فریدون حمزه نژاد بانگودی

نــام :
فریدون
نـام خـانوادگـی :
حمزه نژاد بانگودی
نـام پـدر :
بگ میرزا
تـاریخ تـولـد :
1344
مـحل تـولـد :
سـن :
سـال
دیـن و مـذهب :
شرح شهادت
وصیت نامه

بسم رب الشهدا والصدیقین
وَالَّذينَ جاهَدوا فينا لَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنا
کسانی که در راه خدا جهاد می کنند ما راههای خود را به آنها نشان می دهیم.
ای خدای بزرگ از جهان دست شسته ام و برای ملاقات تو به کربلای خوزستان آمده ام. از تو می خواهم که مرا با اصحاب حسین(ع) محشور کنی آرزو دارم که بر خاک داغ داغ خوزستان غلت بخورم و به یاد حسین(ع) خود را روی خاک خون آلود ببینم و این عقیده هزار و اندی سال را که با خود می گفتن یا لیتنی کنت معک را برآورده کنم. خدایا سالها انتظار جهاد را می کشیدم و از همه چیز دست کشیده بودم و آرزو داشتم روزی بتوانم در جبهه حضور پیدا کنم. خدایا حال آرزو دارم پس از فتح، تمامی نسلهای آینده مملکت دست به سازندگی بزنند. خدایا ترا شکر می کنم که مرا سنگ زیرین آسیاب کردی و به من قدرت دادی که این اندازه فشار بر من وارد شود و من تحمل کنم.
از مراکز خوش و خرم بگذرم و به منطقه گرم خوزستان و سرد غرب بیایم تا شاید بتوانم دشمنان خدا را از بین ببرم. خدایا ترا شکر می کنم غم و رنج و سختی را آفریدی و بندگان خودت را امتحان کردی و خوشبختم که من از امتحان تو قبول شدم. خدایا در غم شخصی می سوختم اما تو آنچنان در غمها و رنجهای زجردیدگان و محرومان غرقم کردی که دردهای شخصی را فراموش کردم.
خدایا تو را شکر می کنم که راه شهادت را بر ما گشودی و دریچه پرافتخاری از این دنیای خاکی بسوی آسمان باز کردی و لذتبخش ترین امید حیاتم را در اختیارم گذاشتی. برادران عزیزم راه حسین(ع) رنجهای علی(ع) و درد دلهای امام عزیزمان را فراموش نکنید. امیدوارم همگی شما من حقیر را ببخشید. 1950 تومان از خسرو که در سپاه بافت است و آدرس او اطراف بیدوئیه می باشد طلبکارم. حدود 600 تومان از یکی دیگر که راننده تراکتور است و غلامرضا جان خودت خوب می شناسی من اسم او را فراموش کرده ام و 500 تومان از ماشاالله شهابی طلبکارم که در جبهه به او دادم. والسلام. 64/6/12
برادرجان الان که سختیهای انقلاب کم‌کم فرا می رسند آنهایی که ایمان سست دارند خسته می شوند و از انقلاب دست بر می دارند همانگونه که در انتخابات قبلی ریاست جمهوری فقط آقای خامنه ای 17 میلیون رای آوردند ولی الان 12 میلیون شده است. امیدوارم شما تا آخر بایستید و هر کسی از انقلاب دست برداشت و یا در جنگ اگر مثلا در خیبر پیروز می شدیم هر بچه سوسولی و لاتی خود را فاتح جنگ می دانست ولی الان می بینم کسی به آن صورت قبل به جنگ نمی آید. فقط بندگان مخلص خدا هستند که این سختیها را تحمل می کنند ولی هنوز هم ناخالصی زیاد است.
این برگ و چند برگ دفترچه خاطراتم وصیتنامه من است آنها را در یک برگه جمع آوری کنید و نگهدارید. والسلام

بیوگرافی

یکم مرداد 1344 ، در شهرستان بافت به دنيا آمد. پدرش بگ‌ميرزا و مادرش زينب نام داشت. دانش آموز چهارم متوسطه در رشته اقتصاد بود. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. چهارم دي 1365 ، در ام الرصاص عراق به شهادت رسید. اثري از پیکرش به دست نيامد. مزار يادبود وي در زادگاهش واقع است.

جـزئیات شـهادت

تـاریخ شـهادت :
1365/10/04
کـشور شـهادت :
مـحل شـهادت :
ام الرصاص عراق
عـملیـات :
کربلای4
نـحوه شـهادت :

اطـلاعات مـزار

مـحل مـزار :
وضـعیت پـیکر :
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
ردیـف :
شـماره :

تصویرمـزار

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *