم سختی ها و رنج هایی که از این ناحیه متحمّل شد ، به مبـارزات انقلابی خود ادامـه داد و با پیروزی شکوهـمند انقلاب اسـلامی ، عضـو فعّال انـجمن اسـلامی دانـش آموزان گردید .

زمانی که تجاوز ارتش بعث عراق به خاک میهن اسلامی آغاز شد ، عیسی در سال سوم دبیرستان مشغول به تحصیل بود . نظر به فعالیت ها و مطالعات انقلابی ، واژه های استکبارستیزی ، جهاد و دفاع ، برای فکر بلند عیسی نا آشنا نبود ؛ لذا درس و مشق را رها کرد و مشتاقانه به جبهه های جنگ شتافت ، و به دلیل ذکاوت ، شجاعت و تدبیری که فرماندهان لشکر 41 ثارالله در او مشاهده کردند ، فرماندهی گروهان غواص گردان 412 لشکر به او محول گردید . شهامت ، رشادت وتدابیر نظامی این عزیز ، به ویژه در عملیات های کربلای 4 و 5 زبان زد فرماندهان و رزمندگان لشکر ثارالله است .

عیسی بعد از سال ها مجاهدتِ خالصانه و شرکت در چندین عملیات مهمّ دفاع مقدس ، سرانجام در عملیات کربلای 5 ، با بدنی مملو از تیر و ترکش ، با مرارت های دنیا خداحافظی کرد و به برادر شهیدش موسی پیوست .

جـزئیات شـهادت

تـاریخ شـهادت :
1365/10/19
کـشور شـهادت :
مـحل شـهادت :
شلمچه
عـملیـات :
کربلای5
نـحوه شـهادت :

اطـلاعات مـزار

مـحل مـزار :
وضـعیت پـیکر :
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
ردیـف :
شـماره :

تصویرمـزار

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *