زندگینامه شهید ستوان یکم مجید شیرنژاد
حیات ومرگ برای یک انسان مسلمان عنایتی است الهی و او موظف است در آن خود را بسازد هیچ غفلتی و وقفه ای در کار خود پدید نیاورد و شهیدان بهترین بهره وران این عنایت هستند والا کسانی بوده اند که در عین قلت سن عظمت روحانی داشته اند و در مدت کوتاهی به آن درجه از معرفت وانسانیت رسیدند که ما امروز اوج آن را شاهدیم . نمونه ها بسیارند ودر این میان از شهید مجید شیرنژاد نمونه والایی است براین خودسازی در زمانی اندک نام می بریم شهید مجید شیر نژاد جوانی بود که سالهای عمرش از 28 سال تجاوز نمی کرد و توانست در سالهای کوتاه عمر خود چنان انسانی بسازد که امروز شاهدیم. مجید در 25 دیماه سال 1332 در کرمان متولد شد او در بین فرزند خانواده و در حقیقت بهترین عضو خانواده بود که پا به عرصه وجود گذاشت . از همان اوان کودکی بسیار جسور و بی باک بود وهمگام با بالرفتن سن فداکاری و شجاعت و بی پروایی در او رشد می کرد. چنانچه بعدها از او شنیدم که می گفت حس می کند محیط خانه و مدرسه برایم کوچک است و او جایی دیگر دارد. تحصیلات ابتدایی و بعد تحصیلات دبیرستان را با موفقیت به پایان رسانید و بعد از اخذ دیپلم ریاضی تحصیلات خود را دردانشکده افسری ادامه داد و پس از 4 سال خدمت همراه با رشادتها واز خود گذشتگی های فراوان با اخذ درجه ستواندومی از این دانشکده فارغ التحصیل شد در سال 1355 سال اول خدمتش را در شیراز و دو سال دیگررا در کرمان سپری کرد در سال 1356 تا قبل از پیروزی انقلاب در اغلب تظاهرات و راهپیمایی ها که از طریق پادگان برعلیه رژیم صورت می گرفت شرکت می کرد بعد از پیروزی انقلاب شبها بیشتر بعنوان افسر کشیک در پادگان پاسداری می داد و به فعالیتهای مذهبی و سیاسی خود گسترش بیشتری می بخشید. عشق عمیق او به اسلام و امام ازاو چنان چهره فعالی می ساخت که کوچکترین ترسی بخود راه نمی داد و با تلاش فراوان برای هدفش می جنگید در همه اعمالش می دیدم که لحظه ای آرام ندارد و وجود خود را وقف کارش کرده است چنانکه در پادگان در بین برادران هم رزمش چون شمعی می سوخت تا در سایه اسلام وحدت و یکرنگی را جایگزین تفرقه و دو دستگی کند او از اینکه در ارتش اسلام خدمت می کرد. خیلی خوشحال بود و به خود می بالید او بی نام زیست و هدفش الله و انگیزه تلاشش وی بود. در سال 1359 چهارم فروردین ماه ازدواج کرد واز ثمره این ازدواج دختری به دنیا می آید که یادگار همیشگی اوست در شهریور ماه 1359 به استان کردستان لشکر28 سنندج منتقل می گردد و درست در همان اوان جنگ تحمیلی عراق دائما بصورت سربازی فداکارو جانباز در جبهه فعالیت می کند و مهرماه همان سال برای انجام دادن ماموریت یکماهه و مبارزه با ضد انقلاب به تکاپ فرستاده می شود در تمام این مدت با جسارت و با بی باکی فراوان با ضد انقلاب می جنگد ودر این زمینه رشادتهای زیادی از خود نشان می دهد . بعد از انجام ماموریت دوباره به لشکر برمی گردد و به مریوان اعزام می شود. در طی رفت و برگشتها که به کرمان انجام می داد اگر از خود حالت ضعف نشان می دادم و یا از رفتنش نگران می شدم در جواب می گفت من باید بروم و مبارزه کنم زیراآینده بچه ام و بچه های ایرانم در خطر است من باید بروم چون اسلام و وطنم بخون من احتیاج دارند . بله او انسانی والا بود که در برابر همه بخصوص زیردستان متواضع بود. در زندگیش بی آزار – خوش اخلاق و قناعت پیشه بود و همیشه از تجملات زندگی دوری می کرد . خودسربازی بود که قدرت فرماندهی و اعتماد بنفس غریبی داشت که رزمندگان را جلب می کرد . هرزمان که او در هنگام بازگشت از جبهه می دیدیم چهره اش شهید زنده ای را نمایانگر بود که با دیدنش قلبمان را فرو می ریخت . این رزمنده پر شور در جبهه مریوان از بدو ورود در منطقه در تمام عملیات رزمی و ماموریتها نقش فعالی داشت هیچگاه در پی کسب موقعیت و مقام نبود. ساده می زیست و مردانه می جنگید و بالاخره راه شهادت را خود با آگاهی کامل انتخاب کرده و به جمع شهیدان کربلا پیوست و با این کارنامه کوتاه ولی با افتخار صفحه رگبار گلوله دژخیمان در سال حکومت قانون امضاء کرد و صفحه شهادت را دیگر بار با دست خونین خود ورق زد تادیگر رهروان امام که همانا راه سرور شهیدان امام حسین (ع) است امضاء کنند او از خود یک خط – خط سرخ شهادت – یک همسر و یک نوزاد 4 ماهه به جا گذاشت . با دعای فراوان برای طول عمر رهبرمان و پیروزی نهایی انقلاب اسلامی
راه ویادش گرامی و خاطره اش جاویدان باد .
مجید، بیستونهم دیماه سال 1332 در شهر کرمان متولد شد. پدرش حسین کارمند اداره پست و تلگراف بود و مادرش رقیه نام داشت.
مجید بعد از گرفتن دیپلم به دانشکده افسری رفت و پس از چهار سال تحصیل در این دانشکده با درجه ستوان دومی فارغالتحصیل شد. قبل از انقلاب در فعالیتهای سیاسی مذهبی مشارکت داشت و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم به حراست از نهضت امام خمینی همت گماشت.
او سال 1358 ازدواج کرد که ثمرهی آن یک دختر است. یکسال پس از ازدواج به لشکر 28 سنندج منتقل شد. در آنجا هم ماموریتهای مهمی را با دلوجان به انجام رساند و معتقد بود آینده فرزندان کشور در گرو امنیتی است که به دست نیروهای نظامی باید تامین شود.
نهایتاً این فرزند رشید کرمانی بیستم خردادماه سال 1360 در مریوان بر اثر شدت جراحات جنگی به خیل عظیم شهدا پیوست.
پیکر مطهر شهید ستوان یکم مجید شیرنژاد را در زادگاهش کرمان، در قطعه 1، ردیف 7، شماره 50 گلزار شهداء به خاک سپردند.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه