بسم الله الرحمن الرحیم/ راستش از طرفی احساس حقارتم به من اجازه نوشتن وصیت نامه نوشتن نمی دهد و از طرف دیگر احساس مسئولیتم مرا وادار به وصیت نامه نوشتن می کند.پس تنها هر آنچه اکنون در فکرم خطور می کند به قلم می آورم باشد که از خداوند برایم طلب آمرزش کنید. ای محترم نفسی که وصیتم را می خوانی اگر به این اندیشه ای که من خاک شدم من نیز به این اندیشه فرو رفته ام که وصیتم را برای خاک می نویسم اندکی به این محفل بیندیش که چگونه خاکی به خاک وصیت می کند آنگاه در خواهی یافت که ما قالب خاکیم نه خاک. (مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک/ دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم) تنگ و تاریکی قبر را در نظر آور، چگونه مردن را انتخاب کن و چگونه زیستن را از تاریکی قبر بیاموز، به عظمت خدا پی ببر.حقیری خود را مشاهده خواهی کرد و در اینجاست که آدمی حاضر می شود هزاران بار در راه پروردگارش جان دهد.اینجاست که آدمی می فهمد پروردگارش با آن بزرگی چه منتی و چه مقامی به این انسان حقیر گزارده و انسان چقدر ناسپاس است. پس ای خواهر و ای برادر مواظب باشید که زیان نکنید ، به دنیا پای بند نباشید، از عالم مادیات به عالم معنویات پرواز کنید و از عالم معنویات تا سر حد لقاءالله و در این راه از مردگان و زندگان سبقت گیرید، به رحمت خداوند امیدوار باشید، باشد که مقرب درگاه او شوید. آری برادران و خواهران به صحرای محشر بیندیشید و به مزار شهدا زیاد بروید،دوستی با اهل بیت را در دلتان زنده کنید، پشتیبان ولایت فقیه باشید ، اماممان را دعا و یاریش کنید.باشد که با صالحان و شهیدان محشور شوید و از مقربان درگاه خداوند گردید. (والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته) – غلامرضا صانعی پور
غلامرضا، پانزدهم دیماه سال 1342 در شهر مشهد چشم به جهان گشود. پدرش سهراب، ارتشی بود و مادرش سلطنت نام داشت. او تا سال چهارم متوسطه تحصیل كرد پس از آن به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت.
این جوان رعنای میهن، ششم فروردینماه سال 1362، در فكه بر اثر اصابت تركش شهید شد.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه