بسم الله الرحمن الرحیم
قسمتي از وصيتنامه خصوصي سردار شهيد غلامحسين آقاملايي به پدر و مادر و خواهر و برادرانش:
بنام خدايي که مهربانتر از همه است حتي از پدر و مادر، چون اوست که چنين نعمتي به نام پدر و مادر به بندگانش ارزاني ميدارد.
پدر بزرگوار و مادر عزيز و مهربانم، سلام اين فرزند حقير و درود و آمرزش خداوند به شما نيکان باد اميدوارم که در کليه اوقات عمر لحظه اي از فکر اسلام عزيز و دعا براي سلامتي و طول عمر رهبر غافل نباشيد، به صورتي که، وجودي اسلامي دارا بوده و سلامتي قلب و عظمت روح شما را در مقابل طوفانهاي حوادث روزگار چون کوهي استوار سازد و در هر وضعيت که هستيد زندگي و رنجهاي جانسوز اما الهام بخش انبياء، خداوند و معصومين(ع) را در نظر بياوري، در سايه توسل خود و شفاعت معصومين خشنود و موفق باشيد. پدر و مادرم چون من هم؛ از شما مظلومان خطه رابر هستم بنابراين بعد از خداوند مهربان و شنوا هيچ گوشي را شنواتر از گوشهاي شما رنج کشيدگان آماده تر و هيچ قلبي را از قلب پاک و صدپاره شما اسيران دست ديوان آدم نما و هزارپايان به ظاهر دو پا، خون آشامان و دشمنان عصمت بشري گيراتر نديدم که در واپسين…… همدردي و همنوایي و به اصطلاح يا به قول حافظ شيراز:
من اين حروف نوشتم چنانکه غيرندانست/ تو هم ز روي کرامت چنان بخوان که تو داني.
نميدانم چطوري روي سطح اين ورق دنيايي از درونم که دو عالم متضاد است بيان کنم تا حدودي که امکان است من مي نالم و شما هم با اون سوز خدايي تکامل نارسايي بقيه سوز و ساز من باشيد. ساز از اينکه در بالا اشاره شد عالم دروني من خلوت گاه انس راز و نياز با معشوق ازلي و ابدي يعني خالق و اما سوزي از منافقين، اي آخ، اي واي، اي داد، اي فرياد، از دو چهرگي و فرومايگي و خبيصي و بي شرمي، و بي ناموسي و بد سيرتي گندم نمايان و جوفرش يعني منافقين. والدینم اينها که نوشتم از من نيست، فريادي از فريادها، فريادها، فريادهايي که از حلقوم مظلومين چون ناي نفس نمانده يعني نگذاشته اندکه بماند “ولي ” بلندگوي چشم. بله، چشم هم بلندگو دارد فريادهاي جانسوز و آتشين با تفسير و تحليل کامل بر مي آيد، گرچه فريادرس، صاحب مي شنود و مدد مي کند، اما من و تو و او و ما همه نايب و خليفه الله هستيم رسالت و مسئوليت داريم. خلاصه پدر روي سخنم از اينجا بيشتر با شما است چون خداوند مرد آفريده شما را درد مرد و سوز صداي مرد را همنوع و همجنس بهتر ميداند، ممکن است معني کلمه عصمت را من ندانسته باشم و ليکن همان طوريکه اجتماع به ما ياد داده اولين و عاليترين و پسنديده ترين صفت معصومين عصمت بوده، به گفته اميرالمؤمنان آقاي متقيان در محيطي که روح عصمت حاکم نيست فاتحه مردم آن اجتماع خوانده است البته “مولي ” زيبا و رسا فرموده اند، بنده برداشت خود را مي نويسم اما چه ميشود که عصمت بشريت ناقص و نابود ميشود. همان ديو و هيولاي نفس اماره که ديوان انسان نما به جاي پاکسازي درون، تزکيه و تهذيب شاخ و برگش داده و تقويتش مي کنند تا آنجا که آتش هوس و جامه آمال حيواني اين خوک صفتان طومار شرافت مردم را خصوصاً مظلومين و صادقين را به باد فنا مي دهد. و اما درمان چنين دردهایي استمداد از قانون، بله قانون اما نه قوانين طاغوتي …… و نه مجريان …… که در لباس مقدس قضاوت تیشه برداشته و ريشه عفت را قطع مي کنند. پدر اگر من مردم که التماس دعا، اگر زنده ماندم و افتخار حضور يافتم حتماً از من بخواه که شرايط يک قاضي که در نهج البلاغه فرمان هميشه جاويد امام علي (ع)به سردار رشيدش مالک اشتر در ولايت مصر برايت بخوام. فقط شنيدنش شباب جواني مي آورد و چنين قاضي هم از برکت انقلاب اسلام در همين استان کرمان ما داريم…… به اميد روزي که کفايت قضات از درد دل رهبر عزيزمان بکاهد. ترسم از ترکان تيرانداز نيست طعنه تيرآورانم مي کشد.
پدر اخيراً دوستان و همرزمانم مرا محکوم مي کنند، برادراني که ساعتها و روزها و ماهها در حساسترين شرايط ممکن و جبهه و زيبايي احساس دروني مرا در تجليگاه عشق و ايمان در سنگر و در جبهه تمجيد و توصيف مي کردند.امروز نسبت به من خوشبين نيستند بدون اينکه خطايي از من ديده يا سرزده باشد و باز هم غيرند و من با خويشتن خويش با قادر مقتدر عهد مي بندم او مرا ياري مي دهد و با استقلال فکري و يقيني که در خود و براي خود سراغ دارم حرکت مي کنم به اميد برکت خداوند. تاريخ شاهد و گواه من است تا ظلم اوج نگيرد، مظلوم عصيان نمي کند، فرموده رهبر خدا گونه روح خدا بت شکن هميشه جاويد خميني خدا “شيشه چون شکند تيزترگردد”.
یکم فروردين 1331، در روستاي گلينو ييه از توابع شهرستان رابر به دنيا آمد. پدرش نورالله، دامدار بود و مادرش كوكب نام داشت. تا پايان دوره متوسطه در رشته ادبيات درس خواند و ديپلم گرفت. سال 1359 ازدواج كرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. نوزدهم دي 1365 ، در شلمچه بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. مزار وي در روستاي گنجان تابعه شهرستان زادگاهش واقع است.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه