بسم الله الرحمن الرحیم
” لَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ” کسانی که ایمان آورده اند و هجرت کردند و جهاد نمودند با مالها و جانهایشان بدرستیکه جای آنها بهشت می باشد. سپاس پروددگار جهانیان را که ابتدای کار ما را سعادت و پایان کار ما را شهادت قرار داد.”حضرت زینب(ص)”بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و سلام و درود بر رزمندگان پیش ستیزه این انقلاب و سلام به رهبر کبیر این انقلاب ارزشمند و سلام و درود بر حضرت مهدی (ع) و سلام بر فاطمه الزهرا(س) که انشاءلله در این مانور قلب دشمن را به تبش می اندازد فاطمه ای که تمام مانورها با نام او برگزار می شود و به خواست خداوند متعال پیروزمندانه بود و می باشد انشائالله در این مانور هم به پیروزی کامل رزمندگان اسلام برسند.خدایا می دانی که چه می کشیم و می پنداری که چون شمع ذوب می شوم و ما از مردن نمی هراسیم اما می ترسیم بعد از ما اینان را سر ببرند و اگر می سوزیم هم که روشنایی می رود جای خود را دوباره به شب می سپارد پس چه باید کرد از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود عجب دردی چه میشد امروز شهید می شدیم و فردا زنده می شدیم تا دوباره شهید بشویم آری همه یاران سوی مرگ رفتند در حالیکه نگران فردا بودند من با امام خمینی میثاق بسته ام و به او وفا دارم زیرا که او به اسلام و قرآن وفادار است و اگرچندین بار مرا بکشد و زنده ام کند دست از او زندگی نخواهم کشید و راه سعادت بخش حسین (ع) را ادامه دهید و زینب وار زندگی کنید و بکنید .سلام بر تو ای مادرجان و ای پدرجان از شرمندگی دارد اشک از چشمانم سرازیر می شود و سلام بر تو ای خواهرم و برادرم خواهر و برادر جان خیلی دلم برایتان تنگ شده است ولی خب چه می شود کرد.مادرجان و پدر جان این صدام (یزید زمان) است و با این ملت مسلمان (امام حسین(ع) )در برابر 8 سال جنگ روزگار با این زمانیان تاریخ در برابر ستیزه هستیم.مادرجان شیرت را حلالم کن و خواهش میکنم که برای من گریه نکن مادرجان جون اگر گریه کنی زینب(س) از شما ناراحت خواهند شد و در آن عالم هرچند من گناهکار هستم باز باید جواب گویی آن بی بی (زینب(س)) باشید و شما پدر جان خواهش دارم که به ندای امام خمینی لبیک گویید مخصوصا در حال ،چون الان وقت جهاد در راه خداوند متعال میباشد مادرجان خواهش میکنم که لبیک گویان به ندای امام خمینی لبیک بگویید و به جهاد در راه خدا بپردازید واقعا این را می گویم اینجا یک حال دیگری دارد چون عالم دعا و راز ونیاز می باشد پدر جان به شما تنها نمی گویم به تمام قوم و خویشان اعم از دایی و عمو و همه قومان را در راه خدا راهی کنید تا بلکه یکبار هم شده بیایند جبهه و رنگ جبهه و سختی که بچه ها میکشند را ببینند به شما قول می دهم که به واقعیت پی میبرید و باز هم به جبهه می آیید و یک ماه بعد دوباره می آیدو اگر می بینید کسی به جبهه مب آید و محصل هم هست دلیل بر این نمی شود که نمی خواهد کار کند یا نمی خواهد تحصیل کند چون تمام فکرش به جبهه و وجودش به جبهه است چون این جبهه یک عالم دیگری می باشد بازهم به جبهه می آید .مادر جان من واقعا گناهکار هستم شاید گناهکار ترین آدم روی زمین باشم وجودم هم توی جهنم می باشد و جای آن آدم هایی که کار خوب انجام می دهند جایشان بهشت می باشد.برادران عزیز شما باید مثل ابوالفضل باشید آن ابوالفضلی که آنقدر از امام حسین (ع) اسرار کرد تا امام حسین گذاشت به میدان جنگ برود و در سن جوانی در دست این منافقین یزید به شهادت رسید.و تو ای خواهرم باید حجابت را رعایت بکنی تا حضرت زینب(س) از شما راضی باشد مادر جان ساعتی که داده بودیم یزد درست کنند اگر درست شده یادگاری دستتان باشد. یک حرف با مادران دارم و تو ای مادر مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی توانید جواب زینب(س) را بدهید که تحمل 72 نفر شهید را نمود.مادرجان و پدرجان خداوند می فرماید: این فرزندان شما نزدتان امانت هستند و اگر روزی هم آنها را از شما گرفتند ناراحت نشوید پس اگر روزی خداوند این امانت را از شما گرفت در مزار شهدا بخاک بسپارید و در ضمن اگر امانت دایی محمود،علی هم شهید شد هر کجا او را خاک سپردن مرا هم در کنار او بخاک بسپارید انشائالله علی طوری نمی شود ،دیگر امری نیست جز سلامتی امام سلام مرا به برادرانم و خواهرانم برسانید و مرا از یاد نبرید و اگر مرم یادی هم از برادرخود بکنید.والسلام علیکم و رحمةالله و برکاتهخدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار
یکم شهريور 1349 ، در شهرستان رفسنجان به دنيا آمد. پدرش علي اكبر، فروشنده بود و مادرش صديقه نام داشت. دانش آموز سوم راهنمايي بود. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. دوازدهم خرداد 1367 ، در شلمچه بر اثر اصابت گلوله به چشم، شهيد شد. مزار وي در گلزار شهداي زادگاهش واقع است.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه