محمد علی فداکار داورانی

نــام :
محمد علی
نـام خـانوادگـی :
فداکار داورانی
نـام پـدر :
اکبر
تـاریخ تـولـد :
مـحل تـولـد :
سـن :
سـال
دیـن و مـذهب :
شرح شهادت
وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم

بدرستیکه خداوند جان و مال مومنین را به بهای بهشت خریداری کرده آنها در راه خدا جهاد می کنند که دشمن دین را به قتل برسانند و یا کشته شوند. این وعده حقی است و عهدی است در تورات انجیل و قرآن که خدا یاد فرموده. کیست باوفاتر از خدا به عهدش . ای اهل ایمان شما به خود در این معامله بشارت دهید که این معاهده با خدا به حقیقت سعادت بزرگی است.
حمد و سپاس خدای را که ما را به شکرگذاری خودش هدایت فرمود و این شایستگی را به ما داد که شاکر نعماتش باشیم سپاس خدایی را که به ما اسلام را ارزانی داشت ما را به راه خود قرار داد تا در این راه بسوی بهشت رهسپار شویم. سپاس خداوند را که اول عمرمان را انقلاب اواسط عمرمان را جهاد و پایان عمرمان را شهادت قرارداد. سپاس خدای را که رهبری آگاه به ما عطا فرمود تا ما را به دین حق فرا خواند با سلام به ساحت قدسی آقا و مولا امام زمان و با درود و سلام بی انتها بر امام امت قلب تپنده ملت مستضعف دنیا و با عرض سلام به ارواح طیبه شهدا و با درود و سلام خدمت خانواده ، کلامی چند بعنوان وصیت می نویسم در حالیکه شور و حال روز تاسوعا را در میان لشکر حق می بینم . انشاالله مورد رضایت حق تعالی باشد این کلمات را در حالی می نویسم که با مرگ فاصله کوتاهی را می  بینم لازم میدانم قبل از هر چیز بنویسم که این راه را آزادانه انتخاب کرده ام و هدفم هم ادای تکلیف است در این راه همه چیز برایم مقدس است و به جان می خرم روزی که قدم به این راه گذاشتم. از خدا تقاضای کمک کردم و به هیچ چیز هم دل خوش نکرده ام الا فی سبیل الله مبارزه کردن. در این راه اگر فیض شهادت نصیبم گشت زهی سعادت معامله با خدا کردن چه شیرین است و جان را به راه معشوق فدا کردن چه افتخار است دنیای فانی را با عهد ربهم عوض کردن و مامله جان با بهشت کردن از فناء به بقاء رفتن چقدر عظیم است این کلمات را زمانی می نویسم که تا آغاز حمله تاریخی و سرنوشت ساز ساعاتی بیش باقی نمانده قلب امام و امت انشاءالله شاد خواهد شد اگر چه قلم سیاه کفر و الحاد شرق و غرب آماده نوشتن تاریخی شوم برای اسلام است ولی قلب رنج کیشده محرومان منتظر شنیدن بانگ حق بر فراز قله های فتح و استقامت است در این نبرد سرنوشت از خدای بزرگ می خواهم ما را بر صراط خود مستقیم دارد و فرشته های رحمت خود را برای نبرد با الحاد و استکبار جهانی به یاریمان فرستد. خدایا ما را لیاقت آن ده که مورد لطف و عنایتت واقع شویم اگر چه قابل نیستیم.

بسم الله الرحمن الرحیم
ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله امواتا بل احیاء ولکن لا تشعرون
به کسانی که در راه خدا کشته می شوند مرده نگویید بلکه آنها زنده اند و لکن شما درک نمی کنید.
پروردگارا سپاس ما را که توان سپاس گذاریت عطا فرمودی. سپاس که ما را به راه خودت رهنمون نمودی. سپاس که ما را در مسیر خودت قراردادی ، سپاس که ما را رهبری آگاه عطا فرمودی تا به راه حق هدایتمان نماید. چند کلمه ای بعنوان وصیت به خانواده گرامی ام می نگارم. نمی دانم از کجا شروع کنم زیرا از هرکجا که شروع کنم خود را شرمسار می بینم. شرمسارم که حق هیچکدام از شما را نتوانستم ادا کنم. امیدوارم که فرزند خطاکار خود را مورد عفو و اغماض قرار دهید. امیدوارم از اینکه با خدا معامله کردید خرسند باشید. امیدوارم از اینکه امانت را به صاحبش سپردید راضی باشید. اگرچه می دانم فراق فرزند خصوصا در این سنین برای پدر و مادر خیلی دشوار است. می دانم که شما چشم امید به من داشتید می دانم گریه می کنید. نمی گویم نگریید زیرا گریه بر شهید ثواب و اجر دارد ولی این مطلب را در نظر داشته باشید که مصائب آل محمد در کربلا خیلی از شما بیشتر بود. هر وقت ناراحتی ها و مصائب بر شما زیاد شد به یاد مصائب آنها بیفتید و گریه بر سالار شهدا کنید. از خدای بزرگ برای شما در این آزمایش الهی تقاضای صبر و استقامت می کنم. انشاالله در قیامت در یوم الحسرت در پیشگاه الهی روسفید باشید.
ای پدر بزرگوارم امیدوارم از من راضی باشی و اگر کوتاهی کردم مرا عفو کنی می دانم چه رنجهای فراوانی کشیده اید. امیدوارم بتوانم در سرای باقی جبران کنم.
و اما ای مادر رنج کشیده ام امیدوارم از انچه که خدا به او راضی شده شما هم راضی باشید و مرا عفو نمایید. خود را قابل معامله نمی دانم ولی عشق دارم به این راه ، راهی که ابا عبدالله رفت از این معامله راضی هستم از روزی که قدم به این راه گذاشتم می دانستم که این راه چگونه است ولی دعا داشتم که ختم به خیر گردد و هدفی هم جز اعتلای کلمه حق نداشتم و خدا می داند که آرزویی در دنیا در دل نداشتم مگر پیروزی اسلام و زیارت کربلا. خدایا تو را سپاس می گویم که دلم را از آرزوها خالی کردی و توفیق پیمودن این طریق را عنایت فرمودی. در اینجا لازم می دانم که این نکته را یادآوری کنم که دانسته به این راه آمدم در اینجا خواب صادقی را که برایم پیش آمد، برایتان می نویسم. در اواخر دوران تحصیل در یزد دائم به نظرم می رسید که بر اثر تصادف می میرم. خیلی زیاد ناراحت بود. شب و روز به فکر این مسئله بودم ولی خیلی ناراحت از اینکه اینگونه جان می سپارم . بالاخره در همین ایام شبی در خواب بودم بنظرم رسید که از دنیا رفتم ولی به طریقی غیر از طریق شهادتت. بسیار در حالت خواب مضطرب و غمگین بودم ناگاه روحی اسمانی به کنار جسمم آمد و من نظاره گر بودم رو به من کرد گفت حیف است بمیری . باید شهید شوی این خواب بر من تأثیر عمیق گذاشت. این خواب را با یکی ازدوستان صمیمی ام در میان گذاشتم خیال کردم شیطان برای جلوگیری از رفتنم به جبهه دامی افکنده ولی ناگاه با خوابی دیگر (خواب که زنبور به دستم زد) و شب خواب دیدن که زنبور دست مرا نیش زد و صبح گفتم به شما و همینطور هم شد. صدق مطلب را نفهمیدم البته این مطالب را جایی بازگو نگنید. با جان دل خود را آماده این مطلب می دانم انشاالله مورد قبول من واقع شود و اما شما ای برادر عزیز و گرامی ام می دانم که چقدر داغ برادر سخت است . می دانم بعد از خدا امید برادر به برادر است. امیدوارم با لطف و مرحمت خویش کوتاهی های اینجانب را ببخشید. امیدوارم که صبر و استقامت پیشه سازید که خدا با صابران است. از خدای بزرگ توفیق سلامت و سعادت برای شما و همسر گرامیتان دارم. امیدوارم که در زندگی نوین خود متکی به خدا باشید و تقوای الهی را پیشه خود سازید از شما می خواهم که از لحظه لحظه عمرتان برای فراگیری علوم و معارفی علمی و قرآنی استفاده کنید. مبادا یک لحظه را بی هدف بگذرانید که در دمادم آخر پشیمان خواهید شد. بهترین هدیه ایم به شما دعاهایی است که در سخت ترین لحظات برایتان نمودم. امیدوارم مستجاب شود از شما به عنوان فرزند ارشد خانواده تقاضا می کنم که در آینده کوچکترها نقش خود را ایفا کنید آنها را در تعلیم و تربیت صحیح یاری کنید و اما ای خواهر بزرگوارم امیدوارم که در راه خدا باشید تقوا را پیشه سازید به تحصیل علم و کمالات مشغول شوید و دنباله رو اسلام باشید. امیدوارم در فراقم صبر واستقامت پیشه کنید. امیدوارم که از من راضی باشید.
برادرها و خواهر کوچکترم رضا و امین و اکرم:
امیدوارم شما هم سلامت باشید در آینده افراد مفید و مثمر ثمر برای اسلام و خودتان باشید. امیدوارم از راه خدا خارج نشوید تا مورد غضب الهی واقع شوید. در پایان چیزی را متذکر می شوم که باید عمل شود: یک برگ از وصیت نامه اصلی را برای همه دوستانم که آدرسشان را در دفتر دارم، پست کنید.
در پایان از بازا بزرگ و ننه جان تقاضای دعا و عفو دارم از همه عموها می خواهم که هر کدام اگر کوتاهی از من دیده اند مرا مورد عفو قراردهند. ازخاله های عزیزم ودایی ها و عمه ها می خواهم که برای آمرزشم دعا کنند و مرا عفو کنند. اگر کوتاهی دیده اند. از همسر گرامی اخوی عزیزم اعظم خانم هم می خواهم که اگر در این مدت کوتاه کوتاهی دیده اند عفو کنند. در این لحظه ؟؟؟ ساعت 11 صبح روز دوشنبه خدمت همه شما سلام عرض می کنم و نوشتن را به پایان می برم.
ربنا فاغفرلنا و لو الدنیا و جعلنا من المسکین بولایة امیرالمؤمنین
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
محمدعلی فداکار داورانی – دوشنبه 1365/9/30 ربیع الثانی 1406
والسلام علینا و علی عبادالله صالحین
اهواز
این وصیت نامه خانوادگی می باشد و مختص خانواده می باشد. لحظاتی این را می نویسم که همه حماسه سازان تاریخ و رزمندگان حمله تاریخی سرنوشت آماده برای عزیمت بسوی خطوط عملیاتی هستند به امید پیروزی هرچه سریعتر.

بیوگرافی

جـزئیات شـهادت

تـاریخ شـهادت :
1365/10/19
کـشور شـهادت :
مـحل شـهادت :
عـملیـات :
نـحوه شـهادت :

اطـلاعات مـزار

مـحل مـزار :
وضـعیت پـیکر :
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
ردیـف :
شـماره :

تصویرمـزار

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *